پیش از بررسی روایی رمان یاد شده، توضیحی کوتاه دربارۀ شیوۀ جریان سیال ذهن و انواع تکگوییها بایسته مینماید:
2. تکگویی
«خودگویه»ی شخصیت از قرن هیجدهم در رماننویسی مطرح شد، سپس در آستانۀ قرن بیستم به «تكگویی درونی» و سپس «جریان سیال ذهن» تبدیل شد. مونولوگ از دو واژۀ یونانیMono (تنها) و Logos (سخن) ساخته شده است كه به معنی «با خود سخنگفتن یا تکگویی است» (فلكی،1382: ص42). در حقیقت، همانگونه كه بسیاری از واژهها و اصطلاحات ادبی تعریف جامع و مانعی ندارند، نظریهپردازان تعریف واحدی برای تكگویی و انواع آن نیز ارائه نكردهاند.
«تكگویی، گفتار خاموش یا بازگویی ذهن است؛ به این معنی كه فكر یا خودگویۀ شخصیت داستان نوشته یا اجرا میشود» (همان، ص42).
تكگویی عمدتاً از زاویۀ دید اول شخص یا من- راوی بیان میشود. البته بهندرت میتواند از زاویۀ دید سوم شخص یا او- راوی بیان شود.
در داستاننویسی امروز، تكگویی بیشتر به عنوان تكگویی درونی مطرح میشود. در تكگویی درونی اندیشهها و احساساتی كه در ذهن شخصیت داستان جریان دارد، بدون اینكه به زبان آورده شود، از سوی راوی بازگفته میشود. راوی تنها افكار ذهن شخصیت داستان را انتقال میدهد و دخالتی در ذهن شخصیت ندارد. اساس تكگویی درونی «تداعی معانی» است. (میرصادقی، 1377: ص67) و همواره محركی بیرونی یا درونی وجود دارد كه انگیزۀ یادآوری خاطرهها و تكگویی ذهنی شخصیت داستان میشود.
در یك تقسیمبندی كلی، تكگوییهای درونی به سه دسته تقسیم میشوند:
الف- تكگویی درونی مستقیم
ب- تکگویی درونی غیرمستقیم
ج- شیوۀ مختلط (دانای کل + انواع تکگوییها)
در بیشتر موارد، تعریفهای ارائه شده با هم آمیخته شده و به جای یكدیگر به كار رفتهاند، تا جایی که جریان سیال ذهن به جای تكگویی درونی مستقیم روشن و یا برعكس به كار میرود.
1-2 تکگویی درونی مستقیم
منظور از تکگویی درونی مستقیم این است که ذهن شخصیت داستان در موقعیت اول شخص یا من- راوی قرار دارد و افکار وی با نقل قول مستقیم روایت میشود و مکتوب میگردد. در واقع گفتوگویی صورت نمیگیرد و راوی افکار شخصیت را مکتوب میکند. «معمولاً در این تکگویی شخصیت حضور کامل دارد؛ زیرا ذهن وی در حال فکر کردن به خاطرهها، تجربهها، آرزوها و احساسات خود است. در نتیجه به شکل من، حضور و وجودش را اعلام میکند» (فلکی،1382 : ص 43).
تکگویی درونی خود به سه گونه تقسیم میشود:
1-1-2 تكگویی درونی مستقیم روشن
در این شیوه از روایت، افكاری كه از ذهن شخصیت داستان میگذرد، ساده و روشن است، به گونهای كه برای خواننده قابل فهم است. رابطۀ علی و معلولی جملهها در آن آشكار است. ذهن و زبان نسبتاً دارای انسجام هستند و در مجموع جستوجوی كمتری نیاز دارد تا خواننده موضوع و مقصود جملهها را دریابد.
2-1-2 تكگویی درونی مستقیم گنگ (ناروشن)
در اینگونه از تكگویی، افكار و احساسات شخصیت به صورت گنگ و غیر منسجم بیان میشود. فهم و درك جملهها و كشف رابطۀ منطقی میان جملهها برای خواننده دشوار است. این نوع تكگویی به جریان سیال ذهن یا سیلان ذهن معروف شده است. همانگونه كه گفته شد، معمولاً تكگویی درونی مستقیم روشن و گنگ را به جای یكدیگر به كار میبرند. در حالی كه با هم متفاوتاند. «دوریت كن جریان سیال ذهن را گفتار مستقیم گنگ مینامد» (فلكی،1382: ص44).
3-1-2 جریان سیال ذهن(تكگویی درونی مستقیم گنگ یا ناروشن)
اصطلاح جریان سیال ذهن را نخستین بار «ویلیام جیمز» فیلسوف و روانشناس آمریکایی، (1842-1910م) در كتاب «اصول روانشناسی» (1890م) مطرح كرد. وی كوشید تا برخی مفاهیم مورد نظر و تجربههای ذهنی خود را به كمك آن شرح دهد (رضایی، 1380: ص320).
ویلیام جیمز ابتدا اصطلاحاتی مانند «سلسلۀ فكر» و «رشتۀ فكر» را ردّ كرد، زیرا معتقد بود كه این دو عبارت مفهوم پیوستگی را به ذهن میرساند. در حالی كه Stream در اصطلاح Stream of Consciousness) (Theیا جریان سیال ذهن، در لغت به معنی رودخانه یا نهر است و در واقع استعارهای است که از عنوان سیال ذهن مورد نظر است (ایدل ،1374: ص71).
در زبان فارسی، معمولاً اصطلاح(The Stream of Consciousness) به جریان سیال ذهن یا سیلان ذهن یا سیلان آگاهی ترجمه شده است. به نظر میرسد با توجه به تعاریف ارائه شده، برای این اصطلاح، جریان سیال ذهن از دو ترجمۀ دیگر جامعتر باشد.
شیوۀ جریان سیال ذهن به همت «ادوارد دو ژاردن» با رمان كوتاه «برگهای بو چیده شدهاند» (1888) پدید آمد و بر بسیاری نویسندگان همچون «ویرجینیا وولف»و «ویلیام فاكنر» تأثیر نهاد، اما در نهایت «جیمز جویس» با بهرهگیری از این شیوه نشان داد كه «چگونه رماننویسان جدی قرن بیستم باید احساس كنند كه فراخوانده شدهاند تا هنر خود را بیالایند و آن را در خدمت هشیاری سرگردان و بی سكان بشری در آورند» (آلوت، 1368: ص154).
در اولیسیس جیمز جویس كه یكی از بهترین نمونههای این شیوه است، جریان سیال ذهن همواره ناگهانی آغاز میشود و ناگهانی نیز پایان میگیرد. خواننده ظاهراً احساس میكند كه جملهها پارههایی بی ارتباط هستند و گمان میكند این جریان دور شدن از منطق زبانشناختی است. اما از طریق تداعی معانی میتوان پی برد كه شگردی كار آمد در شخصیتپردازی واقعگرایانهی آن نهفته است (رضایی، 1380: ص320).
در شیوۀ جریان سیال ذهن، احساسات و اندیشهها بدون منطقِ روشن و قابل فهم در ذهن شخصیت داستان جریان مییابند. در این شیوه، تكگویی درونی شخصیت همانگونه كه در ذهن جریان دارد، نوشته میشود. بر خلاف تكگویی روشن كه نویسنده با دستكاری در ذهن شخصیت، درون او را مینویسد، راوی در شیوۀ سیال ذهن بدون دخالت هرآنچه را كه در ذهن شخصیت میگذرد روایت میكند. از همین رو معمولاً روایت نامنسجم و گنگ است.
«پرواز فكر به گونهای است كه خود آگاه و ناخودآگاه، زمان حال و گذشته و آینده، حوادث و خاطرهها و احساسات درهم میشوند و یافتن رابطهها دشوار میگردد. در واقع، جریان سیال ذهن مجموعۀ در هم و گسستۀ تداعیها، لحظهها و عواطف است كه در آن لایههای خودآگاه و ناخودآگاه از هم میگذرند» (فلكی،1382: ص46).