نقل است روزی پلیسی او را به خاطر سرعت غیر مجاز و رد شدن از چراغ قرمز نگاه داشت! پس بلیس را گفت: «من آزاده نامداری هستم! مجری معروف تلوزیون كه بارها از خطوط قرمز رد شده ام و كسی مرا نگاه نداشته است! این كه چراغ قرمز است!» پس سروانی او راگفت: «من نیز سروان محمدی هستم! و معروف تر از تو را نیز جریمه كرده ام! گواهینامه دارید؟!» پس مولاتنا آزاده او را گفت: «بگذار داشبوردم را ببینم، شانس بیاری که داشته باشم و کارت راه بیفتد!» تا این حد به كارش ایمان داشت!
سرویس خواندنی های «فردا»: به علت کثرت تقاضاهای نسوان محترم برای نواخته شدن به تازیانه نقد و هم چنین اعتراض به مردانه شدن طنازیهای سایت فردا! نویسندگان ستون تذکره الرجال تصمیم به خرق عادتی بزرگ گرفتند و پای در میدان پر خطر نقد نسوان گذاشتند. در این مطلب « رفیق بی کلک» به سراغ«آزاده نامداری» رفته است.
*******************************
آن پوشنده چادرهای قهوه ای و روسری های رنگارنگ، آن كه خیلی راحت بود و مخالف قواعد دست و پاگیر و تنگ! آن دارای مدرک کارشناسی مدیریت صنعتی از دانشگاه شهید بهشتی تهران، آن كه مردی سه زنه در برنامه اش آمد، در میان بهت همگان! آن مجری برنامه غیرمنتظره و جمع ما، آن كه تیكه كلامش بود قربان شما و عزیزم و اِ وا !آن مجری برنامه شب نشینی از شبکه جهانی جام جم، آن كه چپ شد میزش در حالی كه بر صندلی داده بود لم! آن كه سرو صدا كرد برنامه اش «خانمی که شما باشی!»، آن كه هر جا بود در كنارش بود جنجال و حواشی! آن كه حاشیه ساز شد درباره شیوه تفكیك جنسیتی، آن كه مدعوینش را خجل می كرد بی هیچ محدودیتی! آن كه مشهور بود به هیجان زیاد و پركاری، مولاتنا آزاده خانم نامداری!
زاده استان كرمانشاه بود و حكایت ممنوع التصویری اش همچون ماهی، گیر افتاده در قعر چاه بود و انتقاد دیگران بر دوشش سبك تر از برگ كاه بود و پس از شهرت اوضاع مالی اش رو به راه بود و نصیب بینندگان از شیوه اجرایش انگشت گزیدن و آه بود!
نقل است كه قدرت تخربیش بسیار بالا بود به طوری كه در هر برنامه ای حاضر می شد، می تركاند! از میز و صندلی خودش و میهمانان گرفته ، تا سخن گفتن با مردی سه زنه! عجیب بتركانی كه او بود!
از او سوتی های بسیار نقل است! از جمله اینكه از كودكی حاضر در برنامه اش پرسید: « آیا میدانی كه طلاق عاطفی چیست؟!!»
و به پزشکی مبتلا به بیماری ام اس فرمود: « چه جالب! شما بیماری ام اس دارید و پزشک هستید؟!!» تا این حد خوب قانون علیت را درك كرده بود!و فرموده بود: «من میدانم چیزی بیش از آنچه در زندگی روزمره میگذرانیم، وجود دارد، ولی نمیدانم چه چیزی! از این نظر من یك قدم از بقیه جلوتر هستم!»
آورده اند كه مولاتنا درباب اجرای برنامه در تلویزیون گفته بود: « من در برنامه زنده و آنگاه كه روی آنتن هستم، خیلی حواسم جمع این نیست كه چه حرفی بزنم و چه كنم!» و این سخنی بود كه دوست و دشمن آن را بی كم و كاست تایید بكردند!!!
از او نقل است روزی صندلی یكی از میهمانان خانمش دفعتا بشكست و میهمان بخت برگشته در برنامه ای زنده نقش بر زمین شد و مولاتنا نامداری چندین بار از کارگردان برنامه خواست تا تصویر را قطع کرده و میان برنامه ای پخش کند، و خودش در این حین برای كمك به میهمانش از جایش بلند نشد، كه نشد!!! تا این حد به تقسیم وظایف اعتقاد داشت!!!
نقل است روزی پلیسی او را به خاطر سرعت غیر مجاز و رد شدن از چراغ قرمز نگاه داشت! پس بلیس را گفت: «من آزاده نامداری هستم! مجری معروف تلوزیون كه بارها از خطوط قرمز رد شده ام و كسی مرا نگاه نداشته است! این كه چراغ قرمز است!» پس سروانی او راگفت: «من نیز سروان محمدی هستم! و معروف تر از تو را نیز جریمه كرده ام! گواهینامه دارید؟!» پس مولاتنا آزاده او را گفت: «بگذار داشبوردم را ببینم، شانس بیاری که داشته باشم و کارت راه بیفتد!» تا این حد به كارش ایمان داشت!
نقل است كه برخلاف ظاهرش بسیار تودار بود و هیچگاه با كسی درد و دل نمی كرد. پس مریدان علت این امر از او جویا شدند و فرمود: «این روزها دیگر آدم جرات ندارد با كسی دردودل کند! زیرا تا طرف مقابل بهت ثابت نکند كه از تو بدبخت تر است، ول كن ماجرا نیست!» پس مریدان جملگی این ماجرا تایید بكردند!
آورده اند كه مریدان او را مستجاب الدعوه بدانستند زیرا در ابتدای سال دعا كرده بود كه میخواهم سال 91 برایم، سالی توام با آرام و قرار باشد! پس با ممنوع التصویری اش صدق نفسش را بر مریدان ثابت بكرد!
فردا نیوز