کرامات دیگری نیز به این سادات شیرسوار منتسب است. از جمله اینکه کفش های برخی از آنها خود به خود جفت می شد. یا حکایات بسیاری دیگر که اهالی آبادی بیان می کنند. همین باعث شده که مردم روستاها و شهرهای اطراف برای گرفتن حاجت به آرامگاه این سادات متوسل شوند. ضمن آنکه حیاط خانه سید که در روستای خوریه حکم حسینیه ای کوچک دارد، محل حضور مردم برای گرفتن حاجت است. در ماه محرم نیز دسته های عزاداری ابتدا می روند خانه سید و عرض ادب می کنند و سپس می روند به قبرستان ناتل. درب خانه سید شبانه روز باز است.
این توصیفها که به دلیل ارزش مردم شناختی و فرهنگی شان در اینجا ثبت می شوند، برای اهالی این خطه به شدت «ارزش» و «باور» به شمار می آیند. حتی برخی از خودروها، روی شیشه عقب شان جملاتی همچون «یا جد سید شیرسوار» و... می نویسند. در وصف این سادات، شعری هم توسط یک شاعر محلی سروده شده که در آرامگاه سیدعبدالله نصب شده است:
بقعه اهل دل و منـزل اسـرار اینجاست مأمـن سوتـه دلان، مــلجأ احـرار اینجاست
قبر آن عبد خـدا، یـار سفــرکــرده حــق سیـد شیــرسوار، آل مــه عــیار اینجـاست
آنکه بـر مرکب او بـاد صبا زیــن آراسـت شیر در طی طریقش شده رهوار اینجاست
گفتم آن شیر که در منزل او جان بسپرد قبر آن خارج از این بقعه، ولی یار اینجاست
ســــرو قدّی کـــه بـُوَد ورد زبــان مـردم مـوطنـش خــوریه و طـالـب دیـدار اینجاست
یا رب این قبه سرسبز تماشاگه کیست که نگاهش به سما همچو سپیدار اینجاست
زیـن سبب مـردم این خطـه به ناتل آیند که ریـاضت کـش محراب به اسرار اینجاست
ای نسیـم سحر از جلگـه ما می گذری سـوی ناتـل گـذری کـن که مرا یار اینجاست
خادم جمع شهیدانم و «ترخان» شهرت فاش می گویـم و دلـدار، که دلدار اینجاست