• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 513)
سه شنبه 12/10/1391 - 22:15 -0 تشکر 582476
عشق در حکمت شعری امام خمینی

منبع: http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/130/4357/28858  پدید آورنده : علی تاجدینی

محور مباحث امام (ره) در دیوان اشعارشان، "عشق و عاشق و معشوق" است. عشق، موضوع اشعار عرفانی است و امام خمینی نیز از نامآوران مکتب ابن عربی در قرن حاضر به شمار می رود. در دیوان اشعار امام (ره) تا آنجا که پژوهش کرده ایم مطالب زیادی درباره این موضوع به چشم می خورد. بخشی از این موضوعات عبارتند از: "اهمیت عشق"، "مکتب عاشقی"، "حقیقت عشق"، "انواع عشق"، "مقام عشق در عالم معنا"، "نسبت عاشق و معشوق"، "برهان بر عشق"، "نسبت عشق و زیبایی"، "تضاد عقل و عشق"، "ترجیح راه عشق بر راه عقل"، "سریان عشق در عالم" و "آثار عشق".

سه شنبه 12/10/1391 - 22:16 - 0 تشکر 582478


اهمیت عشق


عشق، مظهر تمام صفات کمالی است. هم خالق است و هم قادر است و هم حی. عشق باعث گرمی است و سرسبزی و نشاط عالم وجود از پرتو عشق است. امام (ره) در یکی از ابیات، عالم را "پرتوی از عشق" و صاحب قدر و جلالی دانسته که سمت حاکمیت بر اسماء دارد. بنابراین در مسلک امام، عشق با مرتبه واحدیت که مقام اسماء و صفات است، مترادف است.


من چه گویم که جهان نیست بجز پرتو عشق


ذوالجلالی است که بر دهر و زمان حاکم اوست (1)


"میکده" که در آثار امام همه جا مورد تایید واقع شده و مقامی است که صراط مستقیم حقیقت است با عشق یکی دانسته شده است.


کوی نکوی میکده باب صفای عشق


طاق و رواق روی تو کاشانه من است (2)


از روزی که پرچم عشق برافراشته شده، تمام عوالم وجود به جوشش و غلغله ای وصف ناپذیر درآمده اند. به تعبیر مولانا "این همه آوازها از شه بود."


وه چه افراشته شد در دو جهان پرچم عشق


آدم و جن و ملک مانده به پیچ و خم عشق


عرشیان ناله و فریاد کنند در ره یار


قدسیان بر سر و بر سینه زنان از غم عشق (3)


سه شنبه 12/10/1391 - 22:16 - 0 تشکر 582479

سریان عشق در عالم


در آثار عرفا مطالب فراوانی درباره سریان و جریان عشق در ذرات عالم وجود، دیده می شود. امام نیز بدین مضمون ابیاتی در اشعارشان به چشم می خورد. از نظر ایشان "آتش افروخته عشق" در همه روحها پدیدار است.


عاشقم عاشق و جز وصل تو درمانش نیست


کیست کاین آتش افروخته در جانش نیست (4)


عشق به حق، امروزی نیست بلکه از ازل با حقیقت ارواح سرشته است:


ساکنان در میخانه عشقیم مدام


از ازل مست از آن طرفه سبوئیم همه (5)


برای عشق بدایت و نهایتی وجود ندارد و امری ازلی و ابدی است:


عشق جانان ریشه دارد در دل از روز الست


عشق را انجام نبود، چون ورا آغاز نیست (6)



سه شنبه 12/10/1391 - 22:17 - 0 تشکر 582480

مرتبه عشق


مقام عشق، مرتبه واحدیت و اسماء و صفات است. عشق مظهر اسم الله است که حاکم بر همه اسماء الهی است:


من چه گویم که جهان نیست بجز پرتو عشق


ذوالجلالی که بر دهر و زمان حاکم اوست (7)


اگر مرتبه جبرئیل و روح الامین را مرتبه عقل و عالم جبروت بدانیم، مقام واحدیت که فوق جبروت و حاکم و موجد آن است، مقام ومرتبه عشق است. بنابراین عشق مرتبه ظهور اسماء الهی است و مساوی با مقام ظهور حضرات ائمه معصومین (ع) است.


دیوانگی عاشق خوبان ز باده است


مستی عاشقان خدا از سبوی ماست


ما عاشقان ز قله کوه هدایتیم


روح الامین به "سدره" پی جستجوی ماست


گلشن کنید میکده راای قلندران


طیر بهشت می زده در گفتگوی ماست


با مطربان بگو که طرب را فزون کنند


دست گدای صومعه بالا به سوی ماست (8)


مقام عشق برتر از مقام عرش است. "پایه آن برتر از دروازه عرش برین است." (9) و فروتر از مقام باطنی انسان کامل است. "دریای عشق قطره مستانه من است. (10) "


از این رو عشق به تعبیر مولانا ورای کفر و دین است و جنت عاشقان، نسبتی با جنت ابرار ندارد. مرتبه عاشقان مطابق اشعار امام مرتبه "سابقون" و "مقربین" و "مخلصین" است.


به روز حشر که خوبان روند در جنت


ز عاشقان طریقت کسی نخواهد بود (11)



سه شنبه 12/10/1391 - 22:17 - 0 تشکر 582481

حقیقت عشق


عشق همانند بسیاری از امور وجدانی، نظیر آزادی و زیبایی، "یدرک و لایوصف" است:


راز بیهوشی و مستی و خراباتی عشق


نتوان گفت که از راهبران بی خبریم (12)


"آفتاب آمد دلیل آفتاب" و امام (ره) فرمودند:


عاشقم جز عشق تو در دست من چیزی نباشد


عاشقم، جز عشق تو بر عشق برهانی ندارم (13)


در آثار امام هرجا این کلمه به کار رفته، دلالت بر معانی عرشی می کند. امام، ما وضع له الفاظ را معانی عام می دانند. از این رو دلالت نور بر نور حسی مجازی و بر حقیقت نور که ظاهر به ذاته و مظهر لغیره است، حقیقی است. عشق، مستی، می، طرب و وجد و بسیاری از الفاظ عرفانی چنینند. حقیقت عشق، در نزد کروبیان و عوالم اسماء و صفات است و مجازا به عشقهای زمینی تلقی می کنند.


عارفان معتقدند که حضرات خمس که در نزد فیلسوفان به عوالم وجود تعبیر می شود بر یکدیگر متطابقند. آنچه در عالم پایین است نازله عوالم بالاتر و آنچه در عوالم بالاتر است، حقیقت چیزی است که در عوالم فروتر قرار دارد. از نظر قرآن، حتی آهن نیز نازل شده است و حقیقت آن در "ام الکتاب" یعنی مخزن حقایق قرار دارد. به این ترتیب عشق امری است معنوی که عشقهای جسمانی پرتوی از آن است و آنچه به نام عشقهای مجازی مذموم است و شارع مقدس از آن نهی نموده، "هوس" است و نه عشق، عشق چه روحی و چه جسمی، پاک و مقدس است. چنانکه عرفا بر این مبنا حدیث "من عشق و کتم و عف مات شهیدا" را تفسیر می فرمایند.


عاکف کوی بتان باش که در مسلک عشق


بوسه بر گونه دلدار خطایی نبود (14)


تفاوت عشقهای روحانی با عشقهای جسمانی در آن است که در اولی با وصال، عطش عشق فزونی می یابد اما در دومی وصال مقدمه خاموشی است. این مطلب را ابن عربی در ضمن شعری تبیین کرده است. او می گوید "لبان معشوقم را می بوسم اما عطش عشقم بیشتر می شود". امام همین مطلب را با عبارات دیگری مطرح فرموده اند.


هزار ساغر آب حیات خوردم از آن


لبان و همچو سکندر هنوز عطشانم


خدای را که چه سری نهفته اندر عشق


که یار در بر من خفته من پریشانم (15)



سه شنبه 12/10/1391 - 22:18 - 0 تشکر 582482

نسبت عشق و زیبایی


آیا زیبایی تابعی از عشق است یا عشق، جلوه ای از زیبایی است؟ این سوالی است که عارفان پاسخهای گوناگونی بدان داده اند. برخی همچون حافظ معتقدند که حسن و زیبایی موجد عشق است:


در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد


عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد


و برخی همچون مولانا در تمثیل مجنون و مذمت وی در انتخاب لیلی، زیبایی را به عاشق باز می گردانند.


امام (ره) در برخی اشعار به مکتب حافظ رفته اند. چنانکه حسن را پدید آورنده عشق تلقی فرموده اند:


پرتو حسنت بجان افتاد و آن را نیست کرد


عشق آمد دردها را هر چه بد درمان نمود (16)


و در برخی ابیات، زیبایی را وابسته به عاشق می دانند:


معجز عشق ندای تو زلیخا داند


که برش یوسف محبوب چنان زیبا شد (17)


اما آنچه مسلم است آن است که زیبایی اصالت دارد و زیبایی است که سالک را عاشق و شیفته و دیوانه می کند. چه برای زیبایی معشوق واقعیت در نظر آوریم و یا در خیال عاشق مجسم شده باشد. به عبارت دیگر زیبایی مقدم بر عشق است و در همه حال زیبایی و جمال هدف و مقصود است و عشق تابع و فرع او.


آن روز که عاشق جمالت گشتم


دیوانه روی بی مثالت گشتم


دیدم نبود در دو جهان جز تو کسی


بیخود شدم و غرق کمالت گشتم (18)


یا می فرماید:


آشفته ام از فراقت ای دلبر حسن


برگیر حجاب من که رسوای توام (19)



سه شنبه 12/10/1391 - 22:18 - 0 تشکر 582483

نسبت عاشق و معشوق


در ادبیات عرفانی، توصیفات زیبایی درباره عاشق و معشوق شده است. از نظر حافظ عاشق محتاج معشوق است و معشوق مشتاق عاشق. این بحث ریشه های عمیقی در متون دینی دارد و خود تحقیقی مفصل می طلبد. امام (ره) در جای جای دیوانشان به این نسبت اشاره فرموده اند. از نظر ایشان عاشق مظهر نیاز است و معشوق سمبل ناز.


پرده بردار ز رخ چهره گشا ناز بس است


عاشق سوخته را دیدن رویت هوس است (20)


اکنون که یار را راه ندادم به کوی خود


ما در نیاز خویش و او به ناز خویش (21)


شب هجران تو آخر نشود رخ ننمایی


در همه دهر تو در نازی و ما گرد نیازیم (22)


بلبل و گل هم از توصیفات شایعی است که عارفان فرموده اند:


بلبل به باغ ناله کند همچو عاشقان


گویی که باد از غم فصل خزان کند (23)


عاشق سوداگر جمال است و معشوق زیبایی که از عاشق دل می برد.


ما به سوداگری خویش روانیم همه


او به دلبردگی خویش روان است هنوز (24)


عاشق طلب سایه سرو معشوق می کند تا در سایه آن بیارامد.


ما پی سایه سروش به تلاشیم همه


او ز پندار من خسته نهان است هنوز (25)


عاشق خود مجازی است و معشوق خود حقیقی.


سر و جانی نبود تا که به او هدیه کنم


او سر و پای همه روح و روان است هنوز (26)


عاشق پروانه و معشوق شمع وجود اوست:


من دلسوخته پروانه شمع رخ او


رخ زیباش عیان بود و عیان است هنوز



سه شنبه 12/10/1391 - 22:20 - 0 تشکر 582484

ویژگیهای راه عشق


عارفان همگی معتقدند که راه عشق راهی پربلا و سخت است. برخی مانند مولانا آن راه را "سرکش و خونی" نامیده اند "عشق از اول سرکش و خونی بود" و بعضی چون حافظ فرموده اند که عشق اگرچه راه پرخون است اما ابتدا در ذهن عاشق آسان جلوه می کند. "که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها"


در اشعار امام (ره) راه عشق راهی پرخطر توصیف شده است:


گفته بودی که ره عشق ره پرخطری است


عاشقم من که ره پرخطری می جویم (27)


ریشه سخن امام و عارفان حقیقی به قرآن و روایات متعددی بازمی گردد.


در منطق دین میان ابتلاء و مقامات معنوی نسبتی مستقیم وجود دارد. اهل ولایت بیش از سایرین گرفتار ابتلاء هستند. اساسا طریق ولایت که به اعتقاد نگارنده با طریق عشق یکی است و اختلافشان به اعتبار لفظ است، راهی است به غایت دشوار که انبیاء مرسل و ملائکه مقرب در خم آن مانده اند. این راه با فناء رخ می نماید و کسی که از پوسته انانیت و انیت خارج نشده است، هنوز بر این وادی قدم نگذارده است:


وادی عشق که بیهوشی و سرگردانی است


مدعی در طلبش بوالهوس و مغرور است (28)


راه عشق "سر مستند مقنع به سر است" که غیرت حق تعالی آن را از نامحرمان پوشیده است:


سر عشق از نظر پرده دران پوشیده است


باز رسوایی این پرده در آن بی خبریم


راز بیهوشی و مستی و خراباتی عشق


نتوان گفت که از راهبران بی خبریم (29)


آگاهی از سرالاسرار و حقایق قضا و قدر الهی تنها با عاشقی به دست می آید. خداوند موهبت تجلی ذاتی خویش را جز بر عاشقان حرام کرده است:


کور کورانه به میخانه مروای هشیار


خانه عشق بود جامه تزویر برآر


عاشقانند در آن خانه همه بی سر و پا


سر و پایی اگرت هست در آن پا نگذار


تو که دلبسته تسبیحی و وابسته دیر


ساغر باده از آن میکده امید مدار


پاره کن سبحه و بشکن در این دیر خراب


گر که خواهی شوی آگاه ز سرالاسرار


گر نداری سر عشاق و ندانی ره عشق


سر خود گیر و ره عشق به رهوار سپار (30)


امیرالمومنین فرمودند که حق در گمان انسان شیرین است، وای به روزی که بخواهد تحقق یابد که تحملش بسیار سخت است. راه عشق نیز اگرچه شیرین می نماید، اما راهی است که سالک بعد از سالها ابتلائات و رنجها بدان نایل خواهد شد. این راه از راه اهل فلسفه، عرفان، ایمان، شهود و معرفت جداست، اگرچه کسی که کلید عشق را در اختیار دارد در اعلی مراتب ایمان و شهود و معرفت و حکمت و عرفان هم هست. این راه از منظر امام به تبعیت از حافظ شیرازی اختصاص به رندان دارد و تا آنجا که نگارنده تحقیق کرده است تنها مکتبی که در صراط مستقیم قرار دارد و ترجمان کلمه "مخلصین" است که از ازل تا ابد از دسترس شیطان درون و بیرون خارج است، مکتب رندی است. رند در اشعار امام با "اهل ولایت و محبت و عشق" یکی دانسته شده است:


سالها باید که راه عشق را پیدا کنی


این ره رندان میخانه است راه ساده نیست (31)


در این مرتبه عبادت خداوند از روی ترس و طمع شرک جلی تلقی می گردد.


مقام عاشقان فوق بهشت است:


به روز حشر که خوبان روند در جنت


ز عاشقان طریقت کسی نخواهد بود (32)


در حقیقت بهشت و جهنم مراتبی از مراتب وجود عاشق است. بهشت و جهنم نازل صدها منزل است که قیامت از جمله آنهاست.



سه شنبه 12/10/1391 - 22:20 - 0 تشکر 582485

مبانی تفکر امام خمینی (ره) و عشق


مبانی تفکر امام (ره) در دو دسته از اشعار ایشان قابل تحقیق است. دستور اول ابیاتی است که ناظر بر ترجیح روش اشراق و عشق بر روش فلسفه و علوم رسمی است، اگرچه این ترجیح به معنای نفی فلسفه نیست بلکه فلسفه مقدمه ورود به مسلک اشراقی است. سالک تا حجاب فلسفه را پاره نکند به مقام عرفان و اشراق نایل نمی آید.


دسته دوم اشعاری است که نشان می دهد مکتبی که از نظر امام منطبق بر صراط مستقیم حقیقت است، صراط عشق است و سبیلهای حکمت، عرفان، معرفت و شهود، فقه و کلام، زهد و اخلاق اگرچه با صراط مستقیم نسبت دارند اما با آن یکی نیستند.



سه شنبه 12/10/1391 - 22:21 - 0 تشکر 582486

مبنای اول: تضاد عقل و عشق


آنچه در متون عرفانی با عنوان عقل و عشق مطرح است، ناظر بر تضاد عشق و عقل عافیت اندیش یا عقل جزو عقل معاش است. عقل در این مرتبه بستگی تامی به خودخواهی دارد. بدیهی است که عارف که نفی دوئیت می کند و تنها خدا را مصداق وجود می داند با حجاب خودخواهی اعم از نورانی و ظلمانی در ستیز است. در حقیقت آنچه را که عارفان مذمت کرده اند، عقل نیست و به تعبیر امیرالمومنین (ع) "نکرا" نامیده شده است. عقل در لسان روایات همه جا مورد مدح قرار گرفته و از جنود رحمان به شمار آمده برخلاف جهل که فرمانده لشکر شیطان است. به این ترتیب فلسفه که با علوم عقلی سر و کار دارد و اعم از آن، علوم رسمی از کلام و فقه و اخلاق و تفسیر همگی مقدمه اند برای سیر انسان به سوی حق اما اگر خود اصالت یابند و عالم، در فلسفه و حتی تفسیر قرآن و حدیث توقف نماید و ورای آن را انکار نماید، اینجاست که در حجاب انکار که ضخیم ترین حجابهاست، واقع می شود و دشمن حقیقت می گردد.


اما اگر فلسفه به مثابه پل عبور به عرفان و شهود باشد، عرفا با این فلسفه و عقل نه تنها ستیز نکرده اند که آن را در جای خویش بسیار نیکو دانسته اند. برای عارف "حفظ مراتب" مبنایی مهم به شمار می آید. این مطالب برای آن نگاشته شد تا آنها که عمیقا با افکار امام آشنا نیستند از ظاهر اشعار امام خیال خام نپرورند و فلسفه را رمی به بیهودگی ننمایند. بهترین گواه بر این مدعا سخنان امام و سیره عملی ایشان است. امام اگر به فلسفه اعتقادی نداشتند، سالها وقت شریفشان را مصروف تدریس اسفار و شفا نمی کردند. امام در بیاناتشان حتی دیدگاه بسیار مثبتی نسبت به حکمت یونان و فلسفه ارسطو ابراز کرده اند.


نکته ای که امام بر آن تاکید می کنند در نظر گرفتن اعتبارات علوم است. حد فلسفه را به عرفان دادن و در هم آمیختن مراتب حجابها، با ناموس خلقت در تضاد است. با این بیان شروع به سیر در اشعار امام (ره) می کنیم:


1- دلیل امام بر تضاد عشق و عقل یا روش اشراق و روش فلسفه در تضادی است که در ثمرات این دو نحوه سلوک پدید می آید. ثمره روش عاشقانه "مستی و بیخودی" است و میوه درخت فلسفه "هوشیاری و بیداری" عشق با جنون نسبت دارد و فلسفه با عاقلی:


راه علم و عقل با دیوانگی از هم جداست


بسته این دانه ها و دامها دیوانه نیست (33)


از عبارت "بسته دانه ها و دامها" برمی آید که مقصود از عقل مذموم در نزد امام، توقف در فلسفه و محصولات علم و عقل است.


مستی ضدهوشیاری است: "مستی نچشیده ای اگر هوش تو راست" (34)


در جای دیگر به دلبستگی و اصالت دادن به فلسفه اشاره می کنند:


ما ز دلبستگی حیله گران بی خبریم


از پریشانی صاحبنظران بی خبریم


عاشقان از سر سودایی ما بی خبرند


ما ز بیهودگی هوشوران بی خبریم (35)


راه و رسم عشق بیرون از حساب ما و توست


آنکه هشیار است و بیدار است مست باده نیست


ثمره عاشقی بیخودی و مستی است و ثمره خرد، هوشیاری و بیداری و جهان دیدگی:


مستم از باده عشق تو و از مست چنین


پند مردان جهان دیده و هشیار مخواه (36)


2- رمز دیگر ترجیح روش اشراق بر فلسفه را در "حد عقل" باید جستجو کرد.


حافظ عقل را "چو شبنمی می داند که بر بحر می زند رقمی" امام از علوم رسمی و فلسفه تعبیر به "دکه" کرده اند:


دکه علم و خرد بست و در عشق گشود


آنکه می داشت به سر علت سودای تو را (37)


فلسفه دارای چارچوبهای مشخص است و از اصول خاص پیروی می کند از این رو نیازمند به علم منطق و یادگیری روشهای مشخص استدلال است اما راه عشق بیرون از چارچوبهای عادی است. "راه و رسم عشق بیرون از حساب ما و تو است"


3- فلسفه علم به حقایق است و عرفان و اشراق رسیدن و محو شدن در حقیقت و میان این دو مقام فرسنگها فاصله است. فیلسوف ماهیت موجودات را می شناسد و فلسفه از پی بردن به حقیقت وجود عاجز است از این رو عارف ابزار فیلسوف را ناکافی می داند. فیلسوف از طریق حواس مادی به ادراک خیالی و عقلی نائل می آید. اما برای یافتن حقیقت نیاز به چشمی دیگر و گوشی دیگر است و چون فیلسوف این گوش و چشم را فاقد است، پس از نظر عارف فلاسفه کوران و کران نامیده شده اند. اصطلاح "کوران" در مثنوی بارها و بارها نسبت به فلاسفه به کار رفته است. امام نیز بارها از این واژه استفاده کرده اند:


با فلسفه ره به سوی او نتوان یافت


با چشم علیل، کوی او نتوان یافت


این فلسفه را بهل که با شهپر عشق


اشراق جمیل روی او نتوان یافت


4- فلسفه با بخشی از وجود آدمی سر و کار دارد و آن ذهن است اما عرفان با حقیقت هستی انسان مربوط است. عالم ذهن عالم ثبات، اما هستی انسان دائما در صیرورت است. از این رو فلاسفه و صاحبان علم حصولی ثابت، خونسرد و با احتیاط و بی درد هستند. در مقابل عارفان و اهل حضور اهل قیام، حرکت، درد، جوشش، گرمی و ریسک و قمارند:


عاقلان از سر سودایی ما بی خبرند


ما ز بیهودگی هوشوران بی خبریم (38)


در زمره آشفته دلان زار و نزاریم


در حوزه صاحبنظران چون یخ سردیم (39)



سه شنبه 12/10/1391 - 22:21 - 0 تشکر 582487

مبنای دوم: مکتب عاشقی


مکتب عاشقی در مسلک امام (ره) اخص از مکتب اشراقی و عرفانی است و نسبت آن نظیر نسبت کعبه و مسجدالحرام است. آنکه در کعبه است، در مسجد هم هست اما هر که وارد مسجد الحرام شد، لزوما به کعبه نرسیده است.


امام در ضمن ابیاتی همه مسلکها را مورد انتقاد قرار می دهد و تنها مکتب عاشقی را به عنوان حق مطلق برمی گزیند:


ما زاده عشقیم و فزاینده دردیم


با مدعی عاکف مسجد به نبردیم


با مدعیان در طلبش عهد نبستیم


با بی خبران سازش بیهوده نکردیم


در میکده با می زدگان بیهش و مستیم


در بتکده با بت زده هم عهد چو مردیم


در حلقه خودباختگان چون گل سرخیم


در جرگه زالوصفتان با رخ زردیم


در زمره آشفته دلان زار و نزاریم


در حوزه صاحبنظران چون یخ سردیم


با صوفی و درویش و قلندر به ستیزیم


با می زدگان، گمشدگان بادیه گردیم


با کس ننماییم بیان، حال دل خویش


ما خانه بدوشان همگی صاحب دردیم (40)


امام در بیتی اشاره می کنند که تنها بنیانی که اصیل است عشق است:


غمزه کردی، هر چه غیر از عشق را بنیان فکندی


غمزه کن بر من که غیر از عشق بنیانی ندارم (41)


رهرو عشقی اگر خرقه و سجاده فکن


که به جز عشق تو را رهرو این منزل نیست


اگر از اهل دلی صوفی و زاهد بگذار


که جز این طایفه را راه در این محفل نیست


این نقدها به دو مطلب مهم اشاره می کنند:


اول آنکه عرفان امام با طریقه اهل تصوف و عرفان اصطلاحی متفاوت است اگرچه در بسیاری موارد نیز مشابهت دارند.


دوم آنکه امام عارف اهل کشف و شهود را همرتبه عاشق نمی گیرد.


عشق دلدار چنان کرد که منصور منش


از دیارم بدر آورد و سر دارم کرد


عشقت از مدرسه و حلقه صوفی راندم


بنده حلقه بگوش در خمارم کرد. (42)


در بیتی به طور مشخص به مراحل سه گانه فلسفه وعرفان و عشق اشاره می فرمایند:


علم و عرفان به خرابات ندارد راهی


که بمنزلگه عشاق ره باطل نیست (43)


در بیتی دیگر از سه مقام حکمت، عرفان و عشق به عاقلی و حیله گری و هوشوری صاحبنظری و حیرت سوداییان و مستان تعبیر می فرمایند:


ماز دلبستگی حیله گران بی خبریم


از پریشانی صاحبنظران بی خبریم


عاقلان از سر سودایی ما بی خبرند


ما ز بیهودگی هوشوران بی خبریم (44)


در ابیاتی دیگر با لحن تندتری مقصود را ادا می فرمایند:


با صوفی و با عارف و درویش به جنگیم


پرخاشگر فلسفه و علم کلامیم


از مدرسه مهجور و زمخلوق کناریم


مطرود خرد پیشه و مطرود عوامیم (45)


از نظر امام عارف با سالک تناسب دارد و عاشق با واصل.مرتبه واصلین کجا و مرتبه سالکین کجا! از این رو نگارنده معتقد است مراتب معرفت در نزد امام دارای سه مرحله معرفت فلسفی و حکمی، معرفت ذوقی و شهودی و معرفت ولایی و عشقی است. در مرحله عشق فناء حقیقی و بقاء پس از فناء حاصل می شود.


مبانی اندیشه های عرفانی امام در اشعارشان با عرفان شیعی کاملا قابل تطابق است. مکاتب سه گانه فلسفی، عرفانی و عشقی را می توان با حکمت بحثی، حکمت ذوقی و حکمت شیعی متناسب دانست.از اشعار امام برمی آید که علم عاشقی را همان کمت شیعی می داند که سرچشمه آن در ائمه (ع) است.


ما عاشقان ز قله کوه هدایتیم


روح الامین به "سدره" پی جستجوی ماست (46)


فرهادم و سوز عشق شیرین دارم


امید لقاء یار دیرین دارم (47)


در برخی اشعار به طور مشخص از ولایت شیعی به مکتب عاشقی تعبیر کرده اند.


سرخم باد سلامت به من راه نمود


ساقی باده به کف جان من آگاه نمود


خادم درگه میخانه عشاق شدم


عاشق مست مرا خادم درگاه نمود


سر و جانم به فدای صنم باده فروش


که به یک جرعه مرا خسرو جم جاه نمود


برگ سبزی زگلستان رخت بخشودی


فارغم از همه فردوسی گمراه نمود


باکه گویم غم آن عاشق دلباخته را


که همه راز خوداندر شکم چاه نمود (48)



برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.