سلام
این شعر در اصل برای دختران ترشیده بوده وبا مهارت تغییر داده شده..من بخشی از اون رو دوباره به حال اول برگردوندم...
اصلا مگه پسرم تر شیده میشه...هر چی هم که سن پسرا بالاتر بره باز هم دخترایی با چندین سال سن پایینتر حاضرند با اونا ازدواج کنند..
دختری با مادرش در رختخواب
درد ودل می کرد با چشمی پر آب
گفت :مادر حالم اصلا ً خوب نیست
زندگی از بهر من مطلوب نیست
گو چه خاکی را بریزم برسرم
روی دستت باد کردم مادرم
سن من از بیست وشش افزون شده
دل میان سینه غرق خون شده
هیچکس مجنون این لیلا نشد
همسری از بهر من پیدا نشد
غم میان سینه شد انباشته
بوی ترشی خانه را برداشته
مادرش چون حرف هایش را شنفت
خنده بر لب آمدش آهسته گفت
دخترم بخت تو هم وا می شود
غنچه ی عشقت شکوفا می شود
غصه ها را از وجودت دور کن
ازپسرها تویکی را تور کن
گفت آن دم :مادر محبوب من
ای رفیق مهربان و خوب من
گفته ام با دوستانم بارها
من بدم می آید از این کارها
در خیابان یا میان کوچه ها
سر به زیر و چشم پاکم هر کجا
کی پسرها را نگاهی می کنم
کارهای اشتباهی می کنم
غیر از آن روزی که گشتم همسفر
با علی واحمد و ایضاً صفر
با سه تا شان رفته بودیم سینما
بگذرم از مابقی ماجرا