*اعتماد مردم به کتاب و رسانه
در نوشته پیش رو ابتدا گذری داریم بر اینکه اگر وقتی رسانهای مثل رسانه ملی خواست به تبلیغ کتاب بپردازد و راه حل به مردم ارائه دهد، آن هم راه حلی که اگر مردم آن را انجام دادند، هم اعتمادشان به رسانه بیشتر شود و هم اعتمادشان به مساله کتاب و کتابخوانی، چه کتابهایی را میتواند به عنوان راه حلی برای زندگی بهتر و شادتر معرفی کند.
*لزوم معرفی بستهای از کتابها
اولین سئوال مطرح در بررسی این موضوع این است که وقتی عموم مردم مخاطب قرار داده میشوند و ادعا میشود که قرار است راهکاری برای زندگی بهتر و شادتری به آنها ارائه شود و آن راهکار را در قالب کتاب و از راه کتاب معرفی شود، این کتابها باید چگونه باشد؟ اولین پاسخ این است؛ کتابی که میخواهد راهکاری عمومی بدهد باید قابل استفاده برای عموم باشد. طبیعی است وقتی قرار است کتابی به عموم معرفی شود، قطعا نمیتوان انتظار داشت که یک کتاب برای همه افراد صرف نظر از سن و تحصیلاتشان جذاب و قابل استفاده باشد و نهایتا چارهای نیست جز اینکه بستهای از چند کتاب، ویژه افراد مختلف در سنهای متفاوت عرضه شود. این بسته از کتابها باید چند ویژگی مهم داشته باشد. اول آنکه متن کتابها ساده باشد. در توضیح باید گفت مخاطبان کتاب با هر سطح سوادی با متونی دشوار با جملههایی که با ادبیات روزمره فاصله زیادی دارند، فعلهای چندگانه و جملههای تو در تو ، ارتباط کمتری پیدا میکند تا با کتابی که در نهایت روانی و شیوایی نوشته شده است. بنابراین ساده نوشتن هنری است که فقط از عهده اهل فنش بر می آید.
*نه در چاله بی محتوایی نه در چاه نخبه گرایی
دوم اینکه علاوه بر ساده بودن جملهها و متن کتابها، مخاطب به داشتن دانشی پیش زمینهای برای فهم نیاز نداشته باشد. کتاب نه آن قدر دم دستی شود که به چاله بیمحتوایی بیفتد و نه آن قدر دست بالا گرفته شود که به چاه مخاطب خاص و نخبه محصور شود.
سوم اینکه وقتی قرار است راه حلی برای زندگی بهتر و شادتر به مردم معرفی شود، باید این راه حل مرتبط با مشکلی از مشکلات جامعه باشد، رذیلت اخلاقی که عموم جامعه گرفتارش هستند برطرف کند یا راه حلی بدهد که فرهنگ و اخلاق عمومی بهتر شود. کتابی که نسبتی با این موضوعها ندارد، قطعا راه حل جامعه امروز ما نیست.