نویسنده: سلمان حبیبى
شیوه هاى استعمار
استعمار به معناى تسلط یک کشور بر کشورى دیگر به منظور بهره بردارى از ذخایر خدادادى، نیروى انسانى و موقعیت جغرافیایى آن است. سابقهى استعمار به پیش از قرن پانزدهم برمىگردد. از آن زمان تاکنون، استعمار در سه شکل ظهور پیدا کرده است:
1. استعمار کهن: به گونهاى از استعمار گفته مىشود که در آن استعمارگر با به کارگیرى نیروى نظامى و به طور عمده، نیروى دریایى، سرزمینهایى را که در فاصله دور قرار داشتند اشغال مىکرد. استعمار کهن داراى سه ویژگى به شرح ذیل است:
الف. اشغال نظامى سرزمین مستعمره؛
ب. سلطهى مستقیم سیاسى و نظامى بر مستعمره از طریق نصب فرمان داران؛
ج. گسترش فرهنگ استعمارى از طریق گروههاى تبشیرى مسیحى و تربیت روشن فکران و عناصر مزدور براى ایفاى نقشهاى مشخص.
2. استعمار نو: رشد فکرى جوامع ادامهى روند استعمار کهن را مشکل ساخت. در نتیجه روشهاى جدیدى در خاورمیانه، ایران، کشورهاى آسیایى و افریقایى روى کار آمدند که داراى ویژگىهاى ذیل هستند:
1. طرح مسئلهى »حاکمیت ملى«؛
2. نظام اقتصادى به تبع نظام اقتصادى شمال - جنوب؛
3. وجود کشورهاى مستعمره به عنوان حوزهى تحت نفوذ استعمارگر؛
4. ادارهى غیر مستقیم امور سیاسى کشورها از طریق پیروى حکومتهاى تحت استعمار نو.
3. استعمار فرانو: در دوران استعمار نو، ساختار سیاسى کشورها حفظ مىشد، اما با گسترش وسایل ارتباط جمعى و تبدیل شدن جهان به یک »دهکدهى جهانى«، به تدریج، حاکمیتها کمرنگ شد و این امکان براى قدرتهاى سیاسى و رسانهاى فراهم گردید که بدون توجه به مرزهاى جغرافیایى، مستقیما ملتها را مورد خطاب قرار دهند. همچنین فروپاشى نظام دو قطبى و انحصار عملى قدرت رسانهاى و تبلیغى در غرب، در این زمینه مؤثر بود و غرب روشهاى نوینى را پایهگذارى کرد و عوامل قدرت خود را به دو بخش قدرت »نرمافزارى« )شامل به کارگیرى قدرت رسانهاى تبلیغاتى براى تأثیر گذارى و هدایت افکار عمومى جهان( و قدرت »سختافزارى« )شامل قدرت نظامى فراگیر در سطح جهان( تقسیم نمود. در این روشها، حوزهى تمدنى غرب، کنفوسیوسى، ژاپنى، اسلام، هندو، اردودوکسى و امریکاى لاتین جایگزین واحد دولت - ملت مىشوند. دو علت اساسى براى طرح این نظریه از سوى هانتینگتون به شرح ذیل است:
1. شکلگیرى و گسترش فوقالعاده اسلام سیاسى در اواخر قرن بیستم که در حال حاضر، اصلىترین چالش فراروى تمدن غرب محسوب مىشود.
2. رشد اقتصادى و گسترش سریع قدرت چین کنفوسیوسى که غرب را در عرصهى اقتصاد با چالشى جدى مواجه ساخته است.
در این زمینه، از سوى پژوهشگران تحقیقات فراوانى صورت گرفته که ما را در شناخت ابعاد مذکور استعمار یارى مىرسانند. شناخت منابع و مآخذ گام نخست هر تحقیق است. امروزه کتاب شناسى به عنوان یک ضرورت مطرح شده و به صورت رشتهاى آموزشى و تخصصى درآمده است. در جهت استفادهى بهینه پژوهشگران، در این مقاله بر آن شدیم تا منابع مرتبط با موضوع »استعمار« را که در قالب کتاب، مقاله در نشریات و مطبوعات عرضه شدهاند فراهم سازیم و در اختیار پژوهشگران ارجمند قرار گیرد. یادآور مىشود اگر چه موضوع همایش »استعمار فرانو« است، اما به دلیل ارتباط موضوعات استعمار کهن و استعمار جدید با موضوع استعمار فرانو، در این مأخذ شناسى، تلاش شده است مهمترین منابع و مآخذ استعمار، اعم از کهن، نو و فرانو و نیز شیوههاى استعمار فرانو، همچون استعمار فرهنگى، سلطهى رسانهاى، شرق شناسى، و نیز مبارزه با استعمار در دو بخش (کتب و مقالات) فراهم آید.