عاشورا را به هیچ واقعه ای نمی توان مثال زد و با هیچ حادثه ای نمی توان قیاس نمود. عاشورای حسینی را به عاشورای حسینی باید قیاس كرد. در همه ی نمودار های آن ، در هر گوشه و كنار آن، در همه ی گفت و گو ها و رجز ها و گفتار های آن، رازی و درسی و سرمشقی نهفته كه بر بلندترین قله های حماسه و ایثار و عشق استاده است.هر حركتش نمونه ی روشن و آموزنه ای از تجلی عبودیت و بندگی است.هر كلامی كه در آن روز بزرگ تاریخ بر زبانها آمده است، رهنمودی برای همه ی آدمیزادگان تا ابد است.هراشاره ای نمایانگر معراج و پرواز حقیقی انسان بر فراز بام عقل است.
در عاشورا عشق حاكم است نه وظیفه:اشتیاق و دل های سوخته و عاشق حكومت می كند نه عقل.هر كدام از آن جمع كوچك،خود به تنهایی عظمتی بودند كه فراخنای آفرینش را زیر پا گذاشته بودند،و هر یك از آن دلاوران دست چین و برگزیده از گوشه ای برخاسته بودند. هر كدام آیه ی روشن صفتی انسان و كمالمندی فرزندان بشر بودند.
عاشورا در حقیقت یك روز نیست و كربلا در واقع یك قطعه زمین سوخته ی گرم نیست.آنان عاشورایی آفریدند كه همه ی روز های انسان را عاشورا ساختند و همه ی جای های آدمیزادگان را كربلا كردند.
عاشورا نقطه ی اوج،برتزین پرواز و بلند ترین عروج و سهمناك ترین ایثار انسان در برابر خداوند است.عاشورا روز شورش انسان علیه ظلم، هنگام بروز شخصیت واقعی بشر، آغاز ظهور مرتبت شیعه در حد كمال خویش در پیشگاه پروردگار است.
در آن معركه ی خون، از طفل شش ماهه تا كودك هشت ساله تا نوجوان سیزده ساله و تا كامل مردی چهل ساله و تا پیرمردی نود ساله همه ی ادوار سن آدمیزاده را با نمایشی خونین در صحنه ی آفرینش ثبت كردند.
در آن بحران درد،سپید پوست،سیاه پوست،توانگر،فقیر،شهرنشین،ده نشین همه یك هدف را در برابر خویش قرار دادند و ثابت كردند كه این ها همه،هیچ تفاوتی در اصل حقیقت انسان به وجود نخواهد آورد.در آن صحنه ی ایثار،غلام،سردار،عابد،زاهد،تاجر،سپاهی،فقیه،محدثو ... هر كدام گویا به نمایندگی از سوی گروهی از آدمیزادگان گرد آمده بودند تا ثابت كنند:هر كس با هر لباس و شغل در هر جا و با هر شرایط می تواند دروازه های بهشت را بگشاید و از سیاه ترین روز ها نقبی به سوی روشنایی و نور باز كند;دل مرده را حیات جاودانی بخشد و روح خمود و خود فراموش كرده را به یاد آورد و قدر نعمت انسان بودنش را بداند;بداند در كدامین حادثه باید از خود بگذردو با یك تصمیم آسمانی شب قدر خود را دریابد و پا از خاكدان زمین بر فراز بلند ترین قله های معرفت بگذارد.
عاشورا نمایانگر حقیقت هستی انسان است.در آن روز همیشه زنده و همیشه پایدار تاریخ فرزند آدم هر چه اتفاق افتاد بی جهت نبود و هر سخنی كه بر زبان ها آمد بی مصلحت نبود.
هر جا عشق هست عقل هم هست و هر جا عقل هست وظیفه نیز می باشد.هر جا مهر حكومت می كند درد ها آسان می شود و هر وقت درد آسان شد ترس نیز فرو خواهد ریخت و آن هنگام كه ترس و دلهره نبود، انجام وظیفه به بهترین صورت پایان می یابد و انجام هر وظیفه در بهترین نوع خود جز از عشق و مهر سرچشمه نمی گیرد.
عقل، عشق،دانایی،وظیفه، گر چه هر كدام واژه هایی با معانی یژه ی خود هستند ولی در حقیقت به یك پدیده ختم می شوند و از یك نقطه برمیخیزند;و گاهی چنان متحد می شوند كه تشخیص شان از یكدیگر مشكل به نظر می رسد.
كربلا چون جایگاه بروز تجلیات روح انسان است و برفراز بلندترین قله های حماسه و ایثار و وفا دور می زند، لذا سخن تنها از وظیفه و نفی و اثبات های عقلایی متداول در آن نیست،بلكه سخن از دل عاشق و روح شوریده خواخواه است.
منبع : اصحاب عاشورا - محمد صادق موسوی گرمارودی
http://shokufeh3731.tebyan.net/default.aspx
shokufeh3731.tebyan.net