• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن خانواده > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
خانواده (بازدید: 315)
شنبه 14/11/1391 - 18:48 -0 تشکر 587046
تربیت از راه سؤال و جواب

تربیت از راه سؤال و جواب
تربیت از راه سؤال و جواب

 
   سؤال و جواب از دیگر روش هایی است که معصومان (علیهم السلام) در آموزش احکام و معارف دینی از آن بهره می بردند. این روش، خود اقسامی دارد که به بیان آنها می پردازیم.


الف) اقسام سؤال و جواب

1. روش پاسخ به پرسش: در این روش جوینده دانش، هرگونه پرسش و اشکالی را نسبت به موضوعی که با آن سر و کار دارد و یا در تخصص اوست، مطرح می کند و پاسخ آن را از معصوم (علیهم السلام) می شنود. در این روش، فعالیت اصلی به عهده شاگرد است و هم اوست که باید در رشته و تخصص خود، فعالیت علمی بسیاری انجام دهد، تا پرسش های لازم و مناسبی بیابد و با طرح این پرسش ها در محضر معصوم (علیه السلام)، پاسخ لازم را دریافت کند؛ بنابراین، نوع اول از این روش، شاگرد محور است و معصوم (علیه السلام) تنها پاسخ پرسش های دیگران را می دهد.
2. روش طرح سؤال: در این روش، ابتدا از سوی معصوم (علیه السلام) پرسشی مطرح می شود و پاسخ آن گاهی از سوی شاگرد است و گاه از سوی معصوم؛ یعنی معصوم (علیه السلام) پرسش را مطرح می کند و شاگرد، اگر پاسخ را می داند، پاسخ می دهد و اگر پاسخ را نمی داند از امام می خواهد که خود پاسخ آن را بدهد. در صورت اول نیز پاسخ شاگرد یا صحیح است که در این صورت معصوم (علیه السلام) آن را تأیید می کند و یا ناقص است، که آن تکمیل می نماید، و یا نادرست است که در این صورت نیز معصوم (علیه السلام) آن را اصلاح کرده و پاسخ درست را ارائه می کند.
گفتنی است که در این قسم گاهی امام سؤالات پی در پی مطرح می کند تا شاگرد خود به پاسخ درست برسد، ولی این مورد نادر است.
3. روش بحث و گفتگو یا سؤال و جواب دو طرفه: در این روش، پرسش گاه از سوی معصوم (علیه السلام) است و گاه از سوی شاگرد، ولی پرسش ها به صورت پیوسته و در راستای پاسخ ها طرح می شود. اگر امام پرسش را طرح کند، تا جایی پرسش ها را ادامه می دهد که طرف مقابل را به مطلب صحیح و حقی برساند، و یا او را به تناقض گویی بکشاند؛ اما اگر غیر معصوم سؤال را طرح کند، گرچه او نیز قصدش این است که امام را به حق و یا تناقض گویی بکشاند، ولی معصوم (علیه السلام) پاسخ را به گونه ای ارائه می کند که پرسش کننده به حق برسد و تسلیم شود؛ البته این روش سؤال و پاسخ دو طرفه را در اصطلاح «مناظره» می گویند که بحث آن گذشت.


ب) اهمیت و جایگاه پرسش در سیره

معصومان (علیهم السلام) اهمیت و جایگاه این روش را به خوبی می شناختند، به طوری که شاید بتوان گفت از نظر آنان، بهترین روش برای آموزش و پرورش علمی، همین روش است. این مطلب را از سیره و گفتار آن بزرگان می توان استفاده کرد؛ زیرا آنان در آموزش، حتی اگر پرسشی هم در کار نبود، اغلب محتوای آموزشی را به نوعی با پرسش همراه می کردند. دست کم، برای اینکه مطلبی را به دیگری بیاموزند، از او می پرسیدند: آیا فلان مطلب را به تو بگویم؟ پس از اینکه از این راه توجه مخاطب را به خود جلب می کردند و یا نیاز او را به یادگیری بر می انگیختند، و از او پاسخ مثبت می شنیدند، مطلب را برای او بیان می کردند. امام باقر (علیه السلام) به کسانی که در محضر او بودند، فرمود:
ألا أنبئکم بشیء اذا فعلوا یبعد السلطان و الشیطان منکم؟ فقال أبو حمزه: بلی؛ أخبرنا به حتی نفعله؛ فقال (علیه السلام): علیکم بالصدقه فبکروا بها فانها تسود وجه ابلیس و تکسر شره السلطان الظالم عنکم فی یومکم هذا... (حرانی، 1369، ص 308)؛ آیا شما را به کاری آگاه نسازم که هرگاه انجام دهید، سلطان و شیطان از شما دور شوند؟ ابوحمزه گفت: چرا، بفرمایید تا بدان عمل کنیم. امام فرمود: صدقه بدهید و روز خود را با صدقه آغاز کنید که صدقه روی شیطان را سیاه می کند و شر سلطان ظالم را در آن روز از شما دور می سازد... .
در مواردی نیز حتی عبارت های مبهم و یا غیر مأنوسی را به کار می بردند تا در ذهن شنونده پرسشی ایجاد کنند و او با طرح آن پرسش، عملاً درگیر بحث شود.
حذیفه بن منصور می گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود:
اتقوا الحالقه، فانها تمیت الرجال. قلت: و مال الحالقه؟ قال: قطیعه الرحم (نوری، 1408، ج 15، ص 210)؛ از «حالقه» بپرهیزید؛ زیرا انسان را می میراند. پرسیدم: حالقه چیست؟ فرمود: قطع رحم (بریدن رابطه خویشاوندی).
امام در این روایت، به آسانی می توانست بفرماید: از قطع رابطه خویشاوندی بپرهیزید، ولی چنین نکرد، بلکه ابتدا این مطلب را با یک کلام غیر مأنوس و یا مبهم، بیان کرد، تا در ذهن شنونده پرسشی ایجاد کند و توجه او را جلب کند؛ سپس با طرح پرسش، مطلب را روشن کرد. این شیوه، افزون بر اینکه آگاهی های بیشتری را نیز به شاگرد می دهد، در بالا بردن کیفیت یادگیری و ایجاد یادگیری پایدار، تأثیر بیشتری دارد.
امام رضا (علیه السلام) نیز روزی فرمود:
خدا رحمت کند کسی را که امر ما را زنده نگاه دارد. اباصلت پرسید: چگونه امر شما را زنده نگاه دارد؟ امام فرمود: علوم ما را بیاموزید و به دیگران یاد بدهد؛ زیرا مردم، اگر زیبایی ها و نیکی های کلام ما را بشنوند، از ما پیروی می کنند... (مجلسی، 1403، ج 2، ص 30).
در مواردی نیز معصومان (علیهم السلام) تمام مطلب و کنه آن را بیان نمی کنند، بلکه آن را به صورت سربسته و یا در سطح پایین تری بیان می نمایند تا شاگردی که مطلب برایش مبهم و یا خواهان فهم بیشتری است، با مطرح کردن پرسش خویش، از امام توضیح بیشتری را درخواست کند. عنوان بصری برای کسب علم نزد امام صادق (علیه السلام) آمد، امام به او فرمود:
فان اردت العلم فاطلب اولاً فی نفسک حقیقه العبودیه و اطلب العلم باستعماله و استفهم الله یفهمک. قلت: یا أباعبدالله، ما حقیقه العبودیه؟ قال: ثلاثه أشیاء: أن لا یری العبد فیما خوله الله ملکاً لان العبید لا یکون لهم ملک... (همان، ج 1، ص 225)؛ پس هرگاه در پی دانش شدی، اول حقیقت بندگی را در خود ایجاد کن و علم را با عمل به آن، بخواه و از خدا طلب فهم کن که او به تو خواهد داد. عنوان بصری می گوید: پرسیدم: حقیقت عبودیت چیست؟ فرمود: حقیقت عبودیت در سه چیز است: اول اینکه بنده هر آنچه را خدا به او داده، ملک خود نداند؛ زیرا بندگان مالک نمی شوند... .
در این روایت اگر پرسش عنوان بصری از حقیقت بندگی نبود، امام آن بحث را مطرح نمی کرد، ولی با پرسش او امام مطالب بسیار سودمندی را بیان فرمود که تاکنون راهگشا و کلید معرفه الله برای کسانی است که می خواهند در راه عرفان و سیر و سلوک، قدم بگذارند.
ابوهارون مکفوف نیز می گوید:
شخصی از امام صادق (علیه السلام) پرسید: در [نافله] نماز ظهر چند آیه از قرآن باید خواند؟ امام فرمود: هشتاد آیه. سؤال کننده پس از شنیدن این پاسخ از مجلس خارج شد. امام فرمود: ابوهارون! آیا پیر مردی عجیب تر از این دیده ای؟! از من سؤال کرد و جواب دادم، ولی از تفسیر و توضیح آن نپرسید. این کسی است که مردم عراق گمان می کنند او عاقل آنان است. ابوهارون! سوره حمد هفت آیه دارد و توحید سه آیه، (1) مجموعاً ده آیه، و نافله ظهر هشت رکعت است؛ و در مجموع می شود هشتاد آیه (کلینی، 1365، ج 3، ص 314).
چنان که از این سیره بر می آید، اینکه امام (علیه السلام)، ابتدا پاسخ را به صورت سربسته فرمود، از این روی است که پرسش کننده توضیح، تفسیر و یا دلیل آن را خواستار شود و سپس جواب کامل را بشنود و این به دلیل فوائدی است که بر طرح سؤال مترتب است.
افزون بر سیره معصومان (علیهم السلام)، از سخنان آنان نیز اهمیت و جایگاه روش پرسش و پاسخ، استفاده می شود. امام باقر (علیه السلام) فرمود:
هرگاه من برای شما چیزی را بیان کردم، دلیل قرآنی آن را از من بخواهید (همان، ج 1، ص 60).
امام صادق (علیه السلام) نیز فرمود:
ان هذا العلم علیه قفل و مفتاحه المسأله (همان، ص 40)؛ به راستی بر این علم قفلی است که کلید آن پرسش است.
همچنین محمد بن مسلم روایت می کند که
حمران از امام صادق (علیه السلام) سؤالی پرسید: امام فرمود: «إنما یهلک الناس لانهم لا یسئلون (همان جا)؛ مردم هلاک شدند، چون نمی پرسیدند».
افزون بر این، معصومان (علیهم السلام) در سیره آموزشی خود، دیگران را به پرسیدن تشویق می نمودند و یا پرسش های خوب را تحسین و تشویق می کردند.
محمد بن مسلم می گوید:
از امام باقر (علیه السلام) درباره کندی حرکت خورشید در ظهر، پرسیدم. امام فرمود: محمد! چقدر جثه ات کوچک و پرسش ات پیچیده و مشکل است! تو اهلیت و لیاقت شنیدن پاسخ این پرسش را داری... (نوری، 1408، ج 3، ص 126).
این ستایش امام (علیه السلام)، گرچه ستایش و تشویق به پرسش خوب است، ولی به صورت ضمنی، اصل پرسش را نیز تشویق می کند. البته پرسش هرچه بهتر و پر محتواتر باشد بهتر است.
همچنین، داود رقی می گوید:
نزد امام صادق (علیه السلام) بودم که حبابه والبیه - که زن نیکوکاری بود - وارد شد و از حلال و حرام پرسش هایی کرد. ما از پرسش های جالب او تعجب کردیم. امام (علیه السلام) به ما فرمود: آیا پرسشی بهتر از پرسش های حبابه والبیه می شناسید؟... (مجلسی، 1403، ج 47، ص 121).
بنابراین، می توان گفت: روش سؤال و جواب در سیره معصومان (علیهم السلام)، از نظر آموزشی جایگاه والایی دارد؛ از این رو، آنان در جریان آموزش، همواره سعی می کردند یا شاگردان بپرسند و یا خود پرسشی مطرح کنند.


ج) فوائد روش سؤال و جواب

این روش دارای فوائد بسیار آموزشی است که برخی از آنها عبارت است از:
1. طرح پرسش از سوی استاد و یا ایجاد پرسش در ذهن شاگرد، او را به ندانستن مسئله، متوجه خواهد ساخت، و در نتیجه، انگیزه او برای یادگیری افزایش خواهد یافت. وقتی انگیزه زیاد باشد، توجه به استاد نیز، به هنگام آموزش، افزایش می یابد و دانش آموز سعی می کند همه حواس خود را برای یادگیری آموزه ها، متمرکز سازد.
2. با طرح پرسش، شاگرد، نیز در فرآیند آموزش شرکت می کند و نوعی آموزش و یادگیری فعال، تحقق می یابد؛ به سخن دیگر، روش سؤال و جواب در راستای تحقق اصل فعالیت و هماهنگ با آن است.
3. استاد با طرح پرسش، به نیاز شاگردان پی برده و می داند که مشکل و نیاز او در چه بخشی است و هر آنچه را که او نمی داند و یا آگاهی هایش درباره آن کم است، بیان می کند.
4. افزون بر اینها، پرسش اگر پیوسته باشد، خواه پرسشی که استاد مطرح می کند و یا شاگرد، زوایای بیشتری از موضوع و مسئله آموزشی شکافته می شود و آموزشی عمیق تر و گسترده تر، تحقق خواهد یافت.
5. همچنین، پرسش، اغلب موجب تقویت قوه تفکر شاگرد می شود؛ چرا که برای پاسخ به پرسش، قوه تفکر خود را به کار می گیرد. برخی پرسش ها نیز موجب تقویت ذهن و دقت دانش آموز می شود. گاه معصومان (علیهم السلام) به قصد تقویت ذهنی اصحاب و یا برای شناخت توان فکری و ذهنی آنان، پرسشی مطرح می کردند. ابن عمر می گوید: روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
از میان درختان، درختی است که برگ های آن نمی ریزد و مَثَلِ آن مَثَلِ مسلمان است. آیا می دانید آن درخت چیست؟ مردم برای پیدا کردن این درخت ذهن خود را متوجه باغستان کردند، من به نظرم رسید که آن درخت نخل است، ولی [چون بچه بودم] خجالت کشدیم که بگویم. اصحاب به پیامبر گفتند: شما بفرمایید، پیامبر فرمود: نخل (شهید ثانی، 1376، ص 198).
بنابراین، از بحث های گذشته می توان نتیجه گرفت که روش سؤال و جواب در سیره معصومان (علیهم السلام)، از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است و شاید بتوان گفت که معصومان (علیهم السلام)، در آموزش های خود، به ویژه آموزش های رسمی و علمی - از این روش بیشتر استفاده می کردند؛ زیرا در آموزش های رسمی بیشتر کسانی شرکت می کنند که دارای سابقه تحصیل و دانش هستند و قدرت تفکر در موضوع های علمی و طرح پرسش و یا پاسخ به پرسش ها را دارند، برخلاف روش های آموزش عمومی که افراد شرکت کننده در آن، عموم مردم و حتی افراد بی سواد هستند و برای آنان باید مطالبی را در سطح فهم آنان و به کمک روش های متناسب با آنان، آموزش داد؛ اما معصومان (علیهم السلام) حتی در این روش ها و در برابر عموم نیز گاه مطالب را به گونه ای با پرسش همراه می کردند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) روزی خطبه می خواند که فرمود:
آیا شما را به بدترینتان خبر ندهم؟ گفتند: بفرمایید. فرمود: کسی که هدیه را رد کند، و بنده خود را بزند، و تنها غذا بخورد. مردم گمان کردند که بدتر از این کسی نیست؛ سپس فرمود: آیا شما را به بدتر از اینها خبر ندهم؟ گفتند: چرا. فرمود: کسی که امید نیکی از او نباشد و از شرش در امان نباشی. مردم گمان کردند بدتر از اینها هم کسی نیست؛ باز فرمود: آیا شما را به بدتر از آن خبر ندهم؟ گفتند: چرا. فرمود: بدزبانی که هرگاه نامی از مؤمنان نزد او برده شود، آنان را لعن کند و هرگاه نام او نزد مؤمنان برده شود، آنان او را لعن کنند (کلینی، 1365، ج 2، ص 290).


د) آداب و شرایط سؤال و جواب

هرگونه پرسشی، به هر قصد و نیت، موجب تقویت و افزایش علم نمی شود. برای تحصیل، تقویت و افزایش علم باید پرسش هایی حساب شده و معقول طرح شود و هدف از آن نیز باید فهم باشد، نه چیز دیگر؛ از این رو در روایات، برای پرسیدن آدابی ذکر شده که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
1. پرسش خوب: هرگاه کسی بخواهد پرسشی را، به ویژه پرسشی علمی، طرح کند، ابتدا باید در پرسش تأمل و دقت کند تا برای خود او گویا و روشن شود. آیا آنچه را که می خواهد بپرسد، خود، پاسخ آن را نمی داند و یا پاسخش روشن و واضح نیست. اگر مفهوم پرسش برایش روشن بود و پاسخ آن را نمی دانست، و موقعیت نیز برای پرسش، مناسب و پاسخ دهنده نیز شایسته بود، آنگاه پرسش را مطرح کند. اگر در پرسش و جواب آن، تفکر و اندیشه نکند، ممکن است پرسش بی مورد، سطحی، مبهم و مانند آن باشد و نتیجه ای جز تلف کردن وقت خود و پاسخ دهنده و چه بسا دیگران، نداشته باشد. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) می فرماید:
ای مردم! هرگاه کسی می پرسد بیندیشد و هرگاه از او پرسیده شد [در جواب] درنگ کند. به خدا سوگند! که به دلیل سستی بسیاری از کسانی که از آنان پرسش می شود [در جوابِ متقن] و سکوت بسیاری از پرسش کنندگان، در پرسش، بلا و حقایق امور بر شما نازل شده است (محمدی ری شهری، 1376، ص 267).
پرسش وقتی خوب است که از تدبر و تفکر برخیزد. وقتی پرسش خوب بود، احتمال اینکه پاسخ نیز خوب باشد، بیشتر است. اساساً پرسش خوب، پاسخ خود را تضمین می کند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
حسن السؤال نصف العلم (همان، ص 269)؛ پرسش خوب، نیمی از علم است.
2. خوب پرسیدن: افزون بر اینکه پرسش باید خوب و علمی باشد، روش پرسیدن نیز باید نیکو باشد. پرسش خوب اگر همراه بیان نامطلوب و طولانی باشد، ممکن است استاد را به بی راهه بکشاند و پاسخ مناسب داده نشود. انسان از کسی می پرسد که عالم باشد و توانایی پاسخ به پرسش را داشته باشد. اگر چنین است، با پرسشی کوتاه و مفید و بدون عبارت پردازی های بی مورد نیز می توان مقصود خود را به استاد منتقل کرد و پاسخ او را گرفت. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) فرمود:
من أحسن السؤال علم (همان جا)؛ هر کس نیک بپرسد، خواهد دانست.
و نیز فرمود:
من علم أحسن السؤال (همان جا)؛ کسی که می داند، نیکو می پرسد.
3. پرسیدن برای فهمیدن: از دیگر آداب پرسش این است که هدف از آن کسب آگاهی باشد، نه برای اظهار فضل، مچ گیری و مانند آن.
امام رضا (علیه السلام) از پدران خود نقل فرمود که
علی (علیه السلام) در مسجد کوفه بود؛ مردی از اهالی شام گفت: ای امیرمؤمنان، می خواهم درباره چیزهایی از شما بپرسم؟ امام فرمود: «سل تفقهاً و لا تسأل تعنتاً (عروسی حویزی، 1370، ج 1، ص 47)؛ برای فهمیدن بپرس، نه برای عیب جویی».
4. کم پرسیدن: هر چیزی اگر از حد اعتدال خارج شود، هر چند خوب باشد، بد خواهد شد و به جای فائده، زیان خواهد داشت. پرسش نیز چنین است. پرسشی که کلید فهم و علم است و از نظر امیرمؤمنان (علیه السلام)، یکی از شرایط تحصیل علم دانسته شده (محمدی ری شهری، 1376، ص 262)، اگر زیاد شود، زیان خواهد رساند؛ زیرا به معلم و استاد اجازه نخواهد داد تا آنچه را که مورد نظر آنان است، بیان کنند و دائم آنان را به بی راهه می کشاند و حتی برای استاد و شاگردان خسته کننده خواهد بود؛ از این رو، امام علی (علیه السلام) می فرماید:
کثره السؤال تورث الملال (همان، ص 279)؛ پرسشِ زیاد، ملال آور است.
بنابراین، پرسش نباید از حد اعتدال خارج شود؛ هم باید طرح شود و هم استاد بتواند مطالب لازم را بیان کند؛ از این روی است که یکی از عیب های روش پرسش و پاسخ در روش تدریس را وقت گیر بودن و پیش نرفتن بحث می دانند؛ زیرا در این روش، استاد باید همواره بپرسد و این وقت زیادی می طلبد؛ بنابراین، اگر استاد بتواند در شروع درس چند پرسش طرح کند و پس از پاسخِ اجمال شاگردان، خود به پاسخ آنها بپردازد، بسیار مفید خواهد بود؛ زیرا این کار نه وقت زیادی می گیرد و نه ملال آور است؛ از سوی دیگر، این تعداد پرسش از سوی شاگردان نیز می تواند مطرح شود و فوائد لازم را در بر داشته باشد.
5. مسخره نکردن پرسشگر: برخی ممکن است پرسش هایی مطرح کنند که به نظر بعضی دیگر، صحیح نبوده، بی مورد و یا حتی پرسشی ساده و بی اهمیت باشد. در چنین مواردی، استاد نه تنها خود نباید پرسشگر را مسخره کند، بلکه باید مانع از آن شود که دیگران او را مسخره کنند؛ زیرا این امر موجب می شود افراد به این گمان که شاید پرسش آنان بی مورد و یا بی فائده باشد، پرسش های خود را مطرح نکنند، و در نتیجه از فوائد آن محروم شده، رفته رفته روحیه نپرسیدن در آنان تقویت و بر آنان حاکم گردد. جابر می گوید:
عربی بادیه نشین نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و پرسید: در بهشت لباس هایمان را با دست خویش می بافیم یا از جنس میوه های بهشتی است؟ اصحاب به این پرسش او خندیدند. اعرابی گفت: بر چه می خندید؟ بر جاهلی که از عالم می پرسد؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اعرابی! تو راست می گویی، ولی لباس های ما در بهشت از جنس درختان بهشتی است (صالحی، 1414، ج 7، ص 8).
6. رعایت حق تقدم: رعایت مساوات بین شاگردان در همه موارد، از جمله در پاسخ به پرسش آنان، لازم است. رعایت مساوات در پاسخ به پرسش آنان به این است که اول به کسی که زودتر پرسیده، پاسخ دهند.
مردی انصاری نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و از او پرسشی کرد. در این هنگام، فردی از قبیله ثقیف نیز وارد شد و مطلبی پرسید، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای برادر ثقفی، پرسش انصاری پیش از تو بوده، بنشین تا به پرسش او پاسخ گویم، سپس به تو پاسخ خواهم گفت (مجلسی، 1403، ج 2، ص 63).
البته در نقل دیگری از این روایت، اضافه شده است که مرد ثقفی گفت: من عازم سفر هستم و عجله دارم. انصاری نیز اجازه داد، تا پیامبر اول به پرسش او پاسخ گوید. پیامبر نیز به پرسش او پاسخ گفت (همان جا).
7. تأمل در پاسخ دادن: از دیگر آداب پاسخ دادن، عجله نکردن است. ابتدا باید صبر کرد تا پرسش تمام شود؛ سپس زمانی در آن اندیشید و جوانب آن را در نظر گرفت، آنگاه به آن پاسخ گفت. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) در این باره می فرماید:
من أسرع فی الجواب لم یدرک الجواب (محمدی ری شهری، 1376، ص 330)؛ کسی که در پاسخ دادن عجله کند، پاسخ درستی نخواهد داد.
نیز آن حضرت می فرماید:
قلما یصیب الرأی العجول (همان جا)؛ کسی که عجله کند، احتمال به حقیقت رسیدن او بسیار کم است.
امام صادق (علیه السلام) نیز فرمود:
من اخلاق الجاهل الاجابه قبل أن یسمع (همان جا)؛ از اخلاق جاهل این است که پیش از شنیدن کامل پرسش، جواب می دهد.
8. گفتن «نمی دانم»: از دیگر آداب پاسخ دادن این است که اگر پاسخ پرسشی را نمی دانیم، بگوییم: «نمی دانم»، و سعی نکنیم هر طور شده، پاسخی بدهیم. انسان هر چه عالم تر شود، بیشتر به مجهولات خود پی می برد؛ زیرا مجهولات انسان در برابر معلومات او، قابل قیاس نیست. قرآن کریم می فرماید:
و مآ أوتیتم من العلم إلا قلیلاً (اسراء، 85)؛ از علم چیزی به شما ندادیم، مگر مقداری کم.
گفتن «نمی دانم»، دلیل بر عالم بودن شخص است، نه نادان بودن او. نادان و جاهل کسی است که نمی داند و گمان می کند که می داند و می خواهد به هر پرسشی پاسخ گوید. امیرمؤمنان علی (علیه السلام) فرمود:
قول «لا أعلم» نصف العلم (محمدی ری شهری، 1376، ص 331)؛ گفتن «نمی دانم» نیمی از علم است.


ه) روش سؤال و جواب در سیره

چنان که پیش از این نیز گذشت، از این روش در سیره معصومان (علیهم السلام) برای آموزش احکام و معارف دینی، بسیار استفاده شده است. در اینجا نمونه هایی از سیره آن بزرگواران را بیان می کنیم.
امیرمؤمنان علی (علیه السلام) - که از کودکی به همراه پیامبر بود و آموزش دیده و دست پرورده آن حضرت است - می فرماید:
هر روز و هر شب نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می رفتم و او مرا به شایستگی می پذیرفت و همواره همراه او بودم...، هرگاه از او پرسشی می کردم، پاسخ می گفت. وقتی پرسش هایم تمام می شد و ساکت می شدم، او خود شروع می کرد. هیچ آیه ای از قرآن بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل نشد، مگر اینکه آن را برایم قرائت و املا می کرد و من به دست خود می نوشتم و او تأویل و تفسیر، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و عام و خاص آیات را برای من بیان می نمود (کلینی، 1365، ج 1، ص 64).
این شیوه آموزش دادن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و شیوه فراگیری امیرمؤمنان (علیه السلام) بود. علی (علیه السلام) نیز با استفاده از این روش، به اصحاب و یاران خود آموزش می داد. کمیل بن زیاد می گوید:
از امیرمؤمنان (علیه السلام) پرسیدم: پایه های اسلام کدام است؟ فرمود: اسلام بر هفت پایه استوار است: اولین آنها عقل است که صبر بر آن بنا شده است... . گفتم: ای امیرمؤمنان، بنده ای گناه می کند و از خدا طلب مغفرت می نماید، حد استغفار چیست؟ فرمود: توبه. گفتم: همین! فرمود: نه. گفتم: پس چگونه؟ فرمود: هرگاه بنده ای گناه کند باید با تحریک بگوید «استغفرالله». عرض کردم: «تحریک» چیست؟ فرمود: حرکت لب و زبان در حالی که قصد دارد به دنبال آن آنچه را می گوید در عمل محقق سازد. گفتم: پیروی حقیقی یعنی چه؟ فرمود: تصدیق قلب و تصمیم بر عدم بازگشت به آن گناه. گفتم: اگر چنین کنم، آیا از استغفار کنندگان هستم؟ فرمود: نه. پرسیدم: چرا؟ فرمود: زیرا هنوز به توبه اصلی نرسیده ای. پرسیدم: اصل استغفار چیست؟ فرمود: بازگشت به توبه از گناهی که کرده و نسبت به آن استغفار نموده است، اولین درجه عابدان است. ترک گناه و استغفار، اسمی برای شش معناست: اول، پشیمانی از گذشته؛ دوم، تصمیم بر ترک همیشگی گناه؛ سوم، پرداختن حقوق کسانی که از آنان حقوقی ضایع شده است؛ چهارم، پرداختن حقوق خدا در هر عمل واجب؛ پنجم، آب کردن و از بین بردن گوشتی که از حرام روییده، تا آن اندازه که پوست به استخوان بچسبد و دوباره گوشت جدید از حلال بروید و ششم، چشانیدن رنج اطاعت و بندگی به بدن؛ همان گونه که لذت معصیت را چشیده است (حرانی، 1369، ص 192).
چنان که در این سیره مشاهده می شود، در قسم اول از روش سؤال و جواب، چنان نیست که همیشه شاگرد پرسشی را طرح کند و امام پاسخ گوید، بلکه در این روش شاگرد اغلب فعال است و هرگونه ابهام، پیچیدگی، اشکال و ایرادی به نظرش می رسد، مطرح می کند، تا یادگیری به صورت کامل و دقیق و عمیق حاصل شود؛ البته خود معصومان (علیهم السلام) نیز در بسیاری موارد، پاسخ را به صورت محمل و سربسته بیان می کردند تا شاگرد سؤال کند و درگیر بحث شود؛ برای مثال، امام صادق (علیه السلام) فرمود:
روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ساحر مسلمانان کشته می شود، ولی ساحر کفار کشته نمی شود. این مطلب بر حاضران گران آمد. شخصی پرسید: ای رسول خدا، چرا ساحر کفار کشته نمی شود؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: چون کفر از سحر بزرگ تر است و سحر و شرک به هم نزدیک اند (کلینی، 1365، ج 7، ص 260).
در میان معصومان، امام باقر و امام صادق (علیهماالسلام) بیشترین زمینه مناسب را برای نشر و گسترش احکام و معارف اسلامی، در اختیار داشتند و به صورت علنی و به اصطلاح، رسمی تدریس می کردند و حوزه درسی تشکیل داده بودند، ولی حتی آنان نیز درسشان معمولاً به گونه ای نبوده که بر کرسی تدریس بنشینند و موضوع خاصی را، به صورت سخنرانی، تدریس کنند، بلکه - تا آنجا که نگارنده بدان دست یافته - شیوه اصلی تدریس آنان همین شیوه سؤال و جواب بوده است؛ البته بیشتر از نوع اول و دوم، به ویژه نوع اول، که پرسش بیشتر از سوی شاگرد مطرح می شود و امام پاسخ می دهد. روش تدریس این دو امام بزرگوار، بدین گونه بوده است که معمولاً پس از نماز صبح، رو به جمعیت و یا بر منبر می نشستند و هر یک از اصحاب و شاگردان پرسش و یا سخنی را که داشت، مطرح می کرد و پاسخ می شنید. شاگردان نیز برحسب علاقه و یا نوع درگیری که با مسائل، در رشته های گوناگون، داشتند، پرسش های خود را مطرح می کردند و پاسخ می شنیدند. حاضران نیز اغلب این پرسش و پاسخ را یادداشت می کردند و یا به ذهن خود می سپردند (عمادزاده، 1362، ج 2، ص 99).
شهید اول نیز در کتاب الذکری می نویسد: «چهار صد نویسنده، چهار صد کتاب درباره پاسخ هایی که امام صادق (علیه السلام) به سؤال ها داده است، پدید آورده اند» (حیدر، [بی تا]، ج 1، ص 67).
دیگر ائمه (علیهم السلام) نیز بیشتر از طریق سؤال و جواب به آموزش اصحاب و شاگردان خود می پرداختند، به گونه ای که بسیاری از اصحاب، کتاب هایی را از پرسش های خود یا دیگران و پاسخ های آن بزرگواران، با عنوان مسائل گردآوری کرده اند. برخی از این کتاب ها عبارت اند از:
مسائل عن ابی الحسن موسی (علیه السلام)، تصنیف صفوان بن یحیی؛ مسائل عن ابی الحسن موسی (علیه السلام)، تصنیف علی بن یقطین؛ مسائل عن ابی الحسن الرضا (علیه السلام)، تصنیف محمد بن ابی عمیر؛ مسائل عن ابی الحسن الرضا (علیه السلام)، تصنیف یاسر خادم؛ روایات و مسائل عن ابی الحسن الثالث [العسکری]، تصنیف ایوب بن نوح بن دراج (فیاض، 1972، ص 231).
آنچه بیان شد، نمونه هایی از نوع اول از روش سؤال و جواب در سیره معصومان (علیهم السلام) بود؛ اما در این روش، نوع دیگری نیز مطرح است که در سیره معصومان (علیهم السلام) از آن استفاده فراوانی شده و آن چنین بود که پرسش از سوی امام طرح می شد و شاگردان پاسخ می دادند و پاسخ آنان به یکی از این چهار صورت بود: یا پاسخ درست می دادند، که امام پاسخ آنان را تأیید می کرد، یا پاسخ ناقص بود که امام آن را تکمیل می کرد و یا اشتباه و نادرست بود که امام پاسخ را اصلاح می کرد، و یا هیچ پاسخی نمی دادند و از امام می خواستند که خود پاسخ دهد، در این صورت، امام پاسخ را بیان می فرمود. در اینجا نمونه هایی از هر یک از این اقسام چهارگانه را بیان می کنیم:
امام باقر (علیه السلام) می فرماید:
علی بن الحسین (علیه السلام) به مردی فرمود: کدام یک از این دو را بیشتر دوست داری: دوستی که هرگاه تو را می بیند، کیسه ای از دینار به تو بدهد؛ یا دوستی که هرگاه تو را ببیند، بر دامی از دام های شیطان آگاهت سازد و راه غلبه بر کید شیطان را به تو نشان دهد؟
وی گفت: دوستی که هرگاه مرا ببیند، راهی به من نشان دهد که شیطان و بلای او را از خود دور کنم. امام فرمود: کدام یک را بیشتر دوست داری: نجات اسیری تهیدست که در دست کافران اسیر است؛ یا اسیری که در دست ناصبی ها گرفتار است؟
گفت: ای پسر رسول خدا، از خدا بخواه تا مرا در پاسخ صحیح یاری فرماید.
امام فرمود: خدایا! او را در پاسخ صحیح موفق فرما.
مرد گفت: نجات اسیر مسکینی که در دست ناصبی ها اسیر است؛ زیرا اگر این را آزاد کنم، برایش بهشت و نجات از آتش آماده است، ولی اگر آن دیگری را آزاد کنم، نهایت اینکه او را از ظلم ظالمی در این دنیا نجات داده ام، در حالی که خدا برای این ظلمی که بر او می شود، در آخرت هزاران برابر بخشش می کند و از ظالم نیز انتقام می گیرد؛ چون خدا عادل است، [کنایه از اینکه ناصبی ممکن است مسلمان را منحرف سازد و نجات او از دست ناصبی، نجات از انحراف است، ولی کافر به دلیل قوت استدلال مسلمان و اعتقاد او، نمی تواند مسلمان را به کفر بازگرداند].
امام فرمود: خدا تو را موفق ساخت؛ زیرا آنچه را گفتی از آنچه در سینه من است - و حتی یک حرف از آنچه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود، کم ندارد - گرفته ای... (مجلسی، 1403، ج 2، ص 9).
در این سیره، شاگرد توانست به پرسش امام پاسخی صحیح بدهد، امام نیز پاسخ او را تأیید کرد؛ اما اصحاب گاه به پرسش امام پاسخی ناقص می دادند و یا حتی پاسخ نادرست را صحیح می پنداشتند که در این صورت، امام پاسخ ناقص را کامل و پاسخ نادرست را تصحیح می کرد.
سلیمان بن جعفر هذلی می گوید: امام صادق (علیه السلام) به من فرمود:
ای سلیمان، «فتی» کیست؟ گفتم: فتی نزد ما همان جوان است. امام فرمود: آیا نمی دانی اصحاب کهف همه پیرمرد بودند، ولی خدا به دلیل ایمانشان، آنان را جوانمرد نامیده است؟ سلیمان! هر کس به خدا ایمان آورد و تقوا پیشه سازد، او جوانمرد است (عیاشی، [بی تا]، ج 2، ص 323).
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز روزی از یاران خود پرسید: کدام یک از دستگیره های ایمان محکم تر است؟ یکی گفت: نماز، دیگری گفت: روزه، سومی پاسخ داد: زکات و بالأخره هر کس پاسخی داد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: هیچ کدام از اینها نیست. محکم ترین دستگیره های ایمان، دوست داشتن برای خدا و دشمن داشتن برای خداست (مطهری، 1372، ص 227).
امام رضا (علیه السلام) نیز از پدرش - موسی بن جعفر (علیه السلام) - و او نیز از امام صادق (علیه السلام)، نقل فرمود:
یکی از کسانی که قرآن را تفسیر می کرد، نزد پدرم، امام باقر (علیه السلام)، آمد. پدرم فرمود: تو فلانی هستی؟ گفت: بله. فرمود: تو قرآن را تفسیر می کنی؟ گفت: بله. فرمود: این آیه «و جعلنا بینهم و بین القری التی بارکنا فیها قری ظاهره و قدرنا فیها السیر سیروا فیها لیالی و أیاماً ءامنین» (سبأ، 18) را چگونه تفسیر می کنی؟ گفت: این مکان بین مکه و مناست. فرمود: آیا این مکان ترسناک است و در آن دزد وجود دارد یا نه؟ گفت: آری. فرمود: پس جایی که خدا آن را امن قرار داده، در آن ترس و دزدی است؟! گفت: پس آن کجاست؟ امام فرمود: مراد از آن ما اهل بیت هستیم. خدا شما را «ناس» نامیده است و ما را «قریه». عرض کرد. فدایت شوم! آیا در قرآن موردی هست که به انسان قریه اطلاق شده باشد؟ فرمود: بله؛ «و سئل القریه التی کنا فیها و العیر التی أقبلنا فیها» (یوسف، 82): آیا از در و دیوار پرسش می شود، یا از مردم؟ و نیز: «و إن من قریه إلا نحن مهلکوها قبل یوم القیامه أو معذبوها عذاباً شدیداً» (اسراء، 58): آیا در و دیوار عذاب می شوند، یا انسان؟» (مجلسی، 1403، ج 24، ص 234).
گاهی نیز شاگرد پاسخ را نمی داند که در این صورت، امام خود پاسخ پرسش را بیان می کند. فائده این پرسش آن است که شاگرد را به جهل خود آگاه می سازد و توجه او را به فهم و یادگیری جلب می کند.
محمد بن منصور می گوید:
از امام صادق (علیه السلام) درباره آیه «و إذا فعلوا فاحشه قالوا وجدنا علیهآ ءابآءنا و الله أمرنا بها قل إن الله لا یأمر بالفحشآء أتقولون علی الله ما لا تعلمون» (اعراف، 28) پرسیدم. امام فرمود: به نظر تو آیا خدا به زنا، شرب خمر و مانند آن، امر می کند؟ گفتم: نه. فرمود: پس این «فاحشه» ای که ادعا می کنند خدا آنان را بدان امر کرده است، چیست؟ گفتم: خدا و ولی خدا داناترند؟ فرمود: این آیه درباره پیشوایان ستمگر است، که ادعا می کنند خدا آنان را به امامت مردم امر کرده است، و حال آنکه خدا آنان را امر نکرده است. خدا از این مطلب خبر داده و از آن به فاحشه تعبیر کرده است (کلینی، 1365، ج 1، ص 373).
و نیز علی بن شعیب می گوید:
نزد امام رضا (علیه السلام) رفتم. امام فرمود: بهترین مردم از نظر معاش کیست؟ عرض کردم: شما از من بیشتر می دانید. فرمود: کسی که دیگری در زندگی او خوش زِیَد؛ سپس فرمود: چه کسی بدترین زندگی را دارد؟ عرض کردم: شما بهتر می دانید. فرمود: کسی که دیگری در زندگی او زندگی نکند... [یعنی تنها باشد و کسی با او زندگی نکند] (حرانی، 1369، ص 471).
موارد یاد شده در این قسمت، نمونه هایی بود از استفاده معصومان (علیهم السلام) از نوع دوم از روش سؤال و جواب در آموزش اصحاب و یاران.


و) تفاوت روش سؤال و جواب با روش پرسش و پاسخ معروف در روش تدریس

باید به این نکته توجه شود که این روش با آنچه امروزه به روش پرسش و پاسخ، در محافل علمی شناخته شده، تفاوت دارد، گرچه شباهت هایی نیز با هم دارند؛ زیرا نوع اول از این روش کاملا‍ً عکس روش پرسش و پاسخ است. در روش پرسش و پاسخ، از سوی استاد طرح می شود و پاسخ از سوی شاگرد، در حالی که در این قسم پرسش از سوی شاگرد و پاسخ از امام و معصوم است.
نوع دوم از این روش نیز با روش پرسش و پاسخ متفاوت است؛ زیرا در روش پرسش و پاسخ، استاد برای اینکه شاگرد را به پاسخ صحیح هدایت کند، پرسش های پی در پی طرح می کند؛ اما در این قسم، معصوم تنها یک سؤال مطرح می کند، نه پرسش های پیوسته.
تفاوت دیگر آنکه اگر شاگرد پاسخ صحیح را می دانست، امام آن را تأیید می کرد و اگر پاسخ ناقص یا نادرست بود و یا اصلاً پاسخ را نمی دانست، امام پرسش دیگری طرح نمی کرد، بلکه خود، پاسخ را کامل، یا اصلاح کرده و یا پاسخ درست را ارائه می نمود. در عین حال با توجه به اینکه در این قسم گاهی امام پرسش هایی پی در پی مطرح می کند تا شاگرد خود به جواب برسد، می توان روش پرسش و پاسخ را جزئی از این قسم دانست.
نوع سوم از این روش نیز، که در اصطلاح به آن روش مناظره می گویند، با روش پرسش و پاسخ متفاوت است؛ زیرا، گرچه در هر دو روش پرسش و پاسخ ها پی در پی است، ولی در روش پرسش و پاسخ، پرسش ها همواره از سوی استاد طرح می شود، در حالی که در روش مناظره، پرسش ها می تواند از دو طرف مناظره مطرح شود.
گذشته از آن، هدف در روش پرسش و پاسخ این است که شاگرد خود به پاسخ واقعی دست یابد، در حالی که در روش مناظره، هدف روشن شدن حق برای دو طرف است، حال خود به آن برسند، یا طرف مقابل برای دیگری بیان کند.
همچنین، در روش پرسش و پاسخ دو طرف، استاد و شاگرد هستند، در حالی که دو طرف در روش مناظره، اغلب استاد و شاگرد نیستند و حتی ممکن است از نظر علمی مساوی باشند.
روش سؤال و جواب با روش سقراطی نیز متفاوت است، هر چند قسم سوم از آن با بخشی از روش سقراطی شباهت بیشتری دارد؛ زیرا برخی روش پرسش و پاسخ را با روش سقراطی، یکسان می دانند، در حالی که این دو نیز با هم تفاوت هایی دارند. سقراط در روش خود ابتدا با پرسش های پیوسته، شاگرد یا طرف بحث را به جهل یا خطای خود متوجه می ساخت و از آن پس، در صدد بود تا او را به علم و صواب برساند (صفوی، 1374، ص 239)، در حالی که در روش پرسش و پاسخ، تنها بخش دوم از روش سقراط مطرح است (شعبانی، 1371، ص 309)؛ البته اگر مراد از روش سقراطی روشی است که به روش سقراط شباهت دارد، می توان این دو را یکی دانست.
همچنین، در روش سقراط، لازم نیست دو طرف بحث استاد و شاگرد باشند، برخلاف روش پرسش و پاسخ که دو طرف استاد و شاگردند.
اما شباهت روش سؤال و جواب با روش سقراطی در این است که قسم سوم روش سؤال و جواب؛ یعنی روش مناظره مانند روش سقراطی با طرح پرسش های پی در پی، تلاش می کند که طرف مقابل را به جهل و تناقص در گفتار گرفتار سازد، اما در عین حال با آن تفاوت هم دارد و آن اینکه در روش سقراطی، وقتی طرف مقابل به جهل یا تناقض خویش پی برد، پرسش تمام نمی شود، بلکه پرسش ها ادامه می یابد تا به علم برسد؛ اما در روش مناظره، وقتی یکی از دو طرف به جهل و یا تناقض خود پی برد، بحث و مناظره پایان می پذیرد و برای رسیدن به علم، باید از راه و روش های گوناگون آموزشی به یادگیری بپردازد.

___________________________________________________________________________________

خلاصه مبحث

   روش عبارت است از راه به کارگیری قواعد، شیوه ها و فنون آموزشی که برای رسیدن به اهداف آموزشی از آنها بهره گرفته می شود. از روش های آموزشی که معصومان (علیهم السلام) محتوای آموزشی خود را به دیگران یاد می دادند می توان به روش خطابه، مناظره و سؤال و جواب اشاره نمود. خطابه، صناعتی است که بتوان با آن در هر امری از امور جزئی، دیگران را در حد امکان اقناع نمود. خطبه های معصومان (علیهم السلام) و پیروان آنان بیشتر جنبه اخلاقی داشت. اولین خطبه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر بالای کوه صفا با فریاد «یا صباحاً» به منظور دعوت به اسلام بود. خطابه دارای ویژگی هایی است که برخی عام و برخی از آنها ویژگی هایی است که در اسلام و از سوی معصومان (علیهم السلام) به آن افزوده شده است. از ویژگی های خطابه های معصومان (علیهم السلام) می توان به کوتاه بودن سخنرانی، موزون بودن آن، پذیرش پرسش در حین سخنرانی و... اشاره کرد.
مناظره به معنای نظر کردن و بحث و گفتگو با هم در امری برای کشف حقیقت آن است. مناظره در اسلام آداب و شرایطی دارد که رعایت آنها الزامی است. مناظره از روش هایی است که معصومان (علیهم السلام) از آن، برای کشف حقایق دینی و آموزش آن به دیگران بهره می بردند. مناظره خطرهایی دارد که مناظره کنندگان باید به آن توجه نمایند تا حقوق دیگران را به وسیله آن ضایع نکنند. همچنین برخی از انواع مناظره یعنی مراء، در دین منع شده است که باید بدان توجه داشت.
سؤال و جواب از دیگر روش هایی است که معصومان (علیهم السلام) در آموزش احکام و معارف دینی از آن بهره می بردند. از اقسام این روش می توان به روش پاسخ به پرسش، روش طرح سؤال و روش بحث و گفتگو اشاره نمود. از نظر معصومان (علیهم السلام) این روش، بهترین روش برای آموزش و پرورش علمی است و فوائد بسیاری دارد. هرگونه پرسشی، به هر قصد و نیت، موجب تقویت و افزایش علم نمی شود. برای تحصیل، تقویت و افزایش علم باید پرسش های حساب شده و معقول طرح کرد و هدف از آن نیز باید فهم باشد، نه چیز دیگر؛ از این رو در روایات آدابی برای پرسش کردن در نظر گرفته شده است که باید بدان توجه نمود.

پی نوشت ها :

1. بنابر شماره گذاری کنونی آیات در قرآن کریم، سوره توحید چهار آیه دارد ولی ظاهراً از نظر امام (علیه السلام) سه آیه می باشد.

منبع: کتاب سیره تربیتی پیامبر و اهل بیت (ع)
rasekhoon.net

شنبه 14/11/1391 - 20:22 - 0 تشکر 587063

سلام
مطلب و سنگین و علمی هستش من یکمش و خوندم و خیلیم خوبه واسه تربیت فرزند ولی یکم از حوصله من خارج بود

 

  به طواف كعبه رفتم ،به حرم رهم ندادند          كه برون درچه كردي، كه درون خانه‌آئي

 

                                    

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.