کیجا سارِه فِرِنگی رِ مونِسُّ /
دختر، ساره شبیه فرنگی ها بود
مِ وُرً نیشتُ وِ اَمیری خونِسُّ/
کنارم می نشست و امیری می خواند
گُنی مِ دِلِ درد وِ چونِسُّ /
تو گویی او از درد دل من چگونه خبر داشت
وِ دِل خواس مُن گُمُ وی دونسُّ /
اگر چه دلش می خواست، اما من می گویم او می دانست