بر اساس این تعریف و برداشتی که می توان از آن داشت، هر محصولی که با ابزار سینما و موسیقی و... ساخته شده باشد در صورتی واجد ارزش هنری خواهد بود که ایجاد زیبایی کند .
اگر هدایت و گمراهی دو جهت متضاد مسیری باشند قطعا فطرت بشری هدایت را از جنس زیبایی دانسته و برای گمراهی سهمی از زیبایی قائل نخواهد بود و با این استدلال آثاری که نشانه ای از هدایت در آنها نباشد حتی اگر به مدد آخرین ابزارهای روز آمد نیز تولید شده و اسکارهای همه جشنواره های دنیا را درو کند نمی توان عنوان اثر هنری را به آن اطلاق کرد .
شیلر می گوید هنر دعوتی است به سوی سعادت .
به نظر شما ترانه ای که سازنده آن ، دلیل دوزخ رفتن را نتیجه قبول یک دین و راه رهایی از آتش را لادینی معرفی کند نشانه ای از سعادت می توان در آن پیدا کرد تا بتوان آن زوزه های شیطانی را هنر نام نهاد ؟!
شاید بتوان گفت تعهد اکسیری است که با آن می شود از فنون و ابزار زمینی ماهیتی شهودی و اشراقی ساخت و آثار آفرینش شده از ترکیب تعهد واین ابزارها را می توان هنر نامید!
اگر هنر می تواند مایه هدایت شود که می تواند !
اگر فطرت بشری با لطافت و ظرافت سازگار است و حقایق و دقایق را می توان با هنر تلفیق کرد تا با ذائقه بشری سازگار شده و منتج هدایت شود؛ باید اعتراف کنیم در 32 سال گذشته فرصت های بسیاری را در این عرصه از دست داده ایم و بر عکس؛ آنهایی که اعتقاداتشان را قبول نداریم ازا ین ابزار برای ضلالت و گمراهی بشر و با جعل عنوان هنر استفاده های بسیار خوبی کرده اند .
بشر امروز تشنه حقایق است و این حقایق را باید در لفافه زیبای هنر در جان آدمی ریخت تا جام جانش لبریز از انوار قدسی الوهیت باشد و این میسور نخواهد بود مگر اینکه در تربیت انسان های متعهد و متخلق گام برداریم تا بار تربیت را به دوش کشند و کار هدایت را سرلوحه زندگی خود سازند .