• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن عمومی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
عمومی (بازدید: 2459)
دوشنبه 13/9/1391 - 19:42 -0 تشکر 577339
سوال غیر عادی

به نام خدا - سلام . 

دوستان عزیز تبیان در کنار آموزش موارد تخصصی کمی فکر روی سوال ها و اتفاقات عادی هم زندگی می تونه چیز های خوبی رو نصیب انسان کنه . 

تو این تاپیک در نظر دارم به کمک شما هر هفته (دوشنبه تا دوشنبه) البته اگر خونه باشم و به کمک شما عزیزان یک سوال بپرسم و شما به ان جواب بدهید . این سوال ها اصلا عادی نیستن (شایدم باشن !) . باید فکرکنید و حدس بزنید پشت این سوال چه منظور یا منظوراتی نهفته است و یا شاید هیچ منظور نهفته ای ندارد .

کمی همراهی به اندازه ی هفته ای 1 دقیقه برای این تاپیک کافیه و بهتون قول می دم لذت ببرید . جواب های بسیار جالبی خواهید داد . می گید نه جواب های همدیگر را ببینید و با جواب نهایی مقایسه کنید . 

اولین سوال با من . مهلت پاسخ گویی تا اول روز دوشنبه ی بعد . منتظر سوال های شما هم هستم که هفته ی بعد شما سوالو ثبت کنید . فقط توجه کنید جهت نظم تاپیک فقط دوشنبه سوال را ثبت کنید و اگر دیدید کاربری قبل شما سوالی ثبت کرده ثبت سوال خود رابه هفته ی بعد موکول کنید.

سوال --> در مقایسه ی یک استاد دانشگاه و یک استاد (اوستای) تراشکاری  کدام برترند ؟
-:- توجه کنید سوال عادی نیستا -:-

جواب خود را با دلیل ذکر کنید . 

 برای امام زمان صلوات فرستادی ؟      

خدایا شکرت که هر چه دادی بهترین بود . 


 

دوشنبه 13/9/1391 - 20:19 - 0 تشکر 577349

سلام
برتری نسبی و مقایسه ای هست

برتری که در تحصیل علم هست چه در عرف چه در دین انکار ناپذیر است

ولی برتری دیگر بدست آوردن تجربه با همت و کوشش در اوستا هست

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
سه شنبه 14/9/1391 - 19:19 - 0 تشکر 577491

سلام
شما دارید دو تا آدم رو با هم مقایسه می کنید و در این مقایسه ما با شخصیت اون دو تا آدم کار داریم نه کارشون
اونی بهتره که بنده بهتری باشه و انسانی صالح تر و با تقواتر






خدا در همین نزدیکی است
سه شنبه 14/9/1391 - 19:43 - 0 تشکر 577493

سلام عزیز
قیاس مع الفارغ میگن بهش؟ یه چی تو همین مایه ها...
مثل این میمونه بگیم کوه بهتره یا دریا؟

هر کدوم که باتقواترن. چون اونی که باتقواتره برا جامعه و خودش مفیدتره. چون با وجدان بیشتری کار میکنه. چون...

در کل اینا رو ول کن. خودت چه طوری؟!

حرمت نگه دار دلم! كاين اشك، خون بهاي عمر رفته من است. "حسين پناهي"

سه شنبه 14/9/1391 - 23:14 - 0 تشکر 577527

سلام
برمیگرده به اینکه ملاک برتری رو چی در نظر بگیریم.
با فرضی که بنده عرض میکنم؛ استاد دانشگاه برتری داره.
نکته: بنا رو بر شغل گذاشتم نه شخصیت.(فرضا در صورت برابر دانستن اخلاق و همت و انسانیت و...دو طرف قیاس)

یه اوستا تراشکار، جسم فلزی رو تراش میده و بهش فرم میده و اون رو برای استفاده صنعتی/... مهیا میکنه، یه استاد دانشگاه مغز آدمی رو به نوعی تراش میده و با علم به اون شکل میده و این مغز رو برای تولید علم و کار در صنعت پرورش میده و آماده میکنه. کار روی ذهن انسان کجا و کار روی اجسام کجا!
وقتی استادی بر ذهن های دانشجویان طرح هایی رو نقش میزنه، ذهن دانشجوها بعد ها بوسیله همین نقش ها خودشون مبدا و منشا آثار دیگر می شود. باعث طرح ایده های علمی و صنعتی و هنری می شوند، اما در تراشکاری که روی جسم سخت طرح پیاده میکنه، خود جسم سخت تغییر میکنه ولی منشاء تغییر نمیشه. بخشی از همون صنعتی رو تشکیل میده که همون ذهنها اون رو می گردونند.
پس از انجایی که "ذهن" برتر از "جسم" هست، تغییرات مثبت بر ذهن هم از تغییرات مثبت بر جسم بهتر و سودمندتره. مادره!
پس حرفه ی اولی هم از حرفه دومی برتره. و بناراین استاد دانشگاه برتر از استاد تراشکاری هست:)
-----
جواب دوستان هم بنظرم درست و منطقیه. خواستم جواب متفاوت بدم:)

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


چهارشنبه 15/9/1391 - 2:9 - 0 تشکر 577548

سلام
 اوستای تراشکار فلز بی جان و بی مصرف رو تبدیل به یه وسلیه مفید می کنه.
و این عمومیت داره برای همه ی اوستاهای تراشکار.
اوستای توی دانشگاه گاهی یه انسان مفید رو تبدیل به قطعه گوش بی مصرف می کنه، و تبدیل انسان به انسان مفید رو نمیشه به همه ی اوستاهای دانشگاه تعمیم داد.

دلیل این عمومیت و عدم عمومیت اینه که شاگردی که می خواد تراش کار بشه، همزمان علم تراشکاری رو یاد می گیره و هم با فلز ور میره و همه خواصش رو می دونه و متوجه هست  و از طرفی تا حرفه ای نشه مسئولیت ساخت قطعه هارو بهش نمی دن چون فلز خراب میشه هزینه داره.

از طرف مهم تر تراشکار فقط راجع به فلز و وسایل کارش به شاگردش یاد میده!
 ولی اوستای دانشگاه حتی اگه ریاضی1 هم درس بده، به تعدد ازواج پیامبر هم گیر میده به فلسفه ی حجاب هم گیر میده! بعد بچهه نه ریاضی1 می فهمه نه ربط ریاضی و تاریح اسلام رو! بعد میان میگن استاآآآآآآد دانشگاه یا تراشکار!

اوستای دانشگاه صرفا دانش رو یادگرفته، ولی یه بارم دانشجو سروکله نزده، نمی دونه یه کلمه رو اگه چجوری بیان کنه، مفهوم رو بهتر میرسونه، چون از بچگی کلاس میذاشت که از ادبیات بدم میاد، چون شناختی از روان و حال یه دانشجو نیازها و هواس پرتی هاش نداره، و هزار چیز دیگه ... و معمولا اگه توی بیان و شناخت هایی که عرض کردم حرفه ای نباشه هم صرفا که معدل فلانش خوب بوده بهش 30و اندی دانشجو میدن تا بابای سواد و عمرشون رو در بیاره

با این حساب من اوستای تراش کار رو به مبنای نتیجه و گزینش صحیحی که توی این حرفه صورت می گیره انتخاب می کنم.

اما اگه کلا از لحاظ احترام به شخصیت ها می فرمایید، من به یه استاد دانشگاه 3 بار سلام کردم ولی حتی یه «اِهم» هم تحویل «ادب من نداد» و مشغول باز کردن در ماشینش شد، و همون لحظه به باغبون بی سواد که داشت رد می شد بلند گفتم «سلام» بنده ی خدا بی معطلی گفت «سلام جوون»! زبون کار خودش رو کرد و به باغبون گفتم «حاجی شما با اخلاق ترین استاد این دنیایی می دونستید» و طبق معمول «در» از «دیوار» زودتر منظور رو گرفت، و واحدهایی که زبون ازم گرفت، امان از لذت خنکی جیگر.

خدابیامرز عزیزی رو! بچه بودم رفتم توی اتاقش سلام نکردم، صدام کرد و نشون رو پاش گفت «علی جونی گاو همسایه رو دیدی؟» منم گفتم «اره اینقد ترسناکه» بعد خندید گفت «اون گاوه وقتی کسی میره توی طویله اش یه «کُش(منظورصدای «اِهم»گاو)» می کنه بفهمن این اونجاست، تو که دیگه ادمی، سلام کن هرجا میری!» چه قدر اونروز خندیدم باهاش، اخیش...

در کُل به این نتیجه رسیدم که انسانیت ادم ها رو از راهای اسونتری تشخیص بدم، مثلا برای شناخت یه ادم با مشکلات روانی کافیه توی خیابون یه گربه نشونش بدی، اگه مثل روانیا سنگش زد و ترسوندش، برام مسجل می شه که این کلا قاطی داره، یا نوع رفتار یه ادم با برگهای درخت های حاشیه خیابون، اگه بکَنه می فهمم اینم قاطیه ، اکه دست بکشه لای برگ ها رد بشه عاشقه.
حالا بگذریم از وقتایی پیاده میرم بیرون یهو یه زنجیری توی ماشین با مخاطب های خاصش 4 تا فحش بهم میده و بوقم میزنه! خب این ادم دیگه مشکلش حل بشو نیست باید با قرصاش مهربون تر شه  بعدازین روزی 4تا کافی نیست.

از همه ی جهات، تراشکار باشه ادم راحتتره، اگه خاست اوستای دانشگاه بشه هم قبلش یه ادمی پیدا بشه بررسیش کنه که حرفه ای هست یا نه فقط جزوه داره فراوون.

چهارشنبه 15/9/1391 - 20:34 - 0 تشکر 577589

SOHA_1990 گفته است :
[quote=SOHA_1990;373781;577548]سلام
 اوستای تراشکار فلز بی جان و بی مصرف رو تبدیل به یه وسلیه مفید می کنه.
و این عمومیت داره برای همه ی اوستاهای تراشکار.
اوستای توی دانشگاه گاهی یه انسان مفید رو تبدیل به قطعه گوش بی مصرف می کنه، و تبدیل انسان به انسان مفید رو نمیشه به همه ی اوستاهای دانشگاه تعمیم داد.

دلیل این عمومیت و عدم عمومیت اینه که شاگردی که می خواد تراش کار بشه، همزمان علم تراشکاری رو یاد می گیره و هم با فلز ور میره و همه خواصش رو می دونه و متوجه هست  و از طرفی تا حرفه ای نشه مسئولیت ساخت قطعه هارو بهش نمی دن چون فلز خراب میشه هزینه داره.

از طرف مهم تر تراشکار فقط راجع به فلز و وسایل کارش به شاگردش یاد میده!
 ولی اوستای دانشگاه حتی اگه ریاضی1 هم درس بده، به تعدد ازواج پیامبر هم گیر میده به فلسفه ی حجاب هم گیر میده! بعد بچهه نه ریاضی1 می فهمه نه ربط ریاضی و تاریح اسلام رو! بعد میان میگن استاآآآآآآد دانشگاه یا تراشکار!

اوستای دانشگاه صرفا دانش رو یادگرفته، ولی یه بارم دانشجو سروکله نزده، نمی دونه یه کلمه رو اگه چجوری بیان کنه، مفهوم رو بهتر میرسونه، چون از بچگی کلاس میذاشت که از ادبیات بدم میاد، چون شناختی از روان و حال یه دانشجو نیازها و هواس پرتی هاش نداره، و هزار چیز دیگه ... و معمولا اگه توی بیان و شناخت هایی که عرض کردم حرفه ای نباشه هم صرفا که معدل فلانش خوب بوده بهش 30و اندی دانشجو میدن تا بابای سواد و عمرشون رو در بیاره

با این حساب من اوستای تراش کار رو به مبنای نتیجه و گزینش صحیحی که توی این حرفه صورت می گیره انتخاب می کنم.

اما اگه کلا از لحاظ احترام به شخصیت ها می فرمایید، من به یه استاد دانشگاه 3 بار سلام کردم ولی حتی یه «اِهم» هم تحویل «ادب من نداد» و مشغول باز کردن در ماشینش شد، و همون لحظه به باغبون بی سواد که داشت رد می شد بلند گفتم «سلام» بنده ی خدا بی معطلی گفت «سلام جوون»! زبون کار خودش رو کرد و به باغبون گفتم «حاجی شما با اخلاق ترین استاد این دنیایی می دونستید» و طبق معمول «در» از «دیوار» زودتر منظور رو گرفت، و واحدهایی که زبون ازم گرفت، امان از لذت خنکی جیگر.

خدابیامرز عزیزی رو! بچه بودم رفتم توی اتاقش سلام نکردم، صدام کرد و نشون رو پاش گفت «علی جونی گاو همسایه رو دیدی؟» منم گفتم «اره اینقد ترسناکه» بعد خندید گفت «اون گاوه وقتی کسی میره توی طویله اش یه «کُش(منظورصدای «اِهم»گاو)» می کنه بفهمن این اونجاست، تو که دیگه ادمی، سلام کن هرجا میری!» چه قدر اونروز خندیدم باهاش، اخیش...

در کُل به این نتیجه رسیدم که انسانیت ادم ها رو از راهای اسونتری تشخیص بدم، مثلا برای شناخت یه ادم با مشکلات روانی کافیه توی خیابون یه گربه نشونش بدی، اگه مثل روانیا سنگش زد و ترسوندش، برام مسجل می شه که این کلا قاطی داره، یا نوع رفتار یه ادم با برگهای درخت های حاشیه خیابون، اگه بکَنه می فهمم اینم قاطیه ، اکه دست بکشه لای برگ ها رد بشه عاشقه.
حالا بگذریم از وقتایی پیاده میرم بیرون یهو یه زنجیری توی ماشین با مخاطب های خاصش 4 تا فحش بهم میده و بوقم میزنه! خب این ادم دیگه مشکلش حل بشو نیست باید با قرصاش مهربون تر شه  بعدازین روزی 4تا کافی نیست.

از همه ی جهات، تراشکار باشه ادم راحتتره، اگه خاست اوستای دانشگاه بشه هم قبلش یه ادمی پیدا بشه بررسیش کنه که حرفه ای هست یا نه فقط جزوه داره فراوون.


باسلام
با توجه به پاسخ شما متوجه شدم که منظور سوال از اوستای تراشکار بیشتر تاکید بر اوستا بودن یه تراشکار داشته نه کار تراشکاری اش! چون برداشت اولیه ام از اوستای تراشکار این بود: کسی که حرفه ای تراشکاری انجام میده و درکارش استاده و احیانا شاگردهایی هم داره یا نداره!
بنابراین فرض اینه هر دو آموزگارند...و با این حساب دلیلی که گفتم اشکال پیدا میکنه.
ولی یه نقدی هم به پاسخ شما دارم
تحلیل خوبی بود. اما فکر نمیکنید بیشتر مصداقی بررسی کردید؟کمی هم آغشته به احساس.
در مورد اساتید ما که اکثر مواردی که ذکر کردید کاذب و حتی برعکسه!
در مورد سلام یه ثانیه دیر بجنبم سبقت گرفتن!
یادم نمیره سر یه کلاسی بدجور خواب آلود ظاهر میشدم.از نمره هام و درس جواب دادن هام که دیگه تابلو بود از اون درس و کلاس متنفرم. وموارد دیگه... یادمه قبل عمره رفتم با استاد خدافظی و طلب حلالیت کنم..انقدر قشنگ ازم خداحافظی  و التماس دعا کرد. انقدر خوشحال شد که عازمم..نمیدونستم من بیشتر تو چشام اشک جمع شده یا او!
انقدر موارد زیاده که...کاش میشد همه رو بگم...

و اصولا شما با موارد محدود و خاصی استاد دانشگاه یا اوستای تراشکاری و غیره سرکار داشتید. حتی اگه عده زیادی در ایران شما رو تایید کنند باز هم دلیل استقرایی خواهد بود. مگر اینکه تک تک اساتید و اوستاهای سراسر دنیا در همه کشورها رو بررسی کنیم ببینیم این موارد در مورد اونها هم به همین ترتیبه!
شما چقدر اساتید هاروارد و آکسفورد و ام آی تی و غیره رو میشناسید؟!!؟! یعنی در اینا هم گزینش صحیح صورت نگرفته؟!

کلا گمون نکنم اخلاق و انسانیت تابع شغل باشه...خیلی اساتید از شدت عالمیت بسی افتاده و متواضع ترند...و این چه بسا ارزش بیشتری هم داشته باشه.
در ضمن...یه حدیث معروفی(اگه اشتباه نکنم از مولا علی علیه السلام) میفرماید:کسی که چیزی به من بیاموزد مرا بنده خود کرده است." پس استاد و آموزگار هر کی میخواهد باشد...ما خواه ناخواه تمام زندگی حال و آینده را بر ایشان مدیونیم.
شاید دیگه نیاز پیدا نکنم به باز کردن حدیث بعدی: "معلمی شغل انبیاست"...



یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


پنج شنبه 16/9/1391 - 17:33 - 0 تشکر 577689

لیلای او گفته است :


باسلام
با توجه به پاسخ شما متوجه شدم که منظور سوال از اوستای تراشکار بیشتر تاکید بر اوستا بودن یه تراشکار داشته نه کار تراشکاری اش! چون برداشت اولیه ام از اوستای تراشکار این بود: کسی که حرفه ای تراشکاری انجام میده و درکارش استاده و احیانا شاگردهایی هم داره یا نداره!
بنابراین فرض اینه هر دو آموزگارند...و با این حساب دلیلی که گفتم اشکال پیدا میکنه.
ولی یه نقدی هم به پاسخ شما دارم
تحلیل خوبی بود. اما فکر نمیکنید بیشتر مصداقی بررسی کردید؟کمی هم آغشته به احساس.
در مورد اساتید ما که اکثر مواردی که ذکر کردید کاذب و حتی برعکسه!
در مورد سلام یه ثانیه دیر بجنبم سبقت گرفتن!
یادم نمیره سر یه کلاسی بدجور خواب آلود ظاهر میشدم.از نمره هام و درس جواب دادن هام که دیگه تابلو بود از اون درس و کلاس متنفرم. وموارد دیگه... یادمه قبل عمره رفتم با استاد خدافظی و طلب حلالیت کنم..انقدر قشنگ ازم خداحافظی  و التماس دعا کرد. انقدر خوشحال شد که عازمم..نمیدونستم من بیشتر تو چشام اشک جمع شده یا او!
انقدر موارد زیاده که...کاش میشد همه رو بگم...

و اصولا شما با موارد محدود و خاصی استاد دانشگاه یا اوستای تراشکاری و غیره سرکار داشتید. حتی اگه عده زیادی در ایران شما رو تایید کنند باز هم دلیل استقرایی خواهد بود. مگر اینکه تک تک اساتید و اوستاهای سراسر دنیا در همه کشورها رو بررسی کنیم ببینیم این موارد در مورد اونها هم به همین ترتیبه!
شما چقدر اساتید هاروارد و آکسفورد و ام آی تی و غیره رو میشناسید؟!!؟! یعنی در اینا هم گزینش صحیح صورت نگرفته؟!

کلا گمون نکنم اخلاق و انسانیت تابع شغل باشه...خیلی اساتید از شدت عالمیت بسی افتاده و متواضع ترند...و این چه بسا ارزش بیشتری هم داشته باشه.
در ضمن...یه حدیث معروفی(اگه اشتباه نکنم از مولا علی علیه السلام) میفرماید:کسی که چیزی به من بیاموزد مرا بنده خود کرده است." پس استاد و آموزگار هر کی میخواهد باشد...ما خواه ناخواه تمام زندگی حال و آینده را بر ایشان مدیونیم.
شاید دیگه نیاز پیدا نکنم به باز کردن حدیث بعدی: "معلمی شغل انبیاست"...

SOHA_1990 گفته است :
[quote=لیلای او;399461;577589][quote=SOHA_1990;373781;577548]سلام
 اوستای تراشکار فلز بی جان و بی مصرف رو تبدیل به یه وسلیه مفید می کنه.
و این عمومیت داره برای همه ی اوستاهای تراشکار.
اوستای توی دانشگاه گاهی یه انسان مفید رو تبدیل به قطعه گوش بی مصرف می کنه، و تبدیل انسان به انسان مفید رو نمیشه به همه ی اوستاهای دانشگاه تعمیم داد.

دلیل این عمومیت و عدم عمومیت اینه که شاگردی که می خواد تراش کار بشه، همزمان علم تراشکاری رو یاد می گیره و هم با فلز ور میره و همه خواصش رو می دونه و متوجه هست  و از طرفی تا حرفه ای نشه مسئولیت ساخت قطعه هارو بهش نمی دن چون فلز خراب میشه هزینه داره.

از طرف مهم تر تراشکار فقط راجع به فلز و وسایل کارش به شاگردش یاد میده!
 ولی اوستای دانشگاه حتی اگه ریاضی1 هم درس بده، به تعدد ازواج پیامبر هم گیر میده به فلسفه ی حجاب هم گیر میده! بعد بچهه نه ریاضی1 می فهمه نه ربط ریاضی و تاریح اسلام رو! بعد میان میگن استاآآآآآآد دانشگاه یا تراشکار!

اوستای دانشگاه صرفا دانش رو یادگرفته، ولی یه بارم دانشجو سروکله نزده، نمی دونه یه کلمه رو اگه چجوری بیان کنه، مفهوم رو بهتر میرسونه، چون از بچگی کلاس میذاشت که از ادبیات بدم میاد، چون شناختی از روان و حال یه دانشجو نیازها و هواس پرتی هاش نداره، و هزار چیز دیگه ... و معمولا اگه توی بیان و شناخت هایی که عرض کردم حرفه ای نباشه هم صرفا که معدل فلانش خوب بوده بهش 30و اندی دانشجو میدن تا بابای سواد و عمرشون رو در بیاره

با این حساب من اوستای تراش کار رو به مبنای نتیجه و گزینش صحیحی که توی این حرفه صورت می گیره انتخاب می کنم.

اما اگه کلا از لحاظ احترام به شخصیت ها می فرمایید، من به یه استاد دانشگاه 3 بار سلام کردم ولی حتی یه «اِهم» هم تحویل «ادب من نداد» و مشغول باز کردن در ماشینش شد، و همون لحظه به باغبون بی سواد که داشت رد می شد بلند گفتم «سلام» بنده ی خدا بی معطلی گفت «سلام جوون»! زبون کار خودش رو کرد و به باغبون گفتم «حاجی شما با اخلاق ترین استاد این دنیایی می دونستید» و طبق معمول «در» از «دیوار» زودتر منظور رو گرفت، و واحدهایی که زبون ازم گرفت، امان از لذت خنکی جیگر.

خدابیامرز عزیزی رو! بچه بودم رفتم توی اتاقش سلام نکردم، صدام کرد و نشون رو پاش گفت «علی جونی گاو همسایه رو دیدی؟» منم گفتم «اره اینقد ترسناکه» بعد خندید گفت «اون گاوه وقتی کسی میره توی طویله اش یه «کُش(منظورصدای «اِهم»گاو)» می کنه بفهمن این اونجاست، تو که دیگه ادمی، سلام کن هرجا میری!» چه قدر اونروز خندیدم باهاش، اخیش...

در کُل به این نتیجه رسیدم که انسانیت ادم ها رو از راهای اسونتری تشخیص بدم، مثلا برای شناخت یه ادم با مشکلات روانی کافیه توی خیابون یه گربه نشونش بدی، اگه مثل روانیا سنگش زد و ترسوندش، برام مسجل می شه که این کلا قاطی داره، یا نوع رفتار یه ادم با برگهای درخت های حاشیه خیابون، اگه بکَنه می فهمم اینم قاطیه ، اکه دست بکشه لای برگ ها رد بشه عاشقه.
حالا بگذریم از وقتایی پیاده میرم بیرون یهو یه زنجیری توی ماشین با مخاطب های خاصش 4 تا فحش بهم میده و بوقم میزنه! خب این ادم دیگه مشکلش حل بشو نیست باید با قرصاش مهربون تر شه  بعدازین روزی 4تا کافی نیست.

از همه ی جهات، تراشکار باشه ادم راحتتره، اگه خاست اوستای دانشگاه بشه هم قبلش یه ادمی پیدا بشه بررسیش کنه که حرفه ای هست یا نه فقط جزوه داره فراوون.

سلام.
بنده در اول حرفام عرض کردم که :
 «اوستای تراشکار فلز بی جان و بی مصرف رو تبدیل به یه وسلیه مفید می کنه.و این عمومیت داره برای همه ی اوستاهای تراشکار.
اوستای توی دانشگاه گاهی یه انسان مفید رو تبدیل به قطعه گوش بی مصرف می کنه، و تبدیل انسان به انسان مفید رو نمیشه به همه ی اوستاهای دانشگاه تعمیم داد.
»

همین کافیه که من جواب این انتقاد رو بدم که فرمودید:
«و اصولا شما با موارد محدود و خاصی استاد دانشگاه یا اوستای تراشکاری و غیره سرکار داشتید. حتی اگه عده زیادی در ایران شما رو تایید کنند باز هم دلیل استقرایی خواهد بود. مگر اینکه تک تک اساتید و اوستاهای سراسر دنیا در همه کشورها رو بررسی کنیم ببینیم این موارد در مورد اونها هم به همین ترتیبه!
شما چقدر اساتید هاروارد و آکسفورد و ام آی تی و غیره رو میشناسید؟!!؟! یعنی در اینا هم گزینش صحیح صورت نگرفته؟!
»
چون من این خواص رو عمومیت ندادم، صرفا برای مثال نقض عرض کردم.

در حقیقت مصداق هایی که حقیر بیان کردم برای این بود که گفتم برای اوستای دانشگاه عمومیت نداره.
شاید بشه گفت که تراشکار در قبال چیزی که تولید می کنه مسئول هست، چون خیلی شفاف برمیگرده به کسی که تراش داده.
ولی اوستای دانشگاه اگه روی تربیت و تفکر یه ادم تاثیر منفی بذاره، تربیت همه ی ادمای ماقبلش که سعی کردن یه مومن از سیستم اموزشی بیاد بیرون رو تباه میکنه، و کسی بعدا نخواهد گفت فلان استاد مثلا من عاشق ریاضیم و جذب استاد ریاضی مهندسی می شم و بعد از مدتی بیشتر اینکه تحت تاثیر علم ریاضیتش بشم جذب تفکرات منحرف غیردینی و غیرانسانیش بشم.
چون توی دانشگاه به شدت جوون دنبال قهرمان یا الگو می گرده... البته نظر من هست.

اما وقتی شاگرد تراشکار می خاد اوستای تراشکار بشه:
 1.شناخت به فلز یعنی چیزی که می خاد روش تاثیر بذاره 2. شناخت اصول و فنون تراش و ابزار کار  3. شناخت به اون چیزی که می خاد بسازه! و ...

استاد دانشگاه با انسان سر و کار داره! به قول اون اندیشکده که انسان رو «موجود ناشناخته» معرفی میکنه و شاید بیراه هم نگفته باشه
 اگاهی از علمی که می خاد اموزش بده رو اگه بتونه خوب بیان کنه میشه شناخت از فن و علمش
 و از منظر سوم هم ایا همه ی اساتید فکر می کنن که لازمه از دانشگاه:
مومن بیاد بیرون؟ عالم بیاد بیرون؟ یه انسان در خدمت ماشین بیاد بیرون؟ یه انسان دارای کاغذ پاره ی به اسم مدرک؟

پس به دلیل پیچیدگی استاد دانشگاه شدن، که کارخانه ی انسان سازی هست، باید افرادی که گزینش می شن، سختگیرانه باشه و لااقل توجیه بشن که دارن چی اموزش میدن، برای چی اموزش میدن، به کی اموزش می دن.
مثلا استادی رو در نظر بگیرید که به من ریاضی درس می ده، بعد در کنارش لابه لای کلاس اعتقادات من رو هم مسخره می کنه، بعد به نظر شما این استاد در قبال جامعه مسئول هست؟ نیست؟ درقبال دانشگاه چی مسئوله؟ نیست؟ اونی این استاد رو اتنخاب کرده چی؟ مسئوله؟ نیست؟

در کل باهاتون موافقم که خیلی از استادای دانشگاه ادمای خوبین، ولی یه درصدی هم به شدت خورده شیشه های اساسی دارن.
درمورد حدیثایی که برای معلمی فرمودید، برای کارگری و نون بازو خوردن هم میشه حدیث اورد، به هرحال ...
یا حق

نتایج کار رو هم براتون مثال بزنم؟ مثلا طرف از دانشگاه فارق التحصیل رشته ی برق میشه، میاد سرکلاس ازماشین، کار با ابزارای اندازه گیری رو بلد نیست، معدل دوره اش 18.5 بوده، یک دانشکده هم بوده، چرا؟
دانشگاه؟ استاد؟ مدرسه؟ سیستم؟ خود دانشجو؟ از من بپرسی می گم همه.
شاگرد تراشکار می خاد از فن استفاده ی از ابزار تراشکاری نون دربیاره، دانشجو می خاد از کاغذ پاره استفاده کنه استخدام بشه پول در بیاره، ... توهم اندر توهم.

پنج شنبه 16/9/1391 - 20:16 - 0 تشکر 577701

سلام
آقا زدین اساتید رو کن فیکون کردین که :دی

البته این خیلی بده که ایشان نیز چنین دیدی برای دانشجویان ایجاد کردند
و همش هم برمیگرده به این قضیه که اکثریت معلمین و اساتید , تربیت نشده برای این شغل شریف هستند
هم از لحاظ علمی هم از لحاظ اخلاقی

شاید بجا باشه همه ما که روزی در این جایگاه ها قرار میگیریم ازین دسته ها نباشیم
مطمئنا اوناهم روزی به اساتیدشون نقدهایی داشتند پس چرا خودشون پا جای اونا گذاشتن!

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
چهارشنبه 22/9/1391 - 19:48 - 0 تشکر 578917

به نام خدا - سلام . 

ممنون از تمام دوستان که جواب دادند . 

واقعا خودم خیلی استفاده کردم . 


منم نظرمو می دم تا در کنار نظرات بسیار عالی دوستان چیزی گفته باشم . 


در دانشگاه به معنی واقعی زمانی به کسی استاد گفته می شود که تمام مراحل استادی را از مربی دانشیار و ... طی کرده باشد و هر کسی که ما بهش لقب استاد را می دهیم استاد نیست و فقط آموزگار مواردی هست که یاد گرفته . 


اوستای تراشکاری به کسی می گن که خبره باشه وگرنه بهش می گن کارگر ماهر . 


اینو با قاطعیت می گم هرکدام از ما و اکثریت مردم به استاد دانشگاه و اوستای تراشکاری در کنار هم به استاد دانشگاه بیشتر احترام می زارند.


ملاک برتری در اسلام تقوا می باشد و نه رنگ و درجه و مقام و شهرت و لباس و... .پس درجواب این سوال می توان این گونه هم گفت که 4 جواب دارد ؛ یا استاد یا اوستا یا هر دو یا هیچ کدام . 


خوب و بدی یک شخص در نگاه هر کس به عقیده ، رفتار و طرز فکر همان فرد ربط دارد . همین طور که در جامعه می بینیم دو تا بی نماز شراب خوار خود را خوب و مناسب برای دوستی و یک بچه مذهبی را ملال آور می دادند وهمین طور برعکس. 


من می گم هر کسی که کاراش به دین (به عقیده ی ما همون دین اسلام شیعه) نزدیک تر باشه برتره ؛ نمی گم تقوا چون تشخیص تقوای یک کس در حد شناخت من لااقل نیست ؛ حالا می خواد رئیس جمهور باشه یا کشاورز فقیر سیستان و بلوچستان . سعی می کنم عناوین مختلف یک کسی را از کس بی عنوان برتر ندانم اما تا موفقیت راه طولانی دارم .

 برای امام زمان صلوات فرستادی ؟      

خدایا شکرت که هر چه دادی بهترین بود . 


 

جمعه 24/9/1391 - 14:44 - 0 تشکر 579099

del_gerefteh گفته است :
[quote=del_gerefteh;232940;578917]به نام خدا - سلام . 

ممنون از تمام دوستان که جواب دادند . 

واقعا خودم خیلی استفاده کردم . 


منم نظرمو می دم تا در کنار نظرات بسیار عالی دوستان چیزی گفته باشم . 


در دانشگاه به معنی واقعی زمانی به کسی استاد گفته می شود که تمام مراحل استادی را از مربی دانشیار و ... طی کرده باشد و هر کسی که ما بهش لقب استاد را می دهیم استاد نیست و فقط آموزگار مواردی هست که یاد گرفته . 


اوستای تراشکاری به کسی می گن که خبره باشه وگرنه بهش می گن کارگر ماهر . 


اینو با قاطعیت می گم هرکدام از ما و اکثریت مردم به استاد دانشگاه و اوستای تراشکاری در کنار هم به استاد دانشگاه بیشتر احترام می زارند.


ملاک برتری در اسلام تقوا می باشد و نه رنگ و درجه و مقام و شهرت و لباس و... .پس درجواب این سوال می توان این گونه هم گفت که 4 جواب دارد ؛ یا استاد یا اوستا یا هر دو یا هیچ کدام . 


خوب و بدی یک شخص در نگاه هر کس به عقیده ، رفتار و طرز فکر همان فرد ربط دارد . همین طور که در جامعه می بینیم دو تا بی نماز شراب خوار خود را خوب و مناسب برای دوستی و یک بچه مذهبی را ملال آور می دادند وهمین طور برعکس. 

من می گم هر کسی که کاراش به دین (به عقیده ی ما همون دین اسلام شیعه) نزدیک تر باشه برتره ؛ نمی گم تقوا چون تشخیص تقوای یک کس در حد شناخت من لااقل نیست ؛ حالا می خواد رئیس جمهور باشه یا کشاورز فقیر سیستان و بلوچستان . سعی می کنم عناوین مختلف یک کسی را از کس بی عنوان برتر ندانم اما تا موفقیت راه طولانی دارم .

سلام
خیلی خیلی عالی بود. استفاده کردیم.

یک نظر هم میتونه این باشه که برتری به آنست که هر فرد، نسبت به پتانسیل و ظرفیت خودش چقدر پیشرفت کرده است. یعنی هر کس را فقط با خودش می توان سنجید نه با سایرین. فکر میکنم فقط "تلاشهای" آدمها برای بهتر شدن  در میزان الهی مقایسه و سنجیده میشه. نه ظاهر عمل و جایگاهی که به اون رسیده اند. مثلا اگر کسی از لحاظ توان بالقوه و شرایط محیطی و پیش زمینه های اجتماعی و خانوادگی، از لحاظ انسانیت در جایگاه منفی10 باشه ولی با اختیار و اراده و تلاش در نهایت به +100 برسه، برتر از کسی هست که ابتدائا در سطح +20 قابلیت داشته و بعد عمری با تلاش خودش به جایگاه +110 نائل میشه.(اولی خودشو 110 پله ارتقا داده ولی دومی فقط 90 پله پیشرفت انسانی داشته)

به عبارت دیگه: بهترین آنست که "بهترینِ خویشتن" باشیم. بهترین شخصیت ممکنی که میتونیم بشویم، و بهترین کارهای ممکنی که میتونیم انجام بدیم.

و اینکه هر فرد منحصر بفرده. هیچ دو انسانی شرایط مشابه و دارایی یکسان برای تصمیم گیری و انتخابها در زندگی ندارند. بنظرم اصلا مقایسه و قضاوت بین بهتر بودن افراد اساسا کار غیر منطقی و غیر عقلانی ای هست.و شأن این قضاوت فقط و فقط مخصوص ذات اقدس حق تعالی ست.
بعضی ها از لحاظ دینی و معنوی مستضعف فکری به دنیا می آیند و باقی میمونند. خیلی عوامل دست به دست میده تا نسبت به دین یا مسائل اخلاقی کم اطلاع، نا آگاه بی توجه با معرفت کم و یا حتی بدبین و منحرف باشند. نمیتوان تعیین کرد چه میزان خود فرد قصور ورزیده و چه میزان این جهالت جبر محیطی و بیرونی بوده. امتحانها و آزمون های آدمها منحصر به نفس آنهاست. بعضی ها یه کار اخلاقی کوچیک دهها مرتبه بالا میبرشون. بعضیها یه کار خوب عادی رو ترک کنند دچار عواقب جدی میشوند.

اما اینکه استادی دانشگاهی از اوستایی تراشکاری از نظر بنده برتره... برمیگرده به سلیقه شخصی... که هنر و اهمیت و پیچیدگی و تاثیرگذاری و حساسیت شغل استادی دانشگاهی رو بیشتر از اوستایی تراشکاری میدونم. اما این دلیل نمیشه که در مقایسه فردی و مصداقی صاحبان این دو حرفه رو قیاس و درجه بندی کنم.

اگر یه اوستای تراشکار بزرگترین حرفه ای که توانایی انجامش رو داشته همین تراشکاری بوده باشه، برتر از استاد دانشگاهی هست که توان و ظرفیت دانشمند شدن یا مخترع شدن رو دارا بوده ولی به استادی ساده قناعت کرده و همه استعداد خودش رو به فعلیت و شکوفایی نرسانده.

یا به عکس، مثلا اوستای تراشکار حقیقتا از قابلیتهای فراتری برخوردار بوده اما نخواسته و با سستی و قناعت بیجا به همین حد بسنده کرده است، این کجا و کسی که هوش و مهارت متوسط ولی با پشتکار و زحمت و رنج بسیار در کرسی دانشگاه نشسته و به عضویت هیئت علمی درآمده.

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.