یکی از مهمترین مشکلات سینما و تلویزیون ما این است که اغلب تنوع مضمونی در نمایش آثار مورد توجه و در اولویت قرار نمیگیرد. به این معنی که ناگهان موجی از کمدی سازی در این دو مدیوم باب شود و ناگهان توجه خیل فیلمسازان به آثار عاشقانه و یا فیلمهایی با تم خیانت (!) جلب میشود. همین مسئله منجر به آن میشود تا روی پرده و یا آنتن، در یک مقطع چند فیلم و یا سریال کمدی یا... همزمان به نمایش درآید.
نکته مثبت کنداکتور هفتههای اخیر سیما آن است که جدا از مسائل کیفی یا کمی، تنوع ژانری را مد نظر قرار داده و اگر شبکه دو درام خانوادگی «یه تیکه زمین» (مهدی کرم پور) را روی آنتن داشته، شبکه سه درام معمایی و خانوادگی «زمانه» (حسن فتحی) یا «مرد نقرهای» (کاظم معصومی) را به پخش رسانده، شبکه تهران هم درام خانوادگی «دختران حوا» (حسین سهیلیزاده ) را نمایش داده و این اواخر هم که شبکه یک طنز اجتماعی «میلیاردر» ( علیرضا امینی) را روی آنتن برده است. نگاهی گذرا به این آثار نشان میدهد تلویزیون حتی در تقسیم مجموعهها نیز تلاش داشته نامهای تکراری را با چهرههای تازه نفس تلفیق کند تا به نیاز سلیقههای مختلف نزدیک شود.
میلیاردر، اما تازهترین دستپخت تلویزیون بیشتر از آنچه ظواهر امر، از همان عنوانبندی ابتدایی مینماید، نه یک سریال صرفا طنز که اثری با مایههای نقادانه اجتماعی با اندکی چاشنی کمدی است. بهادر سیر را میتوان پرسوناژی نمادین تلقی کرد که شاید بر آمده از تفکراتی مبتنی بر الگوهای مدینه فاضله باشد. جوانی با اعتقادات و با باورهای عمیق انسانی و اجتماعی که در دل جامعهای آکنده از خلقیات عمدتا سودجویانه وارد شده و همین تضاد و رویارویی این دو جبهه، زمینه ساز موقعیتها و روابط تلخ و شیرینی میشود. گروهی با او کنار میآیند و عده بیشتری که منافع خود را در خطر میبینند، از در مخاصمه در میآیند.
همین عامل خط اصلی روایت را جان میدهد و در هر قسمت شاهد بروز تنشها و حوادثی حول محور این سیر روایی هستیم. اینجا قرار است خرده روایتهایی چون علاقه یکی از پسران فرجام به خانم سرور، ماجرای تلفنهای مشکوک داماد فرجام، ازدواج بهادر سیر و ... داستان را از نزول نجات دهند. اما بهتر بود داستانهای جنبی با قوت و ریزه کاریهای ظریفتری طراحی شود تا شاخ و برگهای قصه اصلی را کمتر خالی ببینیم. حال آنکه این قصههای کوچک در هر قسمت کمتر موشکافی میشوند و اطلاعرسانی به مخاطب در حد قطره چکانی صورت میگیرد.
هر چند این اواخر با طرح قصه گذشته ابهام آمیز ولی و فرجام، داستان وجوه کنجکاوی بر انگیزی یافته که تماشاگر ایرانی را شیفته قصه گویی را قانع کند. اما اگر داستانهای فرعی تنها در حد ایما و اشاره پرداخته شوند و ادامه یابند، بزودی ضرباهنگ از دست میرود و حالت تکرار به خود میگیرد. ضمن اینکه میتوان با بهرهگیری از موقعیتهای کمدی و دیالوگهای طنازانه بهتر، بار طنز مجموعه را افزایش داد تا در این برهوت آثار کمیک، لبخند رضایت بر لب تماشاگران نقش ببندد. به ویژه آنکه جدا از چهرههایی چون سعید پیردوست، سحر زکریا، محمدرضا شریفینیا و حتی سامان گوران که عقبه کمدی پر رنگی دارند، چهرههای مستعد اما نادیده گرفته شدهای چون زهیر یاری و علیرضا کمالی نیز پتانسیل بازی کمدی را دارند و میتوان از آنان در خلق لحظات خندهدار و شیرین، در فیلمنامه بهره گرفت. از سویی لوکیشن وسیع سریال با آرایش خوش رنگ و لعاب صحنه به ویژه در سکانسهای شرکت، این اجازه را به کارگردان و نویسنده میدهد که از چارچوب تنگ فضاهای استودیو وار بگریزند و ذوق بصری بیننده را پاسخ درخوری دهند.
کما اینکه علیرضا امینی با انتخاب شیوه دوربین روی دست، از فضاهای آزادی که در اختیار داشته استفاده کرده و تلاش داشته با میزانسنهای سیال، ضرباهنگ سریال را متعادل کند و آن را از یکنواختی خارج کند. چیزی که البته در سکانسهای منزل ولی کمتر مورد توجه قرار گرفته و گویی محدودیت لوکیشن، دست گروه تصویربرداری و کارگردانی را بسته است. نکتهای که در مقایسه سکانسهای دو لوکیشن متفاوت توی چشم میزند. ضمن آنکه به نظر میرسد تلاش کارگردان بر این متمرکز شده تا بیشتر سکانسها را داخلی برگزار کند و گویی علاقه به بهرهگیری از سکانسهای خارجی ندارد. حال آنکه ایجاد تعادل میان این دو میتواند از تبدیل اثر به حالت تله تئاتری جلوگیری کند و به معیارهای یک سریال تلویزیونی نزدیکتر شود. اما نباید از این نکته غافل شد که امینی در نخستین تجربه سریال سازی خود به قصه ای شلوغ و پر کارکتر ، حرفه ای ظاهر شده و رشته کار را از دست نداده است. در صورتی که طی این سالها چه بسا چهرههای موجه و مطرح سینمایی که در تلویزیون با ناکامی طعم شکست را چشیده اند. بخصوص که به دلیل ظرفیت های قصه تعداد شخصیت های زن و مرد تقریبا به طور یکسان در کنار یکدیگر ماجرا را پیش میبرند و همین عامل سبب شده تا مخاطبان زن و مرد اقبال بیشتری را به تماشای اثر نشان دهند.
در پایان ذکر یک نکته اهمیت بسزایی دارد و آن اینکه با وجود سیل عظیم تولیدات جهانی با لایههای پنهان و آشکار تبلیغاتی و جریان غالب رسانههای انحصار طلب دنیا، مردم ما ثابت کردهاند هرگاه تلویزیون یک اثر جذاب و متناسب با مطالبات و درخواست های آنان را روی آنتن برده به سوی این رسانه جذب شده اند. میلیاردر و زمانه در حال حاضر و بسیاری از آثار موفق قبلی تلویزیون همچون هزاردستان، میوه ممنوعه، مختارنامه، شب دهم، سقوط یک فرشته، تا ثریا، پایتخت، اغما، خانه به دوش، پاورچین و ... همه و همه نشانههایی استوار و تردید ناپذیر در صحت این ادعا هستند.
فارس