هنوز با خدا خودمانی و صمیمی نیستیم!
اگر مشكلی پیش آید فوراً سراغ فلان پولدار و زوردار میرویم و او را اصلاً به حساب نمیآوریم و اگر از طرف او، ناراحتی كوچكی برای ما پیش بیاید و بفهمیم كه او خواسته است، آن هم روی حكمت و مصلحتی؛ با او قهر میكنیم.
«وَ الْمُۆْمِنُونَ وَ الْمُۆْمِناتُ بَعْضُهُمْ أوْلِیاءُ بَعْضٍ یأمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یۆْتُونَ الزَّكاةَ وَ یطِیعُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ اُولئِكَ سَیرْحَمُهُمُ اللهُ إنَّ اللهَ عَزِیزٌ حَكِیمٌ  وَعَدَ اللهُ الْمُۆْمِنِینَ وَ الْمُۆْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الاَنْهارُ خالِدِینَ فِیها وَ مَساكِنَ طَیبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ وَ رِضْوانٌ مِنَ اللهِ أكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ»؛
«و مردان و زنان با ایمان دوستان یكدیگرند كه به كارهای پسندیده فرمان میدهند و از كارهای ناپسند باز میدارند و نماز را برپا میكنند و زكات میدهند و از خدا و پیامبرش فرمان میبرند. آنها را خداوند به زودی مورد رحمت خویش قرار میدهد. خداوند توانا و حكیم است. خداوند به مردان و زنان با ایمان باغهایی [از بهشت] وعده داده كه نهرها از زیر [درختان] آنها جاری هستند. جاودانه در آن خواهند ماند و مسكنهای پاكیزهای و بهشتهای عدن [نصیب آنها ساخته] و خشنودی خدا [از همهی اینها] برتر است؛ پیروزی بزرگ همین است.»
رابطهی ولایی اهل ایمان
در این آیات صفات اهل ایمان را میخوانیم كه نقطهی مقابل اهل نفاقند، میفرماید:
( وَ الْمُۆْمِنُونَ وَ الْمُۆْمِناتُ بَعْضُهُمْ أوْلِیاءُ بَعْضٍ ) ؛
«اهل ایمان باهم رابطهی وِلایی دارند.»
دربارهی منافقین فرمود:
( بَعْضُهُمْ مِنْ بَعْضٍ ) ؛
همگی از یك قماشند، در ظاهر با هم متحدند، امّا در باطن از هم متفرقند.
( ... تَحْسَبُهُمْ جَمِیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّی... )؛
«آنها را میپنداری كه مجتمعند در حالی كه قلبهایشان پراكنده است.»
هنگام برخورد با منافع مادی، پنجه به روی هم میافكنند.
جان گرگان و سگان از هم جداست
متّحد، جانهــای شیــران خداست
كسی كه یك عمر، محبّت به دنیا در دلش نشسته و مجذوب آن بوده است، موقع مرگ میبیند تمام محبوبهایش را از دستش میگیرند و گیرندهی آنها هم خداست و طبیعی است كه انسان با هر كه محبوبهایش را از او بگیرد، دشمن میشود. در آن موقع با قلبی مملو از بغض خدا جان میدهد. خدا همهی ما را از چنین بد عاقبتی در امان نگه دارد؛ ان شاءالله. این دلبستگیها نتیجهاش آن بدبختی میشود
مۆمنین نسبت به هم ولایت دارند. وِلایت در اینجا به معنی دوستی و محبّت و نصرت است. در تمام ابعاد زندگی از مادی و معنوی دوستدار یكدیگرند و ناصر و غمخوار همدیگرند.
( یأمُرُونَ بِالمَعروفِ و ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ )؛
اینان نقطهی مقابل منافقانند، آنها امر به منكر و نهی از معروف میكنند؛ یعنی، برنامه هایشان را طوری تنظیم مینمایند كه فساد، ترویج و فحشا، تقویت شود. میكوشند محیط را آلوده كنند تا بتوانند در محیط آلوده به منافع مادیشان برسند، امّا اهل ایمان امر به معروف و نهی از منكر میكنند و میكوشند محیط زندگی را صالح و پاك سازند، تا هم خود و هم دیگران به سعادتِ قُربِ خدا نایل گردند.
( وَ یقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یۆْتُونَ الزَّكاةَ )؛
«اقامهی نماز و ایتاء زكات مینمایند.»
رابطهشان را با خدا برقرار و پیوندشان را با مردم محكم میكنند.
( وَ یطِیعُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ )؛
«همیشه بر محور اطاعت خدا و رسول(صلی الله علیه وآله وسلم) میچرخند.»
( اُولئِكَ سَیرْحَمُهُمُ اللهُ )؛
«اینانند كه پیوسته مشمول رحمت خدا میباشند.»
به منافقان وعدهی جهنّم خالد داده بود؛ امّا در باره مۆمنان میفرماید:
( وَعَدَ اللهُ الْمُۆْمِنِینَ وَ الْمُۆْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الاَنْهارُ خالِدِینَ فِیها )؛
«خداوند به مردان و زنان با ایمان، باغهایی وعده داده است كه از زیر درختانشان نهرها در جریان است و مساكن پاكیزهای در جنّات ثابت و مستقر.»
( وَ رِضوانٌ مِنْ اللهِ اَكْبَر )؛
بزرگترین نعمتی كه به آنها داده میشود رضا و خشنودی خداست كه هیچ نعمتی از نعمتهای بهشتی به پای این نعمت نمیرسد.
( ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ )؛
«این است آن فوز عظیم و رستگاری بزرگ.»
لقای خدا، اوج كمال انسان
مطلبی كه ما باید دائماً متوجّه آن باشیم و آن را مكرراً مورد بحث قرار بدهیم و در جان خود بنشانیم، این است كه: مقصدِ اَعلای خلقت، رسیدن انسان به سعادت لقای خداست. این حقیقتی است كه فهمیدنش برای ما بسیار مشكل است؛ زیرا واقعِ امر این است كه ما به شواغل مادی گرفتار شدهایم و علی الدَّوام محورِ افكار ما، رسیدن به مقاصد مادی و مشتهیات نفسانی است و لذا تصوّر آن معنای عالی ـ كه مقصد اعلای خلقت عالم و آدم است ـ برای ما دشوار است. مگر اینكه به خود تكلّفی داده و در مسیر تقوی قدم های بلند و راسخی برداریم و از انفاس قدسی ولی زمان ارواحنا فداه استمداد نماییم تا روحی مطهّر و جانی منوّر به دست آوریم و بفهمیم كه سعادت لقای خدا چیست و خلاصه ما را برای دیدار با خدا خلق كردهاند واین حقیقت، در قرآن كریم مكرّراً مورد توجّه قرار گرفته و فرموده است:
( ... وَ اتَّقُوا اللهَ وَ اعْلَمُوا أنَّكُمْ مُلاقُوهُ ... )؛
«تقوا پیشه كنید و بدانید كه خدا را دیدار خواهید كرد.»
( یا أیهَا اْلاِنْسانُ إنَّكَ كادِحٌ إلی رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقِیهِ )؛
«ای انسان؛ تو بار سفر بستهای و در حال حركتِ با رنج و تعب میباشی و سرانجام به لقای خدایت میرسی.»
كسی به این سعادت نائل میشود كه طوری زندگی كند كه دمِ مردن با انس و محبّت به خدا جان بدهد. نكند دمِ مردن، خدا را دشمن خود بپندارد و با بغض به خدا از دنیا برود.
آری؛ كسی كه یك عمر، محبّت به دنیا در دلش نشسته و مجذوب آن بوده است، موقع مرگ میبیند تمام محبوبهایش را از دستش میگیرند و گیرندهی آنها هم خداست و طبیعی است كه انسان با هر كه محبوبهایش را از او بگیرد، دشمن میشود. در آن موقع با قلبی مملو از بغض خدا جان میدهد. خدا همهی ما را از چنین بد عاقبتی در امان نگه دارد؛ ان شاءالله. این دلبستگیها نتیجهاش آن بدبختی میشود.
( ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِینَ أساۆُا السُّوأی أنْ كَذَّبُوا بِآیاتِ اللهِ وَ كانُوا بِها یسْتَهْزِۆُنَ )؛
«بدعملیها، كار را به آنجا میرساند كه تكذیب آیات خدا كرده و آنها را به استهزاء میگیرد.»
شما اگر كسی را سالی یك بار ببینید، محبتی به او پیدا نمیكنید؛ اگر ماهی یك بار شد، بیگانگی كمتر میشود؛ هفتهای یك بار، روزی یك بار و از این بیشتر، روزی چند بار او را ببینید، معلوم است كه محبّت كامل میشود. حالا ببینید خدا چه لطفی به ما كرد ه كه فرموده است: روزی حداقل پنج بار نماز بخوانید؛ یعنی، روزی پنج بار با من كه خدای شما هستم ملاقات كنید و به یاد من باشید
پیدایش محبّت، ثمرهی ذكر خدا
حاصل آنكه به این سعادت نمیرسد مگر آن كسی كه دمِ جان دادن با محبّت و انس به خدا بمیرد؛ انس و محبّت هم پیدا نمیشود مگر در سایهی دوام ذكر و زیاد به یاد او بودن! اگر شما بخواهید با كسی رابطهی محبّت برقرار كنید، چه میكنید؟ طبیعی است زیاد به خانهاش میروید؛ زیاد با او تلفنی صحبت میكنید؛ نامه مینویسید؛ از طرق مختلف با او دیدار میكنید و انسان با هر كسی كه مكرّراً دیدار كند كمكم دوستش میدارد و دوستی اش شدّت پیدا میكند.
شما اگر كسی را سالی یك بار ببینید، محبتی به او پیدا نمیكنید؛ اگر ماهی یك بار شد، بیگانگی كمتر میشود؛ هفتهای یك بار، روزی یك بار و از این بیشتر، روزی چند بار او را ببینید، معلوم است كه محبّت كامل میشود. حالا ببینید خدا چه لطفی به ما كرده كه فرموده است: روزی حداقل پنج بار نماز بخوانید؛ یعنی، روزی پنج بار با من كه خدای شما هستم ملاقات كنید و به یاد من باشید.
( ... أقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِی )؛ «نماز بخوانید تا با من هم صحبت شوید.»
سایر اوقات كه با من نیستید و دنبال كارتان هستید، تاجرید، كاسبید، معلمید، هرچه هستید، ده دقیقه هم كه میگویم: بیا به نماز بایست و با من باش؛ باز با من نیستی! تا میگویی الله اكبر؛ فكرت جای دیگر میرود و همین كه سلام نماز را دادی، میگویی: عجب! من سرِ نماز بودم و نفهمیدم كه با كه هستم و چه میگویم!! به ما گفتهاند روزی پنج بار با خدا صحبت و دیدار كنید تا محبّت برقرار شود، ولی متأسفانه ما هنوز با او بیگانهایم. با اینكه شصت الی هفتاد سال است كه روزی چند بار با او ملاقات میكنیم باز هم بیگانهایم و هنوز یگانگی برقرار نشده است.
با خدا یگانه و خودمانی نیستیم
اگر مشكلی پیش آید فوراً سراغ فلان پولدار و زوردار میرویم و او را اصلاً به حساب نمیآوریم و اگر از طرف او، ناراحتی كوچكی برای ما پیش بیاید و بفهمیم كه او خواسته است، آن هم روی حكمت و مصلحتی؛ از او قهر میكنیم. هیچ حساب نمیكنیم كه در میان میلیونها نعمت كه به ما داده، یك ناراحتی كوچك را از روی مصلحت پیش آورده است و ما نباید این چنین لب به شكایت بگشاییم! معلوم میشود كه با خدا یگانه نیستیم و دوستش نمیداریم.
بخش قرآن تبیان
منابع :
بیانات حجت الاسلام ضیاء آبادی
سایت حوزه
سایت پرسمان