منبع: http://www.tahoordanesh.com/page.php?pid=19302
پیامبر شاعر نیست و حق ندارد حتی یک بیت شعر بخواند، چه برسد که خود، شعر بگوید و سخن منظوم بسراید. در زندگی روزمره او می بینیم که حتی در میدان جنگ و مناسبات عادی، وقتی مجبور به خواندن یک بیت می شود، قافیه و وزن آن را پس و پیش می کند و تا صورت شعر را درهم نشکند، و آن را به نثر تبدیل نکند، آنرا بر لب جاری نمی کند. در نهج الفصاحه آمده است که پیامبر فرمود: الشعر بمنزلة الکلام فحسنه حسن الکلام و قبیحه قبیح الکلام: یعنی شعر بمنزله کلام است پس نیکوی آن نیک و قبح آن قبیح است.
این همه به خاطر آن است که پروردگار، شدیدا وی را از شعر و شاعری پرهیز داده است. زیرا در آن جامعه تجاهل و تبیلغات دروغین، دشمنان او سخن آسمانی و قرآن وحیانی او را به شعر نسبت داده اند. گاه گفته اند او شاعر مجنون، و گاه گفته اند کاهن است و نیز گفته اند: «آیا بتها (خدایان) خود را به خاطر شاعری مجنون ترک گوییم...» در حالی که قرآن می گوید: «هرگز سخن او سخن شاعران نیست، چه کم اند کسانی که ایمان می آورند.» و «ما هو به قول شاعر قلیلا ماتؤمنون».
همچنین در سوره الشعراء می فرماید: گمراهان به پیروی شاعران برآیند - آیا نبینی شان که در هر وادی سرگردانند - و آنان آنچه را که می گویند نمی کنند. - مگر ایمان آورندگان و آنان که عمل صالح انجام می دهند و خدای را بسیار به یاد می آورند... -.
همچنین پروردگار در مورد پیامبر میفرماید: «ما پیامبر را شعر نیاموختیم و شایسته مقام او شاعری نیست، همانا این سخن جز ذکر و قرآنی روشنگر و آشکارا نیست.»