• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
ورزش و تندرستی (بازدید: 154)
چهارشنبه 2/12/1391 - 23:34 -0 تشکر 591084
اخلاق ورزشی در اندیشه اسلامی

بر گرفته از http://lahoot.ibsblog.ir/  پژوهشگر: هادی شهبازی

بدون تردید ورزش، یکی از مسایل و موضوعات با اهمیت هر جامعه به شمار می‏آید و تعداد بی‏شماری از افراد، به انواع ورزش علاقه‏مند هستند و بخشی از وقت خود را بدان اختصاص می‏دهند. دین مبین اسلام هم به ورزش و ورزشکار به دیده احترام می‏نگرد؛ زیرا ورزش می‏تواند آدمی را در رسیدن به کمال انسانی یاری رساند و اسلام هم هر عملی را که به آدمی در رسیدن به کمال کمک می‏کند، ارج می‏نهد و آن را مطلوب می‏داند.

چهارشنبه 2/12/1391 - 23:35 - 0 تشکر 591086





ورزش از دیدگاه امام خمینی رحمه‏الله: اتکا به خدا، اقتدا به علی علیه‏السلام




یاد خدا، آرامش بخش دل هاست و در نظر داشتن الگوهای صحیح رفتاری، راه کردار درست را به انسان‏ها نشان می‏دهد. امام خمینی رحمه‏الله با تأکید بر این دو اصل اساسی، در دیدار با ورزشکاران می‏فرمودند که: «ورزشکاران، به همان صورتی که ورزش جسمی دارند، ورزش روحی هم داشته باشند. از قدیم ورزشکاران ایران، به یاد خدا و علی علیه‏السلام بوده‏اند و این از برجستگی‏های آنان بوده است».



کلمات قصار امام خمینی رحمه‏الله
من خودم ورزشکار نیستم، اما ورزشکارها را دوست دارم.



من… به… ورزشکاران… عرض می‏کنم که همان طور که با ورزش قوت جسمانی خودتان را تقویت می‏کنید، قوای روحانی تان را هم تهیه و تقویت کنید.



عقل سالم در بدن سالم است. ورزش همان طور که بدن را تربیت می‏کند و سالم می‏کند، عقل را هم سالم می‏کند.




وظایف ورزشکاران
حضرت امام خمینی رحمه‏الله همواره در سخنان خود، دو وظیفه مهم را برای ورزشکاران در نظر می‏گرفتند. ایشان اشاره می‏کردند که وظیفه نخست ورزشکاران، پرداختن به ورزش جسمانی است تا قوّت و قدرت یابند و بتوانند با این نیرو، در برابر دشمنان خارجی و داخلی از مملکت خود پاسداری کنند. وظیفه دوم ورزشکاران، پرورش روحانی است. ایشان تأکید داشتند که اگر پرورش روحانی ورزشکاران باشد، پرورش ابعاد جسمانیِ ایشان هم مضاعف می‏شود.



چهارشنبه 2/12/1391 - 23:35 - 0 تشکر 591087




رئیس جمهور :ملتی که اراده مستحکم دارد همواره پیروز است و ورزش عرصه استحکام اراده ها است .



رییس جمهوری از ورزش به عنوان نماد فرهنگ ایران نام می برد: امروز برخی ساحت پاک ورزشی را در میادین ورزشی آلوده کرده اند احمدی نژاد در این زمینه خاطره ای از مرحوم غلامرضا تختی بازگو کرد و گفت تختی در کشتی خود قهرمانی را فدای جوانمردی کرد.



حفظ احترام پیشکسوت در ورزش: پیشکسوتان که عمر خود را برای ورزش گذاشته اند به ایران و ایرانی عشق می ورزند و سرشارازتجربه اند و یک جمله آنان به اندازه یک سال کلاس آموزشی ارزش دارد .



ایشان میگویند:همه دعا می کنیم که تیم های ورزشیقهرمان شوند، اما قهرمانی اخلاق ،ادب، فرهنگ و جوانمردی مطلو ب است و دنیا این رااز ملت ایران انتظار دارد.

چهارشنبه 2/12/1391 - 23:39 - 0 تشکر 591089

اخلاق ورزشی در اندیشه اسلامی



اسلام همواره بر بالا بردن مقام روحانی و معنوی همراه توان جسمانی تاکید داشته.



از آن جمله میتوان روایات تاریخی و احادیث و ایات قرانی در مورد پیامبران وامامان را اشاره کرد:مانند قدرت رزمی پیامبر عظیم الشان اسلام (ص) وحضرت علی علیه السلام و...



قرآن , ورزش ,اخلاق



قرآن، کتاب‌ آسمانی، سرمشق‌ و راهگشای‌ زندگی‌ انسانها در همه‌ شؤ‌ون‌ و امور تا قیامت‌ می‌باشد. در این‌ کتاب‌ مقدس‌ آیاتی‌ وجود دارد که‌ به‌ گونه‌ای‌ بر اهمیت‌ ورزش‌ و نیرومندسازی‌ جسم‌ در کنار تقویت‌ روح‌ و بعد علمی‌ آن‌ دلالت‌ دارد. ما در این‌جا به‌ برخی‌ از آیات‌ که‌ دلالت‌ بر ورزش‌ و تقویت‌ جسم‌ دارد، اشاره‌ می‌کنیم‌ و به‌ تحلیل‌ آن‌ می‌پردازیم:



‌ ‌1- توان‌ رزمی‌ طالوت‌



«اِنَّ‌ اَ‌ اصطَفیهُ‌ عَلَیکُم‌ وَ‌ زَ‌ادَهُ‌ بَسطَةً‌ فِی‌ العِلمِ‌ وَ‌ الجِسمِ»



خداوند او را بر شما برگزیده‌ و علم‌ و (قدرت) جسم‌ او را وسعت‌ بخشیده‌ است.



از جمله‌ مواردی‌ که‌ نیرومندی‌ جسمانی‌ بعنوان‌ یک‌ مزیت‌ و امتیاز و ارزش‌ در قرآن‌ مطرح‌ شده، داستان‌ طالوت‌ و قوم‌ بنی‌اسرائیل‌ است. قوم‌ یهود که‌ در زیر سلطة‌ فرعونیان، ضعیف‌ و ناتوان‌ شده‌ بودند، بر اثر رهبری‌های‌ حکیمانه‌ حضرت‌ موسی‌ نجات‌ یافته‌ و به‌ قدرت‌ و عظمت‌ رسیدند، ولی‌ پس‌ از مدتی‌ دچار غرور شده‌ و دست‌ به‌ قانون‌ شکنی‌ زدند. و سرانجام‌ از قوم‌ جالوت‌ که‌ در کنار دریای‌ روم، بین‌ فلسطین‌ و مصر، می‌زیستند شکست‌ خورده‌ و 440 نفر از شاهزادگانشان‌ به‌ اسارت‌ جالوتیان‌ در آمدند.



این‌ وضع‌ چندین‌ سال‌ ادامه‌ داشت‌ تا آن‌که‌ خداوند پیامبری‌ را به‌ نام‌ اشموئیل  برای‌ نجات‌ و ارشاد آنها مبعوث‌ کرد. بنی‌اسرائیل‌ گرد او جمع‌ شدند و از او خواستند امیری‌ برای‌ آنان‌ انتخاب‌ کند تا همگی‌ تحت‌ فرمان‌ او با دشمن‌ نبرد کنند و عزت‌ و اقتدار از دست‌ رفته‌ خویش‌ را باز یابند.



گروهی‌ که‌ این‌ درخواست‌ را مطرح‌ کردند طبقه‌ اشراف‌ و به‌ اصطلاح‌ قرآن‌ «ملأ» بودند. در ضمن‌ باید دانست‌ در زمان‌ بنی‌اسرائیل‌ نبوت‌ در یک‌ خاندان‌ و پادشاهی‌ و امیری‌ نیز در خاندان‌ دیگر بود.



نبوت‌ در بین‌ فرزندان‌ لاوی‌ (پسرحضرت‌ یعقوب) و پادشاهی‌ در بین‌ فرزندان‌ (یهود) حضرت‌ یوسف‌ بود.



اشموئیل‌ خواسته‌ قوم‌ خود را به‌ پیشگاه‌ خداوند عرضه‌ داشت. به‌ او وحی‌ شد که‌ طالوت‌ را به‌ پادشاهی‌ ایشان‌ برگزیدم.



«و قالَ‌ لَهُم‌ نَبیُّهُم‌ اِنَّ‌ ا قَد‌ بَعَثَ‌ لَکُم‌ طَالُوتَ‌ مَلِکاً»



و پیامبرشان‌ به‌ آنها گفت: خداوند طالوت‌ را برای‌ زمامداری‌ شما مبعوث‌ کرده‌ است.



چون‌ طالوت‌ مردی‌ کشاورز بوده‌ و توانایی‌ مالی‌ چندان‌ نداشت، اشراف‌ با انتخاب‌ طالوت‌ مخالفت‌ کردند.



«قالوُ‌ا اَنی‌ یَکُونُ‌ لَهُ‌ المُلکُ‌ عَلَینا و نَحنُ‌ اَحَقُّ‌ بِالمُلکِ‌ مِنهُ‌ ولَم‌ یُؤ‌تَ‌ سَعَةً‌ مِنَ‌ المالِ»



گفتند: چگونه‌ او بر ما حکومت‌ داشته‌ باشد با این‌که‌ از او شایسته‌تریم؟ و او ثروت‌ زیادی‌ ندارد.



او نه‌ ثروت‌ و قدرت‌ مالی‌ دارد و نه‌ موقعیت‌ اجتماعی‌ و خانوادگی، و از خاندان‌ نبوت‌ و پیامبری‌ نبوده‌ و از خاندان‌ پادشاهی‌ نیز نمی‌باشد. اشموئیل‌ در پاسخ‌ معترضین‌ فرمود:



«اِنَّ‌ اَ‌ اصطَفیهُ‌ عَلَیکُم‌ وَ‌ زادَهُ‌ بَسطَةً‌ فی‌ العِلمِ‌ و الجِسمِ»



خداوند او را بر شما برگزید و علم‌ و قدرت‌ جسمی‌ او را وسعت‌ بخشیده‌ است.



چنان‌که‌ ملاحظه‌ می‌شود، اشموئیل‌ پیامبر، دو خصلت‌ گسترش‌ علمی‌ و توانایی‌ جسمی‌ را بر دو خصوصیت‌ دیگر، یعنی‌ قدرت‌ مالی‌ و افتخارات‌ نژادی‌ و نسبی‌ ترجیح‌ می‌دهد و دارنده‌ این‌ دو مقام‌ علم‌ و قدرت‌ توانمندی‌ در جسم‌ را شایسته‌تر می‌داند. در این‌جا قدرت‌ بدنی‌ به‌ صراحت‌ بعنوان‌ یک‌ مزیت‌ و فضیلت‌ و امتیاز در کنار علم‌ مطرح‌ شده‌ است. پس‌ قرآن‌ اصل‌ توانایی‌ و قدرت‌ جسمی‌ را امتیاز و فضیلت‌ می‌شمارد و مقدمه‌ توانایی‌ جسم‌ و قدرت‌بدنی‌ را که‌ ورزش‌ می‌باشد از باب‌ مقدمه‌ دارای‌ فضیلت‌ و امتیاز می‌داند.

چهارشنبه 2/12/1391 - 23:41 - 0 تشکر 591091


‌ ‌2- توان‌ رزمی‌ حضرت‌ داوود



«فَهزَمُوهُم‌ بِاِذنِ‌ اِ‌ وَ‌ قَتَلَ‌ داوُودُ‌ جالوُتَ‌ وَ‌ اتیهُ‌ اُ‌ المُلکَ‌ والحِکمَةَ‌ وَ‌ عَلَّمَهُ‌ مِما یَشأُ»



سپس‌ آنان‌ به‌ فرمان‌ خدا، سپاه‌ دشمن‌ را به‌ هزیمت‌ و شکست‌ واداشتند و داوود (جوان‌ کم‌ سن‌ و سال، ولی‌ نیرومند و شجاع‌ که‌ در لشکر طالوت‌ بود) جالوت‌ را کشت‌ و خداوند حکومت‌ و دانش‌ را به‌ او بخشید و از آنچه‌ می‌خواست‌ به‌ او تعلیم‌ داد.



زمانی‌ که‌ طالوت‌ برای‌ مبارزه‌ با جالوت‌ به‌ سوی‌ او حرکت‌ می‌کند جنگجویان‌ فراوانی‌ از بنی‌اسرائیل‌ وی‌ را همراهی‌ کردند، ولی‌ در نهایت‌ با تعداد نیروی‌ اندک‌ در مقابل‌ سپاه‌ عظیم‌ و لشکریان‌ فراوان‌ جالوت‌ صف‌آرایی‌ کردند. خداوند به‌ اشموئیل‌ پیامبر وحی‌ فرستاد که‌ قاتل‌ جالوت‌ شخصی‌ است‌ که‌ زره‌ حضرت‌ موسی به‌ تن‌ او اندازه‌ باشد و او مردی‌ است‌ از فرزندان‌ لاوی‌ ابن‌ یعقوب‌ و نامش‌ داوود بن‌ ایش‌ است. ایش، مرد چوپانی‌ بود که‌ ده‌ پسر داشت‌ و داوود کوچک‌ترین‌ آنها بود.



طالوت‌ به‌ هنگام‌ جمع‌آوری‌ سپاه‌ به‌ دنبال‌ ایش‌ می‌فرستد که‌ خود و فرزندانت‌ در لشگر من‌ حضور یابید. آن‌گاه‌ زره‌ حضرت‌ موسی را به‌ تن‌ یک، یک‌ فرزندان‌ ایش‌ می‌کند، ولی‌ برای‌ هر کدام‌ یا کوتاه‌ است‌ و یا بلند. می‌پرسد: آیا پسر دیگری‌ نیز داری؟ می‌گوید: آری‌ کوچک‌ترین‌ پسرم‌ را با خود نیاوردم، تا از گوسفندان‌ نگهداری‌ کند. طالوت‌ به‌ دنبال‌ داوود می‌فرستد. وقتی‌ زره‌ را به‌ وی‌ می‌پوشانند آن‌ را درست‌ به‌ اندازه‌ وی‌ می‌یابد.



داوود شخصی‌ قوی‌ هیکل، نیرومند و شجاع‌ بود . طالوت‌ برای‌ این‌که‌ به‌ توان‌ رزمی‌ و قدرت‌ بدنی‌ داوود پی‌ ببرد، از او می‌پرسد: تاکنون‌ قدرت‌ و نیروی‌ خود را آزمایش‌ کرده‌ای؟



وی‌ پاسخ‌ می‌دهد: آری، هرگاه‌ شیری‌ به‌ گله‌ من‌ حمله‌ نموده‌ و گوسفندی‌ را به‌ دهان‌ می‌گیرد، من‌ خود را به‌ آن‌ شیر رسانده‌ و با قدرت، دهانش‌ را باز نموده‌ و گوسفند را از آن‌ خارج‌ می‌کنم!(



جالوت‌ که‌ دارای‌ عظمت‌ و ابهت‌ ویژه‌ای‌ بود، در پیشاپیش‌ لشگر خودش‌ بر فیلی‌ سوار بوده‌ و تاجی‌ بر سرگذاشت، یاقوتی‌ نیز بر پیشانی‌ وی‌ می‌درخشید. داوود به‌ اقتضای‌ شغل‌ چوپانی، فلاخونی‌ در اختیار داشت‌ که‌ سنگ‌ در آن‌ نهاده‌ و به‌ طرف‌ حیوانات‌ درنده‌ای‌ که‌ قصد دریدن‌ گوسفندان‌ را داشتند، پرتاب‌ می‌کرد.



سنگی‌ در فلاخن‌ نهاده‌ و آن‌ را به‌ طرف‌ سربازانی‌ که‌ در سمت‌ راست‌ جالوت‌ بودند پرتاب‌ نموده‌ و آنان‌ را متفرق‌ می‌کند. سربازان‌ سمت‌ چپ‌ وی‌ را به‌ همین‌ ترتیب‌ دور می‌سازد. آن‌گاه‌ آخرین‌ سنگی‌ را که‌ همراه‌ آورده‌ بود در فلاخن‌ نهاده‌ و آن‌ را به‌ سوی‌ جالوت‌ پرتاب‌ می‌کند. سنگ‌ به‌ یاقوتی‌ که‌ روی‌ پیشانی‌ جالوت‌ بود اصابت‌ نموده‌ و آن‌ را خرد کرده‌ و به‌ مغزش‌ اصابت‌ می‌کند! ناگاه‌ پیکر بی‌جان‌ جالوت‌ بر روی‌ زمین‌ قرار می‌گیرد.



خداوند بدین‌ صورت‌ رهروان‌ راه‌ حق‌ را پیروز گردانید و به‌ داوود که‌ خدمت‌ بزرگی‌ کرده‌ بود و شایستگی‌ خود را نشان‌ داد حکومت‌ و دانش‌ بخشید.



«فَهَزَمُوهُمَ‌ بِاذنِ‌ اِ‌ وَ‌ قَتَل‌ داوُودُ‌ جالُوتَ‌ و اتیهُ‌ اُ‌ المُلکَ‌ و الحِکمَةَ‌ و عَلَّمَهُ‌ مِما یشأُ»



طالوت‌ نیز با دیدن‌ لیاقت‌ و شایستگی‌ و شجاعت‌ داوود، دختر خویش‌ را به‌ عقد ازدواج‌ وی‌ درآورد.



نکته‌ قابل‌ توجه‌ این‌که، دلیل‌ حکومت‌ و دانش‌ بخشیدن‌ به‌ حضرت‌ داوود را قدرت‌ بدنی‌ و شجاعت‌ او می‌داند؛ گرچه‌ شجاعت‌ تنها کافی‌ برای‌ حکومت‌ نیست. باید در کنار قدرت‌ و شجاعت، علم‌ و تعهد و تقوا باشد، ولی‌ آیه‌ مبارکه‌ صراحت‌ دارد بعد از قتل‌ جالوت‌ و شجاعت‌ داوود حکومت‌ و علم‌ به‌ او بخشیده‌ شد. پس‌ اصل‌ توان‌ رزمی‌ و شجاعت‌ که‌ جز با ورزش‌ حاصل‌ نمی‌شود بعنوان‌ یک‌ اصل‌ در قرآن‌ پذیرفته‌ شده‌ است.



چهارشنبه 2/12/1391 - 23:41 - 0 تشکر 591093



‌ ‌3- مسابقه‌ برادران‌ یوسف



«یا اَبَانا اِنا ذَ‌هَبنا نَستَبِقُ‌ و تَرکنا یوسُفَ‌ عِندَ‌ مَتَاعِنا فَاَکَلَهُ‌ الذٍّئبُ»



ای‌ پدر! ما رفتیم‌ و مشغول‌ مسابقه‌ شدیم‌ و یوسف‌ را نزد اثاث‌ خود گذاردیم‌ و گرگ‌ او را خورد.



در قصه‌ حضرت‌ یوسف و برادرانش‌ در قرآن‌ آمده‌ و خداوند آنان‌ را نشانه‌های‌ هدایت‌ برای‌ سؤ‌ال‌کنندگان‌ و مطالعه‌کنندگان‌ آن‌ معرفی‌ می‌کند. «لَقَد‌ کانَ‌ فی‌ یُوسُفَ‌ وَ‌ اِخوَتِهِ‌ آیاتٌ‌ لِلسائلینَ»  نکات‌ آموزنده‌ فراوانی‌ به‌ چشم‌ می‌خورد، خصوصاً‌ مسأله‌ لزوم‌ ورزش، بازی‌ و تحرک‌ برای‌ کودکان‌ و جوانان.



حضرت‌ یعقوب دوازده‌ پسر داشت‌ که‌ دو نفر از آنها (یوسف‌ و بنیامین) از یک‌ مادر بودند که‌ راحیل‌ نام‌ داشت.



یعقوب‌ به‌ جهاتی‌ نسبت‌ به‌ این‌ دو فرزند محبت‌ بیشتری‌ ابراز می‌نموده‌ و همین‌ مسأله‌ باعث‌ برانگیخته‌ شدن‌ حس‌ حسادت‌ در سایر برادران‌ شد. آنان‌ به‌ یکدیگر گفتند: با این‌که‌ ما ده‌ برادر گروهی‌ نیرومند و تواناییم، ولی‌ باز هم‌ پدرمان‌ به‌ یوسف‌ و برادرش‌ بنیامین‌ علاقه‌ بیشتری‌ دارد.



«اِذ قالُوا لَیُوسُفَ‌ وَ‌ اَخُوهُ‌ اَحَبُّ‌ اِلی‌ اَبینا و نَحنُ‌ عُصبَةٌ» 



از آن‌جا که‌ این‌ علاقه‌ نسبت‌ به‌ یوسف‌ خیلی‌ شدیدتر بود برادران‌ ناتنی‌ تصمیم‌ گرفتند یوسف‌ را بکشند و یا این‌که‌ از پدر دور سازند. برای‌ اجرای‌ این‌ نقشه، نزد پدر آمده‌ و با قیافه‌های‌ حق‌ به‌ جانب‌ و زبانی‌ نرم‌ و همراه‌ بایک‌ نوع‌ انتقاد ترحم‌برانگیز گفتند: پدرجان! چرا تو هرگز یوسف‌ را از خود دور نمی‌کنی‌ و به‌ ما نمی‌سپاری؟ چرا ما را نسبت‌ به‌ برادرمان‌ امین‌ نمی‌دانی، در حالی‌ که‌ ما بطور قطع‌ خیرخواه‌ او هستیم؟! آن‌گاه‌ ادامه‌ می‌دهند:



«اَرسِلهُ‌ مَعَنا غَداً‌ یَرتَع‌ وَ‌ یَلعَب‌ وَ‌ اِنا لَهُ‌ لَحافِظُونَ»



او را فردا با ما (به‌ خارج‌ شهر) بفرست‌ تا در چمن‌ و مراتع‌ بگردد و بازی‌ کند و البته‌ ما (از هر خطری) حافظ‌ و نگهبان‌ اوییم.



پدر از این‌که‌ مبادا یوسف‌ در اثر غفلت‌ آنان‌ طعمه‌ گرگ‌ شود، چون‌ در بیابان‌ و مراتع‌ گرگ‌ فراوان‌ است، ابراز نگرانی‌ می‌کند و پسران‌ در پاسخ‌ می‌گویند:



«لَئِن‌ اَکَلَهُ‌ الذِئبُ‌ و نَحنُ‌ عُصبةٌ‌ اِنا اِذاً‌ لَخاسِروُنَ»



اگر گرگ‌ او را بخورد، با این‌که‌ ما گروه‌ نیرومندی‌ هستیم، پس‌ ما از زیانکاران‌ خواهیم‌ بود (و هرگز چنین‌ چیزی‌ ممکن‌ نیست).



خلاصه، پدر را قانع‌ ساخته‌ و یوسف‌ را با خود به‌ صحرا برده‌ و در مخفیگاه‌ چاه‌ قرار می‌دهند، تا کاروانیان‌ رهگذر او را به‌ دیاری‌ دوردست‌ برده‌ و از حضرت‌ یعقوب‌ دور گردانند.



اکنون‌ از دست‌ یوسف‌ راحت‌ شده‌اند، می‌باید عذری‌ موجه‌ و قابل‌ قبول‌ برای‌ پدر بیاورند که‌ چرا یوسف‌ را با خود برنگرداندند. نقشه‌ای‌ کشیدند و آن‌ این‌ بود که‌ با صحنه‌سازی‌ به‌ پدر وانمود می‌کنیم‌ که‌ یوسف‌ را گرگ‌ دریده‌ است، زیرا هم‌ پدر این‌ احتمال‌ را داده‌ و هم‌ در این‌ روزگار در بیابان‌ گرگ‌ خیلی‌ها را دریده‌ است. لذا پیراهن‌ یوسف‌ را به‌ خونی‌ دروغین‌ آغشتند و شب‌ هنگام‌ با چشمی‌ گریان‌ به‌ سوی‌ پدر بازگشتند.



«وَ‌ جاؤُ‌ اَباهُم‌ عِشأً‌ یَبکُونَ»



و برای‌ این‌که‌ دلیل‌ قانع‌ کننده‌ای‌ برای‌ غفلت‌ خود از یوسف‌ ارایه‌ دهند، گفتند:



«یا اَبانا اِنا ذَ‌هَبنا نَستَبِقُ‌ و تَرَکنا یُوسُفَ‌ عِندَ‌ مَتاعِنا فَاَکَلَهُ‌ الذٍّئبُ»



ای‌ پدر! ما رفتیم‌ و مشغول‌ مسابقه‌ شدیم‌ و یوسف‌ را نزد اثاث‌ خود گذاردیم‌ و گرگ‌ او را خورد!



و برای‌ این‌که‌ این‌ دروغ‌ را به‌ پدر بباورانند، پیراهن‌ یوسف‌ را به‌ خون‌ آلوده‌ کردند و بعنوان‌ سند و مدرک‌ به‌ پدر ارایه‌ نمودند.



«وَ‌ جاؤُ‌ عَلی‌ قَمیصِهِ‌ بِدَمٍ‌ کَذِبٍ»





نکاتی‌ که‌ از این‌ داستان‌ به‌ دست‌ می‌آید:



a- نیرومندی‌ و ورزشکار بودن، یک‌ مزیت‌ و فضیلت‌ است؛ به‌ همین‌ دلیل‌ برادران‌ یوسف‌ در دو جا مطرح‌ کردند ما گروهی‌ نیرومند و ورزشکاریم. «نَحنُ‌ عُصبَهٌ»  داشتن‌ نیرو و توان‌ رزمی‌ و جسمی‌ را مشخصه‌ یک‌ محافظ‌ و پاسدار می‌دانند.



b- بازی‌ کردن‌ و تحرک‌ را که‌ خود نوعی‌ ورزش‌ است‌ برای‌ کودکان‌ لازم‌ و ضروری‌ می‌داند. به‌ همین‌ دلیل‌ برادران‌ یوسف‌ به‌ بهانه‌ بازی‌ کردن، یوسف‌ را از پدرش‌ - که‌ خود یک‌ پیامبر الهی‌ و معصوم‌ و دارای‌ بینش‌ کافی‌ است‌ - جدا می‌کنند و پیامبر این‌ بازی‌ را برای‌ کودک‌ لازم‌ می‌داند و اعتراضی‌ نمی‌کند.



c- بازی‌ و تحرک‌ و ورزش‌ بهتر است‌ در هوای‌ آزاد و محیط‌ باز باشد تا در هوای‌ بسته.



d- در حالی‌ که‌ برادران‌ یوسف‌ بزرگ‌ترین‌ و نابخشوده‌ترین‌ گناهان‌ را مرتکب‌ شده‌ و به‌ قول‌ خودشان‌ برادرشان‌ را از روی‌ غفلت‌ به‌ کشتن‌ داده‌اند، بهترین‌ و پیامبر پسندیده‌ترین‌ عذری‌ که‌ ارایه‌ می‌کنند، اشتغال‌ به‌ ورزش‌ و مسابقه‌ ورزشی‌ است. لذا می‌گویند:



«یا اَبانا اِنا ذَ‌هَبنا نَستَبِقُ‌ و تَرَکنا یُوسُفَ‌ عِندَ‌ مَتاعِنا فَاَکَلَهُ‌ الذٍّئبُ»



و حضرت‌ یعقوب، پیامبر عظیم‌الشأن، به‌ آنان‌ خرده‌ نمی‌گیرد که‌ چرا به‌ ورزش‌ و مسابقه‌ ورزشی‌ پرداختند، والا‌ بیان‌ می‌کرد و همین‌ کار دلیل‌ بر فضیلت‌ ورزش‌ و مسابقه‌ ورزشی‌ است.



چهارشنبه 2/12/1391 - 23:42 - 0 تشکر 591094



‌ ‌4- نیرومندی‌ و جوانی‌ حضرت‌ موسی



«یا اَبَتِ‌ استَأجِرهُ‌ اِنَّ‌ خَیرَ‌ مَنِ‌ استَأجَرتَ‌ القَوِ‌یُّ‌ الاَمینُ»



همانا بهترین‌ کسی‌ که‌ می‌توانی‌ استخدام‌ کنی، آن‌ کسی‌ است‌ که‌ قوی‌ و امین‌ باشد.



درباره‌ حضرت‌ موس7 قرآن‌ کریم‌ چنین‌ می‌فرماید:



«وَ‌ لَما بَلَغَ‌ اَشُدَّهُ‌ وَ‌استَوی‌ اتَیناهُ‌ حُکماً‌ وَ‌ عِلماً‌ وَ‌ کَذلِکَ‌ نَجزِ‌ی‌ المُحسِنینَ»



هنگامی‌ که‌ موسی‌ نیرومند و کامل‌ شد، حکمت‌ و دانش‌ به‌ او دادیم، و این‌گونه‌ نیکوکاران‌ را جزا می‌دهیم. «اشد» از ماده‌ شدت، به‌ معنای‌ نیرومند شدن‌ است‌ و «استوی» از ماده‌ اِستوا، به‌ معنای‌ کمال‌ خلقت‌ و اعتدال‌ آن‌ است.



بر اساس‌ آیه‌ شریفه، ظاهراً‌ یک‌ نحو ارتباط‌ بین‌ سلامتی‌ و نیرومندی‌ جسمانی‌ و یادگرفتن‌ حکمت‌ و دانش‌ وجود دارد، همان‌طور که‌ فرموده‌اند: عقل‌ سالم‌ در بدن‌ سالم‌ است. در مجموع‌ یکصد و بیست‌ و چهار هزار پیامبر، هیچ‌یک‌ از آنان‌ ضعیف‌ و یا ناقص‌الخلقه‌ نبوده‌اند. و در مورد جانشینان‌ دوازده‌گانه‌ پیامبر عظیم‌ الشأن‌ اسلام‌ و امامان‌ ما نیز به‌ همین‌ نحو است. به‌ همین‌ جهت‌ در آیه‌ مذکور فرمود: هنگامی‌ که‌ موسی‌ نیرومند و کامل‌ شد، حکمت‌ و دانش‌ به‌ او دادیم.



در اصل‌ داستان‌ موسی7 داریم‌ که‌ وقتی‌ موسی‌ از قصر فرعون‌ خارج‌ شد و وارد شهر می‌شود متوجه‌ شد یکی‌ از پیروان‌ او با یکی‌ از مأمورین‌ فرعون‌ که‌ می‌خواست‌ از او بیگاری‌ بکشد درگیر شده‌ و توان‌ کافی‌ برای‌ دفاع‌ از خویشتن‌ را ندارد.



هنگامی‌ که‌ چشم‌ شخص‌ باایمان‌ به‌ حضرت‌ موسی‌ افتاد او را شناخت‌ و از او یاری‌ طلبید.



«وَ‌ دَخَلَ‌ المَدینَهَ‌ علی‌ حینِ‌ غَفلَةٍ‌ مِن‌ اَ‌هلِها فَوَجَدَ‌ فیها رَجُلَینِ‌ یَقتَتِلانِ‌ هذا مِن‌ شِیعَتِهِ‌ وَ‌ هذا مِن‌ عَدُوهِ‌ فَاستَغثَهُ‌ الَّذی‌ مِن‌ شِیعَتِهِ‌ عَلَی‌ الَّذی‌ مِن‌ عَدُوهِ»



موسی‌ در موقعی‌ که‌ اهل‌ شهر در غفلت‌ بودند وارد شهر شده، ناگهان‌ دو مرد را دید که‌ به‌ جنگ‌ و نزاع‌ مشغولند. یکی‌ از پیروان‌ او بود و دیگری‌ از دشمنانش. آن‌ یکی‌ که‌ از پیروان‌ او بوده‌ از وی‌ در برابر دشمنش‌ تقاضای‌ کمک‌ کرد.



موسی‌ که‌ دارای‌ روحیه‌ دفاع‌ از مظلوم‌ در مقابل‌ ظالم‌ بود، بلافاصله‌ به‌ کمک‌ مظلوم‌ شتافته، با ظالم‌ درگیر می‌شود. او تنها با زدن‌ یک‌ مشت‌ به‌ سینه‌ دشمن‌ او را از پای‌ درمی‌آورد.



حضرت‌ موسی‌ توان‌ رزمی‌ و قدرت‌ خدا را در دفاع‌ از مظلوم‌ به‌ کار می‌گیرد. همان‌طور که‌ حضرت‌ امیر به‌ فرزندان‌ خویش‌ وصیت‌ فرمودند:



«کُونا لِلظالِمِ‌ خَصماً‌ و لِلمَظلوُمِ‌ عَونًا»



همواره‌ دشمن‌ ظالم‌ و یاور مظلوم‌ باشید.



آن‌گاه‌ حضرت‌ موسی‌ به‌ خاطر قتل‌ ناخواسته‌ به‌ درگاه‌ خدا استغفار می‌کند و پس‌ از این‌ ماجرا مجبور می‌شود از شهر بگریزد.



حضرت‌ موسی‌ باید به‌ سرعت‌ از شهر خارج‌ شود. پیاده‌ راه‌ می‌افتد. آن‌قدر پیاده‌روی‌ می‌کند که‌ کفش‌هایش‌ پاره‌ می‌شود. با پای‌ برهنه‌ و شکم‌ گرسنه‌ به‌ راه‌ ادامه‌ می‌دهد و این‌ راهپیمایی، هشت‌ روز طول‌ می‌کشد. وی‌ برای‌ رفع‌ گرسنگی‌ از گیاهان‌ بیابان‌ و برگ‌ درختان‌ استفاده‌ می‌کند.



کم‌کم‌ شهر مدین‌ نمایان‌ می‌شود و آرامش‌ بر قلب‌ او می‌نشیند. وقتی‌ نزدیک‌ شهر مدین‌ شد گروهی‌ از چوپانان‌ را می‌بیند که‌ برای‌ سیراب‌ کردن‌ چهار پایان‌ خود، بر سر چاهی‌ اجتماع‌ کرده‌اند و پایین‌تر از آنها دو زن‌ را می‌بیند که‌ کناری‌ ایستاده‌ و از گوسفندان‌ خود مراقبت‌ می‌کنند، اما به‌ چاه‌ نزدیک‌ نمی‌شوند. وضع‌ این‌ دختران‌ که‌ بسیار متین‌ و باعفت‌ نیز به‌ نظر می‌رسند و در گوشه‌ای‌ ایستاده‌اند و به‌ آنها فرصت‌ استفاده‌ از آب‌ داده‌ نمی‌شود، توجه‌ موسی‌ را به‌ خود جلب‌ می‌کند. به‌ سوی‌ دختران‌ رفته‌ و می‌پرسد: کار شما چیست؟ چرا پیش‌ نمی‌روید و گوسفندان‌ خود را سیراب‌ نمی‌کنید؟ می‌گویند: دلو سنگین‌ است، ما نمی‌توانیم‌ آب‌ بالا بکشیم. ما منتظریم‌ چوپانان‌ بروند اگر آب‌ باقی‌ ماند از باقیمانده‌ آنان‌ برای‌ سیراب‌ کردن‌ گوسفندان‌ خود استفاده‌ کنیم.



موسی‌ پیش‌ رفته‌ و چوپانان‌ را از سر چاه‌ کنار زده، روی‌ چاه‌ سنگ‌ بزرگی‌ برای‌ محافظت‌ از چاه‌ وجود داشت‌ که‌ چندین‌ نفر باید آن‌ را برمی‌داشتند. چوپانان‌ مطمئن‌ بودند موسی‌ به‌ تنهایی‌ نمی‌تواند از چاه‌ آب‌ بکشد. به‌ کناری‌ رفته‌ و می‌گویند: بفرما، اگر می‌توانی‌ آب‌ بکش.



موسی با این‌که‌ به‌ شدت‌ خسته‌ و گرسنه‌ بود، پیش‌ رفته‌ و با قدرت‌ کم‌ نظیر خویش‌ سنگ‌ را به‌ سویی‌ پرتاب‌ می‌نماید و سپس‌ به‌ تنهایی‌ با همان‌ سطل‌ بزرگ‌ برای‌ گوسفندان‌ دو دختر جوان‌ (که‌ دختران‌ حضرت‌ شعیب‌ پیامبر بودند) آب‌ کشیده‌ و گوسفندان‌ آنها را سیراب‌ می‌نماید. آن‌گاه‌ از شدت‌ خستگی‌ و گرسنگی‌ در زیر سایه‌ درختی‌ به‌ استراحت‌ پرداخته‌ و از خداوند طلب‌ خیر می‌کند.



علامه‌ طباطبایی‌ (ره) می‌فرماید:



اکثر مفسران، این‌ گفته‌ موسی‌ را که‌ در دعای‌ خود عرض‌ کرد (پروردگارا! هر خیر و نیکی‌ بر من‌ فرستی، من‌ به‌ آن‌ نیازمندم)، چنین‌ تفسیر کرده‌اند که‌ موسی‌ ازخدا مقداری‌ غذا خواست‌ تا از گرسنگی‌ نجات‌ یابد. بنابراین‌ بهتر است‌ مراد موسی‌ را که‌ از خدا طلب‌ کرده، قدرت‌ و قوت‌ بدنی‌ بدانیم؛ همان‌ قدرتی‌ که‌ به‌ کمک‌ مظلوم‌ آمد و گوسفندان‌ را سیراب‌ کرد. پس‌ اظهار فقر به‌ غذا در حقیقت‌ فقر به‌ قدرت‌ بدنی‌ است‌ که‌ غذا مقدمه‌ پرورش‌ بدن‌ است.



در این‌ هنگام، ناگهان‌ یکی‌ از آن‌ دو دختر - در حالی‌ که‌ با نهایت‌ حیا گام‌ برمی‌داشت‌ - به‌ سراغ‌ او آمد و گفت: پدرم‌ از تو دعوت‌ می‌کند تا مزد سیراب‌ کردن‌ گوسفندان‌ را به‌ تو بپردازد.



دختر پیشاپیش‌ حرکت‌ می‌کند و موسی‌ از پی‌ او روان‌ می‌شود. در بین‌ راه‌ باد می‌وزید و لباسهای‌ دختر این‌ سو و آن‌ سو می‌رفت. موسی‌ که‌ خدا را در نظر دارد به‌ دختر می‌گوید: من‌ جلو می‌روم‌ تو از پشت‌ سر حرکت‌ کن‌ و راه‌ را نشانم‌ بده. وقتی‌ به‌ خدمت‌ شعیب‌ پیامبر می‌رسند موسی‌ داستان‌ خود را برای‌ او تعریف‌ می‌کند. آن‌گاه‌ یکی‌ از آن‌ دو دختر به‌ پدر پیشنهاد می‌کند که‌ موسی‌ را استخدام‌ نماید و در ادامه‌ دلیل‌ این‌ پیشنهاد و انتخاب‌ را چنین‌ بیان‌ می‌کند:



«اِنَّ‌ خَیرَ‌ مَنِ‌ استَاجَرتَ‌ القَوِ‌یُّ‌ الاَمینُ»



همانا بهترین‌ کسی‌ که‌ می‌توانی‌ استخدام‌ کنی، آن‌ کسی‌ است‌ که‌ قوی‌ و امین‌ باشد.



در آیه‌ مبارکه، باز قوی‌ بودن‌ بعنوان‌ یک‌ امتیاز و اصل‌ مطرح‌ است؛ البته‌ اگر قوی‌ بودن‌ همراه‌ امین‌ بودن‌ باشد و حضرت‌ شعیب‌ پیشنهاد را می‌پذیرد و موسی‌ را استخدام‌ می‌کند و یکی‌ از دختران‌ خودش‌ به‌ نام‌ صفورا را به‌ ازدواج‌ وی‌ در می‌آورد.



نکته‌ مهم‌ این‌ است‌ که‌ انسان‌ قوی‌ و نیرومند بهتر می‌تواند امانت‌ را حفظ‌ کند. لذا امین‌ بودن‌ و قوی‌ بودن‌ دارای‌ ارتباط‌ نزدیک‌ با هم‌ هستند. از این‌ رو قرآن‌ کریم‌ دو کلمه‌ قوی‌ و امین‌ را در کنار یکدیگر به‌ کار برده‌ است.



چهارشنبه 2/12/1391 - 23:42 - 0 تشکر 591095



‌ ‌5- تقویت‌ قدرت‌ دفاعی‌



«وَ‌ اَ‌عِدُّوا لَهُم‌ مَا استَطَعتُم‌ مِن‌ قُوَّةٍ»



در برابر دشمنان‌ آنچه‌ توانایی‌ دارید از نیرو آماده‌ سازید.



البته‌ هر چه‌ می‌توانید به‌ اندازه‌ استعداد خود، قدرت‌ خود را زیاد کنید. این‌ قدرت‌ اعم‌ از توانایی‌ و قدرت‌ اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی‌ و... تا در برابر دشمن‌ پیروز شوید. گرچه‌ «قوه» معنای‌ عام‌ و وسیع‌ دارد، حتی‌ در برخی‌ از روایات‌ می‌خوانیم‌ «مِنهُ‌ الخضابُ‌ السَّواد».(50) یعنی‌ یکی‌ از مصادیق‌ قوه‌ در آیه، موهای‌ سفید را رنگ‌ کردن‌ و سیاه‌ کردن‌ است‌ تا پیرمرد، جوان‌ نشان‌ داده‌ شود در مقابل‌ دشمن. پس‌ در آیه‌ فوق‌ نیز اصل‌ قوه‌ و قدرت‌ یک‌ امتیاز بزرگ‌ و مورد تکریم‌ قرار گرفته‌ است. قدرت‌ بدنی‌ که‌ یکی‌ از مصادیق‌ می‌باشد جز با ورزش‌ به‌ دست‌ نمی‌آید.





چهارشنبه 2/12/1391 - 23:43 - 0 تشکر 591096

‌6- جانشینان‌ توانمند قوم‌ نوح


«وَ‌ زادکُم‌ فِی‌ الخَلقِ‌ بَصطَةً»



و به‌ جسم‌ فزونی‌ داد.



زمانی‌ که‌ بعد از طوفان‌ حضرت‌ نوح، قوم‌ دیگر جانشین‌ آنان‌ شدند مردان‌ قوی‌ هیکل‌ و نیرومند بودند که‌ حضرت‌ هود پیامبر می‌خواهد یکی‌ از نعمت‌های‌ خدا را بر قوم‌ خود بشمارد، آیه‌ فوق‌ را تلاوت‌ می‌کند که‌ خداوند به‌ جسم‌ شما فزونی‌ داده‌ است. و در تاریخ‌ نیز می‌خوانیم: آنها مردمی‌ درشت‌ استخوان، قوی‌پیکر و نیرومند بودند. در جای‌ دیگر، قرآن‌ از قول‌ آن‌ مردان‌ می‌فرماید:



«مَن‌ اَشَدُّ‌ مِنا قُوَّةً»



چه‌ کسی‌ از ما نیرومندتر است؟



پس، اصل‌ قوه‌ و قدرت‌ و نیرومندی‌ مورد ستایش‌ قرار گرفته‌ است.




چهارشنبه 2/12/1391 - 23:43 - 0 تشکر 591097

 قدرت‌ لایزال‌ الهی، منشأ همه‌ قدرت‌ها



در پایان‌ استدلال‌ به‌ آیات‌ باید توجه‌ داشته‌ باشیم‌ که‌ خداوند بزرگ‌ در آیات‌ زیاد و متعدد خود را قوی‌ می‌نامد؛ گرچه‌ قوی‌ بودن‌ خداوند به‌ معنای‌ قوت‌ جسمی‌ نمی‌باشد. او مسلط‌ بر همه‌ چیز می‌باشد، ولی‌ اصل‌ قدرت‌ و قوت‌ را یک‌ امتیاز می‌شمارد و خود را بدان‌ نسبت‌ می‌دهد. ما در این‌جا به‌ برخی‌ از آیات‌ اشاره‌ می‌کنیم:



1- عَلَّمهُ‌ شَدیدُ‌ القُوی‌ ذُو مِرَّةٍ‌ فَاستَوی



خدا آن‌ کسی‌ را که‌ قدرت‌ عظیمی‌ دارد (پیامبر را) تعلیم‌ داده‌ است، همان‌ کس‌ که‌ توانایی‌ فوق‌العاده‌ و سلطه‌ بر همه‌ چیز دارد.



2- اَنَّ‌ القُوَّةَ‌ ِ‌ جَمیعاً



تمامی‌ قدرت‌ و توانایی‌ از آن‌ خداوند است.



3- اَوَلَم‌ یَرَوا اَنَّ‌ اَ‌ الَّذی‌ خَلَقَهُم‌ هُوَ‌ اَشَدُّ‌ مِنهُم‌ قُوَّةً



آیا آنها ندانستند، خدا که‌ آنها را خلق‌ فرموده‌ بسیار از آنان‌ تواناتر است؟!



4- لا قُوَّةَ‌ اِ‌لا‌ بِاِ‌ 



جز قدرت‌ خداوند قوه‌ای‌ نیست.



5- اِنَّ‌ اَ‌ هُوَ‌ الرَّز‌اقُ‌ ذُوالقُوَّةِ‌ المَتینُ



همانا روزی‌ بخشنده‌ خلق‌ تنها خداست‌ که‌ صاحب‌ قدرت‌ و اقتداری‌ سخت‌ استوار است.



6- اِنَّ‌ اَ‌ قَو‌یٌ‌ شَدیدُ‌ العِقاب(58)



همانا خداوند توانا و سخت‌ کیفر است.



7- اِنَّ‌ رَبَّکَ‌ هُوَ‌ القَوِ‌یُّ‌ العَزیزُ



همانا پروردگار تو مقتدر و پیروز است.



8- کَتَبَ‌ اُ‌ لاَ‌غلِبَنَّ‌ اَنَا وَ‌ رُسُلی‌ اِنَّ‌ اَ‌ قَوِ‌یُّ‌ عَزیزٌ



خداوند نگاشته‌ و حتم‌ گردانیده‌ که‌ البته‌ من‌ و رسولانم‌ بر دشمنان‌ غالب‌ شویم‌ که‌ خدا توانا و پیروزمند است.



اگر قوی‌ و نیرومند بودن، صفت‌ خوبی‌ نبود هرگز خداوند خود را به‌ آن‌ متصف‌ نمی‌کرد.







چهارشنبه 2/12/1391 - 23:44 - 0 تشکر 591099



نتیجه:



از مجموع‌ همه‌ آیات‌ به‌ این‌ نتیجه‌ می‌رسیم:



اولاً) خداوند خود و پیامبر و اولیای‌ خود را به‌ قوی‌ و نیرومند بودن‌ و قدرت‌ داشتن‌ متصف‌ کرده‌ است.



ثانیاً) قوت‌ و قدرت‌ در جسم‌ را بعنوان‌ یک‌ اصل‌ قابل‌ ستایش‌ بیان‌ فرموده‌ است.



ثالثاً) بعضی‌ از انبیا همانند حضرت‌ داوود، هود، صالح‌ و طالوت‌ اهل‌ ورزش‌ و رزم‌ و پیاده‌روی‌ و... بودند؛ گرچه‌ نام‌ ورزش‌ روی‌ آن‌ نبوده، ولی‌ هدف‌ و نتیجه‌ ورزش‌ را که‌ تربیت‌ جسم‌ بوده‌ از آن‌ می‌گرفتند.



رابعاً) قوی‌ و نیرومند بودن‌ و قدرت‌ در جسم، حتی‌ بهتر تفکرکردن، نتیجه‌ و سرانجام‌ ورزش‌ می‌باشد. پس، ورزش‌ از باب‌ مقدمه، یک‌ اصل‌ اساسی‌ و پایه‌ در تقویت‌ جسم‌ به‌ شمار می‌رود.



جه‌ می‌رسیم:



اولاً) خداوند خود و پیامبر و اولیای‌ خود را به‌ قوی‌ و نیرومند بودن‌ و قدرت‌ داشتن‌ متصف‌ کرده‌ است.



ثانیاً) قوت‌ و قدرت‌ در جسم‌ را بعنوان‌ یک‌ اصل‌ قابل‌ ستایش‌ بیان‌ فرموده‌ است.



ثالثاً) بعضی‌ از انبیا همانند حضرت‌ داوود، هود، صالح‌ و طالوت‌ اهل‌ ورزش‌ و رزم‌ و پیاده‌روی‌ و... بودند؛ گرچه‌ نام‌ ورزش‌ روی‌ آن‌ نبوده، ولی‌ هدف‌ و نتیجه‌ ورزش‌ را که‌ تربیت‌ جسم‌ بوده‌ از آن‌ می‌گرفتند.



رابعاً) قوی‌ و نیرومند بودن‌ و قدرت‌ در جسم، حتی‌ بهتر تفکرکردن، نتیجه‌ و سرانجام‌ ورزش‌ می‌باشد. پس، ورزش‌ از باب‌ مقدمه، یک‌ اصل‌ اساسی‌ و پایه‌ در تقویت‌ جسم‌ به‌ شمار می‌رود.



برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.