در سال 1334 ناصر به زادگاهش رشت رفت و ساکن شد. در همان سال با هنرمندانی کم نظیر چون : شادروان امیر عطایی که صوتی خوش و زخمه ای گوشنواز داشت آشنا شد. مرحوم امیر عطایی از مردم خطه دیلمان بود و تار نیکو می نواخت به ناصر خیلی علاقه داشت و گاهی او را یاری می کرد. غیر از امیر عطایی اشخاص دیگری مثل : کیهان دیوان بیگی ، رکن الدین نژند ، اسداله سمیعی، علی اکبرپور، رضا نیکوروان، غلامرضا امانی ، حسین آمنین ، تحویلداری ، منجمی ، منوچهر آمیغ و منوچهر ویسانلو هنرمندان لایقی بودند و هر کدام در کلاس و حال و هوای خود در پیشبرد موسیقی استان گیلان سهمی به سزا دارند و ناصر در مجالست با ایشان بسیار آموخت. درهمین اوان مسعودی به خاطر استعداد و علاقه به بازی گری در تئاتر یزد مرحوم محمد حسن میلانی که از هنرمندان و بانیان تئاتر در گیلان بود معرفی شد و مدت سه سال در کار هنرپیشگی نیز فعالیت کرد و در نمایشنامه های متعدد و گوناگونی مانند: « لیلی و مجنون » ، « یوسف و زلیخا» ، « فاجعه رمضان » و... شرکت کرد و ضمن این که در رادیو ارتش به طور زنده هفته ای یک ربع ساعت با ارکستر اکبرپور و همکارانش به اجرای آواز و ترانه می پرداخت کار در تئاتر نیز خیلی مورد علاقه اش بود و ضمن اجرای نقش، آواز هم می خواند ولی متاسفانه به خاطر حساس بودن تارهای صوتی اش نتوانست به کار ادامه دهد چون وقتی نقشهای پیرمرد و .. را به او می دادند مدتی دچار گرفتگی صدا می شد، با مراجعه به پزشک گوش و حلق و بینی در رشت طبیب پس از معاینه به ناصر گفت : « اگر به کار در تئاتر ادامه دهی، دیگر قادر به خواندن نخواهی بود» . ناصر با تمام عشق و علاقه ای که به تئاتر داشت، ولی به خاطر موسیقی ، تئاتر را فدای موسیقی نمود و از تئاتر کناره گرفت . در اینجا بی مناسبت نیست که از شادروان میلانی یادی شود و آن این که وی برای فرهنگ و هنر گیلان زحمت کشید و در این کار بسیار کوشا بود و بسیاری از هنرپیشگان خوب و فعال و با استعداد از دست پروردگان او می باشند .
در سال 1336 که رادیو گیلان افتتاح شد، ناصر مسعودی جزو اولین خوانندگانی بود که در این رادیو برنامه اجرا کرد و تا سال 1338 کنسرت هایی که در مدارس و مراکز فرهنگی و هنری دیگر اجرا کرد با شرکت و همکاری همین هنرمندان تئاتر و رادیو گیلان بود ولی همین ترانه ها را از سال 1340 تا 1357 به شکلی زیباتر در رادیو و تلویزیون خواند که آهنگهای زیبا و محلی آن را اشخاصی نظیر غلامرضا امانی یکی ازهنرمندان خوب رشت ساخت که عبارتند از: « گول گول پیرهن » ، « پاییز گول » ، « گول ریحان » و همچنین کارهای هنرمند باذوق حسین آمنین مثل: « چی ناز کونی » ، « روخانه لب » ، « پاورچین » و نیز رضا نیکوروان با ترانه « گول مار» و « آمده فصل بهار» همه و همه پانه های ترقی و تلاش ناصر بودند که همیشه در هر مجلسی با سپاس از این هنرمندان ارزنده و دیگر دوستانش مثل: کیهان دیوان بیگی یاد می کند. ولی برای علی اکبرپور که در طول چندین سال با ایشان همکاری داسته احترام فوقالعاده ای قائل است و بیش از 40 آهنگ محلی را باید ثمره این همکاری دانست که به یادگار مانده است. ناصر در این باره می گوید: « از نوجوانی تا دوران شکوفایی هنرمند ارزنده علی اکبرپور با او همکاری داشتم، او هنرمندی است شایسته و انسانی است والا و در مورد آهنگهایش معتقدم که همه آنها الهام گرفته از شالیزارها و روستاهای سرسبز گیلان است».
این تلاش ادامه داشت تا سال 1339 که ناصر به خدمت سربازی با سه سال تاخیر می رود و اواسط سال 1339 به تهران اعزام می شود. در دوره تعلیماتی به وسیله یکی از دوستان نزدیک خانوادگی خود که خانم طلعت فیروزان و آقای توفیق رسام بودند و ناصر را که مثل پسر خود دوست داشتند به « استاد احمد عبادی » و « ملوک ضرابی » معرفی می کنند و استاد هم که مثل پدر هنرمندش، شادروان آقا میرزا عبداله پدر موسیقی سنتی ایران ، از هیچ کوششی درباره آموزش به هنردوستان دریغ نداشت او را مانند پدری دلسوز مورد حمایت و تشویق قرار داد و در اسفند ماه 1339 وی را به مرحوم پیرنیا معرفی کرد و ضمن شنیدن صدای ناصر او را مورد تشویق قراد داد و اولین ترانه های محلی او « بنفشه » و« دلواپسی » را با سنتور زنده یاد رضا ورزنده و ضرب شادروان افتتاح در آن روز ضبط و در 13 فروردین 1340 پخش شد و به طور کلی از همین سال فعالیت ناصر به طور دائم شروع و تا سال 57 ادامه داشت . ناصر سالها از محضر استاد عبادی کسب فیض کرد و یادگار همین سالها که بین 1340 تا 1350 می شود، برگ سبزهایی چند و به یاد ماندنی با پنجه سحرآمیز احمد عبادی باقی است که از کارهای خوب و سطح بالای مسعودی به شمار می رود.
ناصر مسعودی در طول 18 سال تلاش در رادیو و تلویزیون با هنرمندان بزرگی مانند: اصغربهاری( کمانچه ) ، مهدی خالدی( ویولون) ، رضا ورزنده(سنتور) ، حبیب اله بدیعی( ویولون) ، محمد میر نقیبی ( ویولون) ، عباس شاپوری( ویولون) ، جلیل شهناز ( تار) ، لطف اله مجد ( تار) ، فرهنگ شریف ( تار) ، فریدون حافظی ( تار) ، امیر ناصر افتتاح ( تنبک) ، عباس زندی( سنتور) ، ابراهیم سرخوش( تار) ، شاپور حاتمی( تار) ، مجید نجاحی ( سنتور) ، بزرگ لشگری ( ویولون) ، جواد لشگری ( ویولون) ، جهانگیر ملک ( تنبک) ، محمد موسوی ( نی) ، سلیم فرزان ( قره نی ) ، مرتضی حنانه ( پیانو) ، جواد معروفی ( پیانو) ، فریدون ناصری ( پیانو) و فرهاد فخرالدینی ( ویولون) همکاری داشته که آهنگهایی مثل « به یاد آشنا » ، « نفرین بر مستی» و « مسافر» او را به یاد خاطرات دوران جوانی می اندازد.
مرتضی خان حنانه آهنگ زیبایی در ارکستر فارابی که آهنگی محلی گیلکی بود به نام « اله تی تی » با صدای ناصر که ترانه لالایی برای دخترش بود خوانده با شعری دلپذیر از « سروش گیلانی» ، کاری زیبا و به یاد ماندنی از خود به جا گذاشتند .
ناصر مسعودی در سال 1342 با دختری از گیلان ازدواج کرد و کانونی گرم و پر مهر و صفا دارند، ثمره این ازدواج ، دو دختر و یک پسر می باشند .
ناصر مسعودی هیچ وقت در هنر ادعایی نکرد و انسانی بی تکبر و دوست داشتنی است که این از خوی و خصلت و مسلک درویشی او می باشد. وی معتقد است که همیشه شاگرد بوده و به هنر همه هنرمندان احترام می گذارد ، منتها هر که را در جای خودش. به هر حال حاصل 18 سال تلاش مداوم ناصر در رادیو و تلویزیون بیش از 200 ترانه محلی و غیر محلی است و حدود 12 آواز در برگ سبز و بیش از 20 ترانه در برنامه شاخه گل و گلهای صحرایی رادیو می باشد.
ناصر در مورد هنرمندان سرزمین گیلان زادگاه خود می گوید : « به فریدون پوررضا، زیباکناری ، منصور زمانی ، دعایی، و از پیش کسوتان به مهندس عاشورپور که صدایی گرم دارد علاقه دارم و همچنین آقایان تقی پور ، باقر اسکویی، سعید امیررحمت ، که هر کدام آهنگی زیبا و در خور توجه برایم ساخته اند و مسعود آجلی که بیش از 8 آهنگ مردمی برایم ساخت ، نظیر: « میر علی چوپان » ، « ایشااله » ، « لیلای من » ، « طفل دبستونی» و... که از اقبال عمومی برخوردار شدند. و ضمن ارادت به تمام شعرا به « نوذر پرنگ » ارادتی خاص دارم.
ناصر مسعودی در سال 1343 بنا به پیشنهاد مرحوم استاد روح اله خالقی به اتفاق آقایان استاد مهدی خالدی ، فرهنگ شریف ، جهانگیر ملک ، در چهارچوب مبادلات فرهنگی و هنری سفری به شوروی سابق داشت و در سال 1352 نیز سفری به آمریکا جهت شناساندن و معرفی موسیقی اصیل ایران به مردم آن سامان و دو سفر به پاکستان و یکبار به آلمان که ضمن اجرای موسیقی سنتی ، برنامه هایی در موسیقی محلی نیز اجرا کرد.
به امید اینکه ما قدر این هنرمند بزرگ را بدانیم که در زمان ما امثال ایشان اندکند .