حكایت های فوتبال ما پر از قصه هائی است كه می توانند به عنوان درد نامه و شاید سر فصل هائی از سو مدیریت برای فوتبال دنیا تحریر شوند و داستان لقمان و آموختن ادب ز بی ادبان را تداعی نمایند.
در فوتبال ایران با سر مربی پرتغالی قرار داد می بندند. همه چیز روشن است. سر مربی در تیم مشغول به كار می شود او تیم را نمی شناسد بازیكنانش را انتخاب نكرده است با جو یك كشور آشنائی ندارد توجه از او زیاد و تلاش از سوی همراهان و بازیكنانش كم و توقع از سوی مدیریت بالا است او نیم فصل وقت دارد اما به همانجائی می رسد كه متوقعین تیم را از آن نقطه به او تحویل داده اند.
تیم مشكل دارد اما همین تیم با این سر مربی قرار داد دارد به یك باره می گویند او سر مربی است اما به ورزشگاه راهش نمی دهند برایش یكه و بزن می فرستند و سر انجام می گویند پولش را نمی دهیم و بی نوا پرتغالی از حكایت " وعده سر خرمن " و " نخود سیاه " فرهنگ ما خبر ندارد. او به دنبال فوتبال بین المللی است اما فوتبال بین المللی ؟ اینجا ؟ شوخی است!!
فوتبال بین المللی در یوونتوس وجود دارد جائی كه كونته متهم به تبانی می شود اما تیم با دستیاران او مشغول به كار می شود تیم قرار نیست كه به بهانه تبانی مربی قهرمان و با كارنامه ای را متهم كند به او فرصت می دهد و سرانجا محرومیت در حالی تمام می شود كه تیم همچنان در صدر است و كونته به سر جای خود باز می گردد.
فوتبال بین المللی در بارسا است جائی كه ویلانوا سرطانش اوج می گیرد شایعه فراوانی در باشگاه است كه پپ گواردیولا به بارسا باز می گردد اما ویلانوا یك قهرمان است او ارزش حفظ شدن دارد زیرا كارنامه اش موفق است و از سوی دیگر حق انسانی كجاست ؟ قانونمندی و شخصیت و اعتبار كه به این آُسانی از بین نمی رود ؟ بارسا كه با آبیدال چنین زیبا عمل كرد و هنوز به او فرصت داده كه تمریناتش را با تیم ادامه دهد دست به تركیب تیم فنی نمی زند تا ویلانوا باز گردد و به دیگران در فوتبال بارسا بگوید كه در فوتبال حرفه ای و بدون شعار و ادعاهای دیگر می توان اول انسان حرفه ای بود دستیار ویلانوا تیم را اداره می كند تا تكلیف تیم مشخص شود.