از دقت در گفتار حمزه معلوم می شود كه خوب توجه كرده است كه كلمه اسباهان از اسب به معنای فرس آمده است و دیگر اینكه اسب و سوار گاه و بی گاه به جای هم در زبان فارسی استعمال می شود و باز خوب متوجه شده كه اسبهان همان صورت جمع اسباهان معادل سپاهیان و سواران است و باز خوب توجه داشته كه اسبه به تحقیق لغتی است به معنای سگ ولی توجه نداشته است سگستان معادل سجستان عربی از اسپه به معنای سگ فارسی گرفته نشده و در حقیقت سگستان معادل سجستان و تحریف یافته آن سیستان از ریشه كلمه سكا و اقوام سكا گرفته شده است و سكستان به معنای سرزمین سكاهاست .
اما در باره آنچه كه حمزه گفته است كه اسپه نام دیگری است برای سگ باید توضیحی بیاوریم به این معنا كه در میانه لغات محدودی كه از زبان مادی برای ما مانده است یكی هم لغت اسپه (به تخفیف ) به معنای سگ است . در برخی لهجه های زبان فارسی حاضر و از جمله خوانساری و نطنزی و ابوزید آبادی همین كلمه و به همین صورت به معنای سگ می باشد و پیداست كه این لهجه ها به صورت كهنی باز می گشته است كه با زبان مادی پیوند نزدیكتری داشته است ولی البته حمزه متوجه این معنا نشده است كه اسپهان معادل اسپاهان از اسپه (به تخفیف ) به معنای سگ گرفته نشده و تازه در معنای این دو كلمه به صورت جمع نیز دچار اشتباه شده و تصور كرده است كه اسپاهان جمع اسپه (به تخفیف ) به معنای سگ است .
به هر حال چنانكه ما مكرر گفته ایم نامگذاری امكنه فارسی به صورت جمع واژه و از باب اطلاق حال به محل بسیار رایج است برای مثال دو كلمه خوزان و همچنین اندوان را در نظر می گیریم كه در هر دوخوز و اندو نام دو طایفه است ساكن محل كه به صورت جمع بر خود محل اطلاق شده است و كلمه آذر، آذران و آذریان (هردو كلمه به معنای آتشكده ) كه در صورت حاضر زبان فارسی آدیان معادل آدریان شده و بر محلی اطلاق می شود .
به هر حال اطلاق كلمه به صورت جمع بر محل (ان در عین حال علامت نسبت هم هست ) در زبان فارسی رایج است و بسیار می شود كه برای اجتناب از ثقالت و دشخواری كلمه حرف دیگری « ه ـ رـ ك ـ گ »و امثال اینها به آن اضافه می شود درمورد اصفهان هم همین اتفاق افتاده است یعنی فتحه آخر در جمع تلفظ شده و واژه اسپه به صورت جمع اسپاهان و بالاخره به صورت اسپهان معادل اصبهان (تازی)و به صورت رایج حاضر اصفهان در آمده است آنقدر این نامگذاری در نظر مسلم می نماید كه بهتر است توضیح و تشریح بیشتری برای آن نیاوریم .
اما از نظر تاریخی هم در روزگاران كهن اصفهان محتملاً از مراكز سپاه بوده و این نام برآن مانده است تا آنجا كه نویسنده تحقیق كرده است بیشتر از 20 محل از دیه و دهكده بزرگ و كوچك با كلمه اسب و ریشه كهن اسپه در دور و بر اصفهان وجود دارد كه از آن جمله است دیه اسفه . همچنین اسفزار شهری است كه از دیر باز دركتب تاریخی و جغرافیایی نام آن آمده است وآن را از نواحی سیستان شمرده اند در حالی كه امروز اسفزار در ناحیت بیرجند مشهور است .
در تقطیع این واژه به دو جزء اسف و زار می رسیم . اسف همان كلمه اسب است و زار پسوندی است كه در واژه های گلزار مرغزار و معادل سار در واژه های چشمه سار كوهسار و بسیاری از لغات دیگر داریم . همچنین است واژه اسفراین شهر اسفراین شهری بزرگ و كهن است در خراسان كه رجال بزرگی بدان منسوب اند . اطلاع داریم كه نادرشاه عده زیادی كردان را به این ناحیه انتقال داد و برای جلوگیری از هجوم تركمانان به خیال خود خواست سدی ایجاد كند در حال حاضر اسفراین قصبه ویا شهركی است بر طرف شمال سبزوار از توابع نیشابور و مشتمل بر 50 قریه بسیار آباد و خوش آب وهوا .
ادامه دارد ........