متعلق عشق هم همیشه بسیار متفاوت بوده است، عده ای علاقه خود به شغل شان را عشق نامیده اند؛ برای مثال بسیاری از بازیگران، نقاشان، موسیقیدانان و به طور كلی هنرمندان كه درباره شغلشان زیاد هم حرف می زنند از عشق به كار خود می گویند؛ حتی در بین آنها هستند كسانی كه می گویند «با كارمان ازدواج كردیم»! گویی كه كار آنقدر در زندگی آنها بزرگ شده كه جای مسائل مهم زندگی شان را گرفته است.
متعلق عشق خیلی ها فرزندشان است، برخی عاشق خانه، برخی دیگر عاشق پول، برخی عشق شكلات اند و برخی عاشق ساعت های قدیمی. بله عشق آنقدر مبهم است كه می توان به اندازه گروه های مختلفی از آدم ها برایش مصداق و معنا پیدا كرد.
2ـ یونانیان برای عشق دو كلمه مختلف با اسطوره ها و افسانه های عجیب داشتند؛ «آگاپه» و «اروس». آگاپه عشق غیرخودخواهانه به كل بشریت بود و اروس عشق به یك فرد خاص. دلبستگی به محبوب و ازدواج و باقی قضایا در حوزه اروس است و كشته شدن در راه دیگران و نجات آدم ها آگاپه؛ عشقی كه یك انسان به مردم، جهان و بشریت می ورزد. آریستوفان یكی از شخصیت های رساله مهمانی افلاطون معتقد بود اروس به معنای میل به یكی شدن و وحدت با انسان مورد علاقه است و سقراط آن را میل به صور مثالی می دانست.
همین نشان می دهد با وجود تنوع در نظرگاه یونانیان از همان زمان عشق در معنای اروس هم نوعی فضیلت و چیزی بیش از ارتباطی جسمی و جنسی است. اروس، احساسات و عواطف شخصی صمیمانه است، لذا وجه ممیز اروس عبارت است از نوعی كشش و احساس شدید نسبت به یك فرد مشخص كه می توان اوصافی از او ـ و حس خود نسبت به او ـ را از دیگران متمایز كرد. اما آگاپه احساسی است كه در یك تعریف آرمانی تنها می تواند از خدا بربیاید و تلاش انسان تنها می تواند بخشی از آن را در بر گیرد. در آگاپه همه انسان ها و همه آیات هستی مورد محبت شدید یعنی عشق قرار می گیرد.
در گفتار فلاسفه معاصر خاصه متفكران پدیدارشناس و وجودشناس عشق نوعی زیر و رو شدن وجودی است. نوعی حالت معنی دار كه انسان را از اوج ناامیدی، تنهایی و پوچی به معنا می رساند. در این نگاه همواره عشق امری مثبت همراه با شور و مكاشفه است. اما در مقابل تجربه عاشقی در زندگی روزمره با مخاطرات و دشواری های فراوان همراه است.