ب) قالب
درچهار–پنج دهه قبل از انقلاب، دو جریان شعری وجود دارد که در موازات یکدیگر حرکت می کنند. یکی " نوگرایی" که درسطرهای قبل گفته شد که با آن برخوردی دوگانه می شود و دیگر شعر با موازین کهن . قالب "چارپاره" یا" دوبیتی پیوسته" که در پایان دوره مشروطیت ظهور کرده است، به عنوان حلقه و پیوندی در میان این دوجریان، حضوری نسبتا خوب دارد .از میان قالب های کهن، غزل به فراوانی حضوردارد. سایر قالب ها کم و بیش منسوخ شده اند و از مثنوی طرح کمرنگی باقیمانده است.
درجریان" کهن گرایی" این چند دهه، اگر چه گه گاه به غزل های دل انگیزی تحت تاثیر نوگرایی های آغاز شده برمی خوریم، اما کهنگی و تکرار مضامین در کنار افراط درنفسانیات اهمیت ادبی آن را به شدت تحت تاثیر قرار داده است. تکرار مضمون ،استفاده از واژه ها، ترکیبات و اصطلاحات و حتی حس عاریتی شاعران پیشین خاطر آزار خوانندگان این نوع غزلهاست:
شب این سرگیسوی ندارد که تو داری
آغوش گل این بوی ندارد که تو داری
نرگس که فریبد دل صاحب نظران را
این چشم سخنگوی ندارد که تو داری
(رهی معیری)
گویند مخور باده که درشهر حرام است
چیزی که در این شهر حلال است کدام است
درگریه بود شیشه و در خنده بود جام
وین گریه شیشه سبب خنده جام است
( محمدعلی مصباحی "عبرت")
خراب باده نابیم و مست بانگ رباب
خراب ترزدل ما کسی ندیده به خواب
خرابی دل عشاق عین آبادی است
مباد میکده خالی زرهروان خراب
( حامدکرمانی)
قابل اشاره اینکه ، نهضت " غزل نو" که در سطرهای بعد از آن خواهیم گفت، مربوط به همین عصر است با شاعرانی مشخص و سبک و سیاقی ویژه. از شاعران نام آشنای جریان غزل کهن می توان به کسانی چون: بهادر یگانه، رهی معیری ، محمد حسین شهریار، علی اکبر دلفی، نیاز کرمانی، ابوالحسن ورزی، غلامحسین وجدی، پژمان بختیاری ، علی اشتری، علی اطهری کرمانی، عماد خراسانی ، مشفق کاشانی و معینی کرمانشاهی اشاره کرد.
به راستی سخن " نیما " درد دل آگاهانه ای است که " آیا شاعری که امروز زندگی می کند و وسایل زیادی را می شناسد ، می تواند خود را خفه و کور نگاه داشته، فقط به چند نمونه غزل اکتفا کند؟"اما این اندوه و نگرانی نیما با ظهور غزل سرایان نوگرا تا حدودی التیام یافت. یعنی تحت تاثیر نو آوری های پدید آمده در این عصر "غزل نو" شکل گرفت و در آن واژگان و اصطلاحات شعر آزاد به کار گرفته شد. درکنار این تحول زبانی در وزن اشعار نیز تصرفاتی پدید آمد تا این تاثیر به خوبی نشان داده شود.
شاعرانی همچون " نیستانی"، "بهمنی" ،" درودیان" ،"سیمین بهبهانی" وکمی بعد" حسین منزوی" هر کدام با روش مخصوص به خود این راه را پی گرفتند ودر غزل تحول چشمگیری پیدا شد. این شیوه بعدها به " غزل نو" موسوم شد.
نکته دیگری که در باب قالب های این برهه می توان گفت؛ تقسیمات و انشعاباتی است که در طرز نیما به وجود آمد. اگر شیوه " عدم تساوی مصراع ها" را" آزاد" بخوانیم، بدون شک آغازین آن قالب موزون نیماست که از آن به " نیمایی" تعبیر می شود و پس از آن قالب " سپید" که متکی به موسیقی درونی، بدون وزن عروضی است، پدید آمد.
با اقبال یافتن شعر آزاد و سرعت یافتن رشد آن گرایش های مختلف نیز به سرعت در آن پیدا آمد . به عنوان مثال، تنها در دهه پنجاه می توانیم دوگرایش" شعر حجم" و " موج نو" را نشان کنیم.
با این همه باید اذعان داشت که اعتبار ملی شعر، باظهور شاعران اندیشمند و مبارز در این سیاق، در دهه سی تا پنجاه، بردوش همین طرز تازه بود.مقایسه شعر پیش ازانقلاب و پس از آن در نظر برخی از معاصران: در سطرهای قبل ویژگی هایی را برای شعر موفق قبل از انقلاب از دیدگاه یکی از شاعران برشمردیم که به طورخلاصه عبارت بود از: زبان نو، آمیختگی با زندگی فردی و اجتماعی، تصاویر حسی، پیوند عاطفه واحساس با مفاهیم ذهنی وگسترش حوزه واژگانی. در ادامه همین مقاله آمده است: " اما زبان شعر جنگ و دهه انقلاب زبانی است عاطفی، با پشتوانه ای از حماسه که ما این تلفیق را در گذشته کمترمی یابیم."
همین مقاله ، آمیختگی شعر جنگ را با زندگی فردی واجتماعی مثل خود جنگ می داند که درتمام زوایای زندگی مردم حضوردارد و معتقد است که این شعر بیشترین مخاطب را برای خود برگزیده است. همچنین اذعان دارد که ما در شعر دهه اول انقلاب شاهد ملموس ترین تصاویر شاعرانه بوده ایم. درادامه نیز گستره حوزه واژگانی شعر جنگ را بسیار بیشتر از قبل، یعنی قبل ازانقلاب می داند. عبدالجبار کاکایی، هنرمندان مسلمان را که قبل ازانقلاب و با تفکر خاص مذهب گرایی شعر می سروده اند، شاعران عصر رنسانس اسلامی خوانده و اظهار داشته است که این گروه شبکه ای منظم در ذهن و زبان خود نداشتند. اما معتقد است که شعر شاعران آن" جنبش آرمانگرایان مذهبی" یعنی سخن سرایان انقلاب، چه در قالب های کلاسیک و چه غیر کلاسیک، تحول هایی اساسی را به خود دیده است، هرچند در فرم وشکل هیچ قدمی برداشته نشده است و باید منتظر تحول در شکل بود.حضور شاعران جوان وفراوانی تعداد آنان پس از انقلاب، از ویژگیهای دیگر این دوره است؛این در حالی است که پیش از انقلاب راه برجوانان بسته بود.
" عملا شعرقبل از انقلاب در انحصار چند نام محبوس بود و جوانان شاعربا دور ماندن از بحث ونقد ادبی در بیراهه گام می سپردند، بعد ازانقلاب رهایی صورت گرفت. با قدم گذاشتن جوانان در صحنه های سیاسی – اجتماعی ودرک فرهنگ جامعه و آشنایی با فرهنگ های ملل مختلف، انصافا شاهدکارهای ارزشمندی بوده ایم."دکتر سادات ناصری تفاوت میان شعر قبل و بعد ازانقلاب را به اندازه تفاوت بین " جنید"، پیش از جنید شدن و پس از آن یا " بایزید" پیش از بایزید شدن و پس از آن می داند.مهدی رستگار معتقد است " من شاعر" در شعر انقلاب ، تبدیل به فردی اجتماعی شده است که هم نزدیک را می بیند و هم چشمی دور نگر دارد و شعر در این دوره از حالت های فردگرایی، اومانیستی، لائیک و درددل های شخصی و خصوصی خارج شده است.با توجه به نو شدن زبان شعر پس از خطر کردن نیما و نوشدن اندیشه وتفکر مردم پس از انقلاب ، شعر این برهه فرصت خوبی برای نوشدن و پوست انداختن دارد که تا حدودی نیز این امرصورت گرفته است ووجه موجه شعر جنگ و شعر انقلاب حضور مذهب با مجموعه نمادها، اصطلاحات وواژگان خاص خود است و باید در قسمت شعر جنگ، اصطلاحات و واژگان نظامی را نیز برآن افزود و بالاخره اینکه یکی ازاهل تحقیق، ضعف شعرهای آغازین انقلاب را در دو چیز می بیند:
الف) عظمت و شکوه وصف نشدنی حرکت انقلاب
ب) جوانی شاعران.