کلام امام حسین علیه السّلام در روز عاشورا
علامه طهرانی کلام امام حسین علیه السّلام در روز عاشورا را چنین بیان می کند: صبح عاشورا حضرت سیّد الشّهداء علیه السّلام بر شترى بلند بر نشست و قرآنى را باز نموده برفراز سر گذاشت و به میان دو صف آمد و با صداى بلند ندا در داد که: میان من و شما کتاب خدا شاهد و حاضر است و جدّ من رسول خدا ناظر است؛ و به بانگى بلند به طورى که همگى از لشگریان بشنوند. ندا در داد: اى مردم! گفتار مرا بشنوید! و در کشتن من شتاب مورزید، تا اینکه من شما را موعظه اى کنم و پندى دهم به آنچه گفتن آن و تذکّر آن حقّى است ثابت براى شما بر عهده من و بر ذمّه من! و تا اینکه راه عذر خود را از آمدنم به سوى شما برایتان شرح دهم!
اگر شما عذر مرا پذیرفتید و گفتار مرا تصدیق نمودید و خودتان به من انصاف دادید! (یعنى از در عدالت و انصاف و راه آن وارد شدید!) این براى سعادت شما بهتر است؛ و دیگر از براى شما حجّتى براى کشتن من، و راهى براى أخذ و دستگیرى من نخواهد ماند! و اگر شما عذر مرا نپذیرفتید؛ و با انصاف با من عمل ننمودید؛ و حجّت مرا کافى ندانستید؛ پس در آن هنگام، رأى خود و همراهان و شریکان خود را روى هم انباشته و گرد آورید؛ تا آن که کار شما، و نظر و تدبیر شما، و عاقبت امر شما، بر شما پوشیده نماند؛ سپس بدون، هیچ مهلتى به من بپردازید؛ و کار خودتان را درباره من یکسره نمائید!
بدانید که حقّاً صاحب اختیار و ولىّ من خداست که قرآن کریم را بفرستاد؛ و او صاحب اختیارى مردمان صالح را مىنماید.
امّا بعد، نسب مرا بیاد آرید! و ببینید من که مى باشم؟! و سپس به خود و به نفوستان بازگشت کنید؛ و آن را سرزنش کنید، نظر کنید که: آیا مصلحت شما هست که مرا بکشید؟! و حرمت مرا پاره کنید؟! آیا من پسر دختر پیغمبر شما نیستم؟! و پسر وصىّ او، و پسر عموى او، و اولین از مؤمنین که رسول خدا را به تمام آن چه را که از جانب خدا آورده بود، تصدیق نمود؛ نیستم؟! آیا حمزه سیّدالشّهداء عموى من نیست؟! عموى پدرم نیست؟! آیا جعفر که در بهشت، با دو بال خود در پرواز است، عموى من نیست؟!
آیا به شما نرسیده است که: رسول خدا صلّى الله علیه و آله فرمود، درباره من و برادرم که: این دو، دو سیّد و سرور و سالار جوانان اهل بهشتند؟!
پس اگر گفتارم را تصدیق کردید و این گفتار حقّ است، سوگند به خدا از وقتى که دانستم که خداوند گوینده دروغ را مبغوض دارد؛ سخن از روى تعمّد به دروغ نگفته ام و اگر گفتارم را تکذیب کردید، اینک در میان شما از اصحاب رسول خدا هستند کسانى که اگر از آنها بپرسید، به شما بگویند.
بپرسید از: جابر بن عبدالله انصارىّ، و أبوسعید خدرىّ، و سهل بن سعد ساعدىّ، و زید بن أرقم، و أنس بن مالک، آنها به شما خبر مىدهند که: این کلام را از رسول الله شنیدهاند، درباره من و برادرم!
آیا در این مطالب، حاجز و رادعى براى شما از ریختن خون من پیدا نمىشود؟!
حسین علیه السّلام گفت: اگر در این شکّ دارید؛ آیا در این هم شکّ دارید که: من پسر دختر پیغمبر شما هستم؟! سوگند به خدا: در میان مشرق و مغرب عالم پسر دختر پیغمبرى در میان شما و در میان غیر شما، جز من کسى نیست! اى واى بر شما! آیا شما به خونخواهى کشته اى را که از شما کشته ام، از من مطالبه خون او را مى کنید؟! و یا مالى را که از شما برده ام؟! و یا به تلافى و قصاص جراحتى را که وارد کرده ام؟!