روش های تربیتی
روش های استنتاج شده درا ین اصل عبارتند از:
2-1-1) پرسش و پاسخ
روایات بسیاری در این خصوص وجود دارد که آن حضرت(ص) با این روش به تربیت یاران و افرادش می پرداختند و آن را بسیار سودمند می دانستند. به عنوان نمونه نقل شده است که روزی پیامبر اکرم(ص) خطاب به یارانشان فرمودند: «می دانید چه کسی مفلس است؟ اصحاب پاسخ دادند: از نظر ما مفلس کسی است که پول و کالایی نداشته باشد. رسول خدا(ص) فرمودند: مفلس کسی است که وارد صحنه ی قیامت شود در حالی که نامه ی عملش پر از نماز و روزه و زکات باشد، اما به برخی از مردم دشنام داده و به بعضی تهمت زده یا مال کسی را غصب کرده و یا کسی را کشته یا کتک زده باشد، و ناچار شود پاداش عبادت هایش را به افرادی که بر آنها ستم وارد کرده ببخشد» (مجلسی، 1403 هـ، ج72، 6)
2-1-2) گفت و گو
گفت و گو همیشه بهترین شیوه برای مبادله ی فکری بین انسان های عاقل محسوب می شود. پیامبر اکرم(ص) نیز از این شیوه برای تربیت دیگران و به تعقل واداشتن آنها استفاده کرده و به گونه ای مسالمت آمیز حتی از گفت و گو با کافران یا مشرکان و بی دینان ابایی نداشتند. نمونه های بسیاری از به کار گیری این شیوه توسط پیامبر اکرم(ص) و سایر معصومین(علیهم السلام) به عناوین مختلف وجود دارد و همیشه برای این امر آماده بودند (مانند مواردی که در کتاب «گفت و گوی تمدن ها در قرآن و حدیث» (محمدی ری شهری، 1379) ذکر شده است) که در اینجا، جهت اختصار، آورده نمی شوند.
3-1-2) ذکر مثل
این روش به علت وجود جذبه های خاص، سادگی بیان و آشنا بودن با مخاطب می تواند توجه افراد را به خود جلب کند. قرآن نیز از مثال های فراوانی برای بیان مطالب خود استفاده کرده است، لیکن تنها عاقلان و عالمان را برای این امر مخاطب قرار می دهد «وَ تِلكَ الأمثالُ نَضرِبُها لِلنّاس وَ ما یَعقِلُها إلاَّ العالِمُون» (عنکبوت، 43).
در سیره ی تربیتی پیامبر اکرم(ص) نیز به عنوان نمونه می توان به «مثال گناهان» اشاره کرد؛ آنجا که ایشان در مسافرتی با یاران خود به سرزمین بی آب و علفی رسیدند و از هر یک از یاران خواستند که هیزم بیاورند. یاران وی که ابتدا تصور نمی کردند هیزم زیادی جمع شود، پس از مدتی مقدار زیادی هیزم جمع آوری کردند. حضرت نیز از چگونگی انباشته شدن گناهان با کنار هم آمدن گناهان کوچک خبر دادند (کلینی، 1409 هـ، ج2، 218).
4-1-2) مبارزه با خرافات و قشریون
اسلام با تأیید حکمت و تفکر منطقی پایه ی خرافات را متزلزل کرده و همیشه با دعوت به اعتدال از هر گونه سطحی نگری نیز منع کرده است. به عنوان نمونه می توان به مبارزه ی پیامبر اکرم(ص) با خرافات شایع شده پس از مرگ فرزندش (ابراهیم) اشاره داشت.
5-1-2) ارزش دادن به علم و علم آموزی
همان طور که می دانیم پیامبر اکرم(ص) کسب علم را برای هر مسلمان واجب (فریضه) تلقی می کردند:«طلب العلم فریضه علی کل مسلم» (کلینی، 1409 هـ، ج1، 35). ایشان قلم دانشمندان را والاتر از خون شهدا دانسته و حتی کسب علم از کافران را نیز صلاح می دانستند. در این مورد روایت مشهوری وجود دارد: «حضرت رسول(ص) وارد مسجد مدینه می شود و دو گروه را مشاهده می کند؛ گروهی به عبادت و گروهی به تعلیم و تعلم اشتغال داشتند. ایشان ضمن ستایش از کار هر دو گروه فرمودند «لکن من برای تعلیم و تعلم فرستاده شده ام» و به طرف دسته ای رفت که به تعلیم و تعلم اشتغال داشتند» (شهید ثانی، 1359، 10).
2-2) اصل دو (از مبنای دوم ): نظم و انضباط
به زعم دلشاد تهرانی (1372، 426)، «نظم، ناشی از همسویی قوای درونی انسان است و مادامی که قوای درونی انسان، همسو و هم جهت نباشند، انسان منظم نمی شود. قوه ی عاقله، قوه ی شهویه، قوه ی غضبیه و قوه ی عملیه باید هسمو شوند تا انسان بتواند در خود نظم ایجاد کند. اگر این قوا با حاکمیت عقل همسو شوند، نظم الهی خواهد بود و اگر با حاکمیت نفس همسو شوند، نظم دنیایی خواهد بود». سیره ی پیامبر اکرم(ص) نیز تنظیم امور و نظام دادن به زندگی انسانی خود بود. عمل به قرآن نظام دهنده ی فرد و جامعه است و نظم شخصی و اجتماعی پیامبر اکرم(ص) حاکی از نفوذ بسیار پر اهمیت این امر در زندگی ایشان است؛ تا آنجا که رسول خدا(ص) برای تمامی وسایل شخصی خود نامی انتخاب کرده بودند و نیز بر صفوف نماز جماعت بسیار تأکید داشتند: «یا ایها الناس اقیموا صفوفکم، و حاذوا بین مناکبکم لئلا یکون بینکم خلل و لا تخالفوا فیخالف الله بین قلوبکم، الا وانی اراکم من خلفی» (حرّ العاملی، 1367، ج5، 472)؛ یعنی ای مردم صف هایتان را منظم کنید و دوش به دوش بایستید تا فاصله و جدایی و خلل میان شما نباشد، و نامرتب نباشید، و گرنه خداوند دل های شما را از یکدیگر دور می گرداند، و من شما را از پشت سر می بینم.