زنجان- دنیا در كنار زنان بیشماری كه در زندگی مشترك خود بهانه جو و بعضا ناسازگار هستند، بانوان عاشقی را نیز در خود جای داده كه در برابر مشكلات بیشمار زندگی كمر خم نكرده و با اراده ای راسخ در مسیر رسیدن به موفقیت گام برداشته اند.
بانوانی هستند كه كار برایشان عار نیست و نان آور خانه شدند، تا نان مفت بر سر سفره هایشان نرود و روزی كودكان معصومشان رزق حلال باشد، آنان را می توان به شمعی تشبیه كرد كه خود می سوزند تا جامعه را از آسیب های احتمالی رهایی بخشند.
« نجیبه محمدی » بانوی ۴۳ ساله ای كه موفقیت او نه در كسب مدارج عالی علمی ، نه ثروت و مكنت و نه زیبایی فاخر اوست بلكه در تلاش و سخت كوشی است كه او را به مادر و همسری نمونه مبدل كرده است.
او زندگی اش را از طوفان مشكلات نجات داده و یاری بی نظیر، برای همسر بیمارش شده است.
در اتاقی سه در چهار همراه تنها همكار خانم خود ساعات استراحتش را در غسالخانه زنجان سپری می كند. شاید ظاهرش نشانی از مشكلاتش نداشته باشد اما رنج ایام را در دل خود جای داده است.
به گفته محمدی او برای رهایی زندگی اش از انبوه مشكلات مالی كه به دلیل بروز دیسك كمر در همسر و در پی آن بیكاری وی رخ داده بود مجبور شد كار در غسالخانه را به عنوان حرفه اش برگزیند.
محمدی می گوید: هشت سال پیش از طریق قرض هایی با بهره بالا اقدام به خرید خانه كردیم، همه تحت فشار بودیم خودم و پنج فرزندم همراه با همسر بیمارم برای رفع این مشكل مدتی فرش ابریشم بافتم تا این كه یكی از اقوامم تماس گرفت تا خبر یافتن شغلی جدید برای من را اطلاع دهد، وقتی كلمه مرده شور را شنیدم لحظه ای درنگ كردم اما قرار گذاشتم صبح روز بعد در غسالخانه زنجان او را ملاقات كنم.
وی می افزاید: همان روز نخست كه وارد غسالخانه شدم به حضرت ابوالفضل(ع) توسل كردم و با همان لباس های رسمی به كمك غساله، مشغول بكار شدم.
محمدی ادامه می دهد: تا آن زمان قربت با مرده را در این حد تجربه نكرده بودم اما توسلی كه كردم گام هایم را استوارتر كرد آن قدر كه تا عمر دارم از حرفه ام راضی خواهم بود.
این بانوی زنجانی اظهار داشت: روز نخستی كه وارد غسالخانه شدم نمی دانستم در این محیط دوام می آورم یا نه؟، نیت كردم به صورت موقت مرده ها را می شویم كه واجبی از واجبات شرعی را عمل كرده باشم چون شنیده بودم هر مسلمان باید حداقل هفت نفر مرده را غسل دهد.
محمدی كه پنج فرزند دارد، می افزاید: فرزندان و همسرم مشكلی با شغل من ندارند و با همین كاری كه دارم سه فرزندم را روانه خانه بخت كرده ام و بسیاری از مشكلات زندگی را از مسیر راهمان برداشتم.
او می گوید: برخی مردم و تعدادی از همكاران سازمان آرامستان ها گاهی موجب رنجش خاطرمان می شوند اما در كل از شغلم راضی هستم.
محمدی با اشاره به مشكلات پیش رویش در محل كار می گوید: در آغاز فعالیتم فقط ۱۴۵ هزار تومان حقوق می گرفتم اما با روی كار آمدن یكی از بهترین مدیران سازمان آرامستان ها و پیگیری های او طی دو سه سال اخیر درآمدم افزایش یافته است.
محمدی نه برای خودش قبر خریده و نه كفن آماده كرده است، می گوید: سه بار كربلا رفتم، نذر كردم هرسال زیارت امام حسین(ع) بروم اما در هیچ كدام به فكر خرید كفن برای خودم نبوده ام.
وی امیدوار است هنگامی كه خودش فوت كرد غساله نیك صفتی غسلش دهد و به خانواده اش سفارش كرده تا به غساله او احسان كنند.
به گفته محمدی حضور او در غسالخانه موجب شده ترسش نسبت به مرگ كمتر شود و عبادت و نمازش به موقع تر باشد.
وی می گوید: چون سواد اندكی دارم خواندن دعاهای مختلف هنگام غسل را به صاحبان متوفی می سپارم و خود هنگام غسل دادن میت به خواندن حمد و توحید و آیه الكرسی بسنده می كنم.
به گفته محمدی، غسل دادن نوزادان و كودكان خردسال برایش بسیار دردناك است و بعضا هنگام غسل دادن آنها بوسه ای نیز بر گونه هایشان می زند.
محمدی از بی وفایی برخی فرزندان نسبت به والدین خود گله می كند و می گوید: بعضی خانواده ها آن چنان با دقت مراقب بیماران خود هستند كه در آنان رنجش خاطری ایجاد نمی شود اما برخی دیگر با نامهربانی زخم بسترهایی در جسم و روح آنان ایجاد می كنند كه هزاران دارو هم آن را درمان نخواهد كرد.
وی افزود: هنگام شستشوی افراد مسن گاهی با زخم بسترهایی مواجه می شود كه دل هر انسانی را به درد می آورد، زخم هایی كه ناشی از عدم رسیدگی خانواده ها به بیمار خود است.
محمدی می گوید: دختران و پسران زیادی هنگام غسل دادن والدینشان به بهانه ترس از مرده غسالخانه را ترك می كنند، فرزندانی كه ثمره زندگی آنها هستند در سخت ترین روز زندگی آنان را تنها رها می كنند!
وی می گوید: چند بانوی مسن هم بودند كه دو روز بیشتر از انتقال آن ها به خانه سالمندان نگذشته بود كه فوت كرده بودند، فرزندانشان خود را سرزنش می كردند كه چرا مادرشان را در آخرین روزهای زندگی به خانه سالمندان برده اند.
محمدی این بانوی با اراده ایرانی با مرده ها همنشین شده تا زندگی اش روبه بهبود برود او دایم تكرار می كند: الحمدالله، من از كارم راضیم...
