بررسی مضامین نقاشی های خانه مکرمه قنبری :
شکل کلی معماری سنتی از سنت عامیانه سرچشمه می گیرد و سنت عامیانه همان سنت بلاواسطه و ناخود آگاهی است که در بطن یک فرهنگ مردمی جریان دارد و به گونه های معنوی و مادی و متاثر از نیازها و ارزشهای مربوط به آنها و نیز مبنای خواستها و آرمانهای آنها و بالاخره به پیروی از رنجها و شادیها و آرامشهای انسانی شکل می گیرد ( حاجی ابراهیم زرگر، 1382: 9).
خانه مکرمه قنبری در ساختار عمومی از معماری سنتی منطقه پیروی کرده و الگوی عمومی این سنت عامیانه در شکل و ساختار مشهود است. اما چیزی که در این خانه جلوه خاصی پیدا می کند، تجلی رنجها و آرزوهای یک زن روستایی بر حسب نیازها و آرمانهای او به صورت نقاشی بر روی بدنه های خارجی و داخلی خانه است (تصویر 7 و 8).
تزیینات وابسته به معماری در ایران به صورتهای متنوع و در دوره های مختلف تاریخی وجود داشته است. هنرمندان ایرانی از دیرباز سعی کرده اند تا از ماده ای بی جان و کم ارزش به معنا و معنایی عرفانی دست پیدا کنند. زیرا به طور کلی «هنر در بینش اسلامی شرافت بخشیدن به ماده است» (نصر، 1370: 44).
در خانه مکرمه قنبری از مواد و مصالح کم ارزش با اجرای نسبتا ضعیف که تجلی فاصله طبقاتی و انحطاط معماری ایران در دوره متاخر است استفاده شده بود. مکرمه سعی کرد خانه بی روح در دوران زندگی مشترک با همسرش را با تزیینات پس از مرگ همسرش جلوه ای دیگر ببخشد (پیرزاد، 1390: 5).
دو دیدگاه کلی در زمینه تزیینات وابسته به معماری وجود دارد: یکی مبتنی بر عملکرد ظاهری و دیگری مبتنی بر عملکرد معنایی و محتوایی تزیینات است (مکی نژاد، 1387: 3).
در خانه مکرمه هر دو عملکرد را می توان دید؛ اما عملکرد معنایی آن خیلی خاص و شاخص تر از عملکرد ظاهری آن است. شاید مکرمه به واسطه روستایی بودن و دیدن نقاشی های سقانفارهای موجود در منطقه که خود راوی فرهنگ روستایی بومی هستند، به یک برداشت عمومی از تزیینات و زمینه های عملکرد ظاهری نقاشی دست پیدا کرد. اما موضوع و مضامین نقاشی های دیواری خانه مکرمه عملکرد معنایی خاصی که میتنی بر روایت حوادث زندگی شخصی و باورهای عمومی مردم بوده است، را نقل می کند (درباره سقانفار، رجوع شود به پی نوشتها).
مکرمه قنبری به روایت قصه ای می پردازد که ممکن است در دوران کودکی شنیده و در خاموشی لحظه هایی که غرق نقاشی بوده به طور ناخوداگاه به درون نقاشی هایش راه پیدا کرده باشد. حقیقت آن است که نشانه های بسیاری از دستمایه های اساطیری یا علایمی از آیینها و مناسک کهن و گاه نشانه هایی درخشان از عناصر مذهبی در لابلای آثار مکرمه قنبری به چشم می خورد (دالوند، 1386: 70).
مکرمه قنبری خاطرات خوبی از زندگی مشترک با همسرش نداشت؛ او همیشه از نظام مردسالاری متنفر بود و در نقاشی هایش تنفر خود را از مردها به خصوص مردهای زورگو و مستبد نشان داده است. او سعی کرد این مضامین را با رمز و نماد نشان دهد (تصویر 9). رمزپردازی، الهام بخش همه تجلیات روانی آدمی است و به تمام شاخه های دانش انسان مربوط می شود (ستاری،1387: 15). برای دریافت رمز و حقیقت نمادها باید از تاریخچه زندگی فردی، اجتماعی و سیاسی و نیز آثار هنرمند کمک گرفت تا بتوان به معنایی مشابه آنچه وی در نظر داشته نزدیک شد (راکعی و افخمی، 1379: 173). به همین دلیل مطالعه زندگی شخصی مکرمه قنبری به واسطه دوره تاریخی و طبقه اجتماعی و فرهنگ آن دوره، کمک زیادی به بازشناسی آثار و میراث فرهنگی مادی و معنوی وی می گردد.
مفهوم خانه در منظر مکرمه قنبری یک مکانی برای خوشبختی و آرامش بوده است. خانواده در نظر او اشخاصی برای آرامش بوده اند. او در یکی از آثارش به خانواده روستایی نیز پرداخته است. او بعد از فوت همسر سعی کرد خانه ای با رویاهای خود بسازد. در این میان بهترین منبع داستانهای عاشقانه و عامیانه ای بود که او از دوران کودکی و جوانی به یاد داشت (او در بخشی از فیلم مستند «قصه گوی رنگها» به این مقوله اشاره کرده است). داستانهای بومی که در منطقه مازندران بیشتر به صورت شفاهی نقل قول می شده و مورد توجه بوده، توسط مکرمه قنبری در خانه اش با نقاشی به تصویر کشیده شد. داستانهایی مانند: یوسف و زلیخا، لیلی و مجنون، امیر و گوهر، رعنا و نجما.
همچنین وی تحت تاثیر محل زندگی خویش و مسایلی که در جامعه و مناسبات روستایی در طول دوران زندگی برایش مطرح بود، دغدغه های فکری و روحی اش را با زبانی ساده در قالب نمادهای گوناگون حیوانی به تصویر می کشید. نماد خروس در نقاشی های مکرمه بارها تکرار می شود. در اینجا خروس نمایانگر صفات و خصایص شیطانی و هوای نفس مردی است که دختر جوانی را می رباید. اسب در آثار مکرمه در جایی نماد خلوص، پاکی و آزادی، در جایی نماد قدرت و غرور مردانه و در جایی دیگر نماد هستی است که با رنگ سیاه، زندگی تلخ و سیه روز مکرمه را نشان می دهد. نماد مار خباثت، بدجنسی و دشمنی است. در جایی نماد رذالت های مردان در جامعه مردسالار مکرمه است که یک زن در برابر آن می ایستد و در برخی نقاشی ها، رمزی از فردی است که عاشق و معشوق را از هم جدا می کند و بین آنها فاصله می اندازد (حجازی، 1389: 35).
مکرمه در نقاشی هایش به واسطه رنجهای وارده از طرف شوهر، مردها را با دو چهره نشان داده است: مردهایی رویایی که در داستانهای عاشقانه از آن یاد کرده و مردهای ظالم و مستبد که به صورت غول نشان داده شده است.
هنرمند در اثرش درست به شیوه رویا، آرزویی شخصی و عموما عقده ای از دوران کودکی را به مدد مرزهای کلی، جهانی، قراردادی یا فردی، تحقق می بخشد (ستاری، 1387 :35). مکرمه پس از مرگ همسر و مستقل شدن فرزندان، به واسطه تنهایی یک خانه رویایی و آرمانی از رنگها در دل خانه قدیم خود ساخت. در واقع تمامی دردها، رنج ها و رویاهای خود را با رنگ و تصویر در بدنه دیوارها و ستونها و... نشان داد. او سعی کرد اعتراض و انتقاد خود از فضای حاکم در دوره جوانی و میانسالی را با نقش و نگار در سرتاسر بدنه دیوارهای خانه اش فریاد زند تا فضاهای خانه اش راوی دوران سخت و پرتلاطم گذشته اش و میراث شفاهی در حال انزوا باشد. خانه رویایی او با رنگ جان گرفت (پیرزاد، 1390: 9).
هرگاه میراث، هم از ارزش مادی و هم معنوی برخوردار باشد، جنبه ای روزآمد یافته و به ثروت تبدیل می شود. برگردان اثر از میراث به ثروت است که بلافاصله اثر را در فرایند اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، روانی و حتی ذهنی شخص با جامعه قرار می دهد و سبب می شود تا در همه زمینه های فوق انباشت صورت گیرد و سهم فصل کنونی بر سهم نسل های پیش افزوده گردد (حبیبی، 1382: 9). خانه مکرمه یک میراث فرهنگی از نوع روستایی است که قابلیت تبدیل به ثروت فرهنگی را دارد؛ به طوری که این میراث بجا مانده خالق خود را از دست داده و تنها پل ارتباطی بین ما و مکرمه قنبری و نسل امروز با نسل دیروز است.
نقاشی های وی بدون پیرایه و بدون شائبه و بدون گشودن هیچ یک از کتاب های هنری اروپایی و آمریکایی، تنها از درون وی جوشش کرده و با صداقت تمام بر صفحه جاری شده است. صداقت، پاکی و صمیمیت از بزرگترین ارزش های هنری بانو مکرمه در بیان اندیشه هایش است. نقاشی های او با هر تماشاچی صاحب شعور و درک هنری ارتباط برقرار می کند. وی با بهترین نوع بیان و ساده ترین تصاویر، موفق شده فضای اطراف زندگی خود اعم از درد و رنج، آمال وآرزوها و... را به خوبی نمایش دهد. نقاشی هایش پر از رنگ های متنوع است، کاری که در بسیاری از کارهای نقاشان اخیر دیگر به چشم نمی آید. او هنر را در طبیعت، در بین مردم، در کوهها و صحراها، در بین رنگ های به ارث رسیده از نیاکانش و نیز در درون خود می دید و بر روی صفحه جاری میکرد http://negah.irib.ir)).