• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 4208)
شنبه 28/11/1391 - 19:10 -0 تشکر 590156
شعر زندگی

«زندگی»
زندگی،
قصیده بلند آرزوهایی است به رنگ آسمان.
زندگی،
تر جیع بند باران است در لهجه ترانه های زیتون ،
زندگی،
تصویر نیلوفرهای عاشق است ،
در قاب چشمان مسافران عاشق،
که از دیدن باران،
جغرافیای خوشبختی راُ
در شبنم دستهایشان جستجو می کنند..
زندگی،
ردّ پای خورشید است ،
که از میان پاییز زخمی پدیدار می شود.
زندگی،
طعم چند شاخه نبات ،
و بوی شکوفه های نارنج است.
زندگی ،
رقص محبوب، شقایق هاست.


بهروز - رها

شنبه 28/11/1391 - 19:14 - 0 تشکر 590158

زندگی آمده از راهی دور
زندگی جاری و هم بازی نور
زندگی یعنی من،زندگی یعنی تو
خواب اطلس دیدن
یا به رویای خیالی رفتن
باز کن پنجره را
زندگی یعنی این
زندگی وسوسه عشقی شور
یا تب محتضر
رو به افول
زندگی یعنی به بازی رفتن
سر بازی چو سری
بشکستن
زندگی قافیه ها بافتن است
از کهی،کوه بزرگ ساختن است
دیده ای چلچله را؟
زندگی یعنی او
دیدن خنده رو
به سلامی و درود
بکنی عرض وجود
زندگی یعنی که احساس کنی
یک دل پاک دگر
در پی دیدن توست
زندگی نازکی طبع خیال
دست بردن به
سر و زلف نگار
زندگی شنیدن صحبت یار
یار پیچیده!
گل بی خس و خار

سید جعفر میرزاده موسوی

شنبه 28/11/1391 - 19:27 - 0 تشکر 590163





اندیشیدن



برای حرف زدن



و حرف زدن



برای اندشیدن



برای نداشتن چیزی برای گفتن



برای نداشتن چیزی برای اندیشیدن



اندیشیدن و آنگاه حرف زدن



حرف زدن و آنگاه اندیشیدن



بخاطر بی اندیشه گی



بخاطر بی حرفی



اندیشیدن گفته ها



و گفتن اندیشه ها



و عمل به اندیشه ها



برای گفتنشان



برای نداشتن چیزی برای گفتن



برای نداشتن چیزی برای اندیشیدن



بخاطر زنده گی



بخاطر ناتوانی مرگ



بخاطر تهیا



بخاطر دلواپسی



و نیز تنها بودن ...


                                  « احمد شاملو »




شنبه 28/11/1391 - 19:31 - 0 تشکر 590168


شعر «زندگی»



شعر «زندگی» از سهراب سپهری


شب آرامی بود
 می روم در ایوان، تا بپرسم از خود
زندگی یعنی چه؟
مادرم سینی چایی در دست
گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من
خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا
لب پاشویه نشست
پدرم دفتر شعری آورد، تکیه بر پشتی داد
شعر زیبایی خواند، و مرا برد،  به آرامش زیبای یقین
:با خودم می گفتم
زندگی،  راز بزرگی است که در ما جاریست
زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست
رود دنیا جاریست
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است
وقت رفتن به همان عریانی؛ که به هنگام ورود آمده ایم
دست ما در کف این رود به دنبال چه می گردد؟
!!!هیچ
زندگی، وزن نگاهی است که در خاطره ها می ماند
شاید این حسرت بیهوده که بر دل داری
شعله گرمی امید تو را، خواهد کشت
زندگی درک همین اکنون است
زندگی شوق رسیدن به همان
فردایی است، که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی، و نه در فردایی
ظرف امروز، پر از بودن توست
شاید این خنده که امروز، دریغش کردی
آخرین فرصت همراهی با، امید است
زندگی یاد غریبی است که در سینه خاک
به جا می ماند

زندگی، سبزترین آیه، در اندیشه برگ
زندگی، خاطر دریایی یک قطره، در آرامش رود
زندگی، حس شکوفایی یک مزرعه، در باور بذر
زندگی، باور دریاست در اندیشه ماهی، در تنگ
زندگی، ترجمه روشن خاک است، در آیینه عشق
زندگی، فهم نفهمیدن هاست
زندگی، پنجره ای باز، به دنیای وجود
تا که این پنجره باز است، جهانی با ماست
آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست
فرصت بازی این پنجره را دریابیم
در نبندیم به نور، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم
پرده از ساحت دل برگیریم
رو به این پنجره، با شوق، سلامی بکنیم
زندگی، رسم پذیرایی از تقدیر است
وزن خوشبختی من، وزن رضایتمندی ست
زندگی، شاید شعر پدرم بود که خواند
چای مادر، که مرا گرم نمود
نان خواهر، که به ماهی ها داد
زندگی شاید آن لبخندی ست، که دریغش کردیم
زندگی زمزمه پاک حیات ست، میان دو سکوت
زندگی، خاطره آمدن و رفتن ماست
لحظه آمدن و رفتن ما، تنهایی ست
من دلم می خواهد
قدر این خاطره را دریابیم.
سهراب سپهری

دوشنبه 30/11/1391 - 9:12 - 0 تشکر 590421


زندگی...



زندگی یک ارزوی دور نیست



زندگی یک جست و جوی کور نیست



زیستن در پیله ی پروانه چیست؟!



                                         زندگی کن زندگی افسانه نیست.



گوش کن...!!



                     دریا صدایت میزند!



                     هر چه نا پیدا صدایت می زند!



                                          جنگل خاموش میداند تورا.



                                          با صدایی سبز می خواند تورا.



اتشی در جان توست.



قمری تنها پی دستان توست.



                                          پیله ی پروانه از دنیا جداست.



                                          زندگی یک مقصد بی انتهاست.



              هیچ جایی انتهای راه نیست!



                                           این تمامش ماجرای زندگیست...!!!



شاعر؟؟


چهارشنبه 2/12/1391 - 22:50 - 0 تشکر 591053

شب آرامی بود
می روم در ایوان ، تا بپرسم از خود ،

استاد رهای عزیز سلام
شعر زیبایی بود

نصرالدین کریمی(مُبین)
چهارشنبه 2/12/1391 - 22:53 - 0 تشکر 591056

زندگی

زندگی را می توان بهتر سرود



حرف حق را می توان بهتر شنود



عاشقی سخت است راهش بیکران



عشق را باید ولی جاری نمود



با محبت کیمیاگر می شوی



گفتگویت را شروع کن با درود



بند دل را بند بر غیر خدا



از ازل تا به ابد او بوده بود



در جهان گر مومنی آگاه باش



بهر غیرش هیچ منمایی سجود



بازگشت هر کسی سوی خداست



نیست در غیرش برایت هیچ سود



مومنان پاک با ناز و وقار



می کنند در باغ رضوانش خلود



کافران را هست در روز جزا



آتش سوزان و درد و آه و دود



با زبان الکن خود ای «مبین»



حضرت حق را فقط باید ستود


یکشنبه /23/07/1391


نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران


وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

نصرالدین کریمی(مُبین)
چهارشنبه 2/12/1391 - 23:9 - 0 تشکر 591065

[quote=yamohammad133yaali;678915;591053]شب آرامی بود
می روم در ایوان ، تا بپرسم از خود ،

متشکرم
از توجه ویژه تان
اصلاح شد

چهارشنبه 2/12/1391 - 23:10 - 0 تشکر 591067

yamohammad133yaali گفته است :
[quote=yamohammad133yaali;678915;591056]زندگی

زندگی را می توان بهتر سرود

حرف حق را می توان بهتر شنود

عاشقی سخت است راهش بیکران
عشق را باید ولی جاری نمود

با محبت کیمیاگر می شوی

گفتگویت را شروع کن با درود

بند دل را بند بر غیر خدا

از ازل تا به ابد او بوده بود

در جهان گر مومنی آگاه باش

بهر غیرش هیچ منمایی سجود

بازگشت هر کسی سوی خداست

نیست در غیرش برایت هیچ سود

مومنان پاک با ناز و وقار

می کنند در باغ رضوانش خلود

کافران را هست در روز جزا

آتش سوزان و درد و آه و دود

با زبان الکن خود ای «مبین»

حضرت حق را فقط باید ستود

یکشنبه /23/07/1391

نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران

وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن



از حضور مجدد شما در انجمن ادبیات و سرودن این شعر زیبا صمیمانه سپاسگزارم

چهارشنبه 2/12/1391 - 23:12 - 0 تشکر 591069

زندگی بافتن یک قالی است

نه همان نقش و نگاری که خودت میخواهی

نقشه از قبل مشخص شده است

تو در این بین فقط میبافی

نقشه را خوب ببین، خوب بباف!

نکند آخر کار، قالی بافته ات را نخرن


افشین سام

جمعه 4/12/1391 - 17:14 - 0 تشکر 591363



رهی معیری


زندگی بر دوش ما بار گرانی بیش نیست





عمر جاویدان عذاب جاودانی بیش نیست







لاله بزم آرای گلچین گشت و گل دمساز خار




زین گلستان بهره بلبل فغانی بیش نیست







می کند هر قطره اشکی ز داغی داستان




گر چه شمعم شکوه دل را زبانی بیش نیست







آنچنان دور از لبش بگداختم کز تاب درد




چون نی اندام نحیفم استخوانی بیش نیست







من اسیرم در کف مهر و وفای خویشتن




ورنه او سنگین دل نامهربانی بیش نیست







تکیه بر تاب و توان کم کن در این میدان عشق




آن ز پا افتاده ای وین ناتوانی بیش نیست







قوت بازو سلاح مرد باشد کآسمان




آفت خلق است و در دستش کمانی بیش نیست







هر خس و خاری درین صحرا بهاری داشت لیک




سر به سر دوران عمر ما خزانی بیش نیست







ای گل از خون رهی پروا چه داری؟ کان ضعیف





پر شکسته طایر بی آشیانی بیش نیست



نصرالدین کریمی(مُبین)
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.