خبار
بوی برخاسته از شعله بمباران، نه...
بوی خاكستر گیسوی پریشان هم نیست...
بوی آن چاه هراسیده نفت
كه لهیبش شده اینگونه خروشان هم نیست
آشناتر بویی ست
با نسیم نگرانی كه گذشت
آشنا بویی ست در شامه شرقی ما:
بوی بال و پر ققنوس
-پراكنده به دشت-
***
تعریف
چیست این جهان؟
چیست این جهان؟
با تمام طول و عرض و ارتفاع
در نبودنت برای من
جز اتاق انتظار
تنگ و تار
تنگ و تار
***
اعتقاد
در همین سیاهی شگفت هم
گرمی حضور آفتاب را
میشود نفس كشید
میشود هنوز... میشود!
گرچه شب
پیش چشم ما
ثانیه به ثانیه به روز میشود
***
راه و رسم
سنگفرش
زیر پای هیچ كس
ذره ای فرو نمیرود
سنگفرش
راه رسمی زمان ماست
عصر
عصر مردم بدون رد پاست
***
ناگهان
بنگر چه كرده ای!
ای شوخ و شنگ! ای تر و تازه!
باران ناگهان!
هر چاله چوله ای
آیینه ای شده ست پر از ابر و آسمان
هر جا كه پای مینهی ابری روان شده
بنگر، زمین گُله به گُله آسمان شده!