درایران آزادی وجود ندارد. این جمله ای است كه شاید بارها و بارها از زبان خیلی ها شنیده باشید .
مفهوم آزادی از آن جهت قابل توجه است كه یك مسئله ی بین المللی است یعنی از تمام مرزهای جغرافیایی گذشته و در گفتمان بین المللی و حتی سیاسی نقش ویژه ای را ایفا می كند .
این مفهوم فرامرزی در ادبیات دینی با جلوه های متفاوت مطرح شده است به این معنا كه برخی آزادی دینی را این می دانند كه مردم بتوانند هر دینی را كه بخواهند آزادانه برای خود داشته باشند.
حال این سؤال پدید می آید كه منظور از هر دینی چیست؟
آیا ادیان توحیدی است؟
یا این كه هر گونه مذهبی را می توان دین به حساب آورد برای مثال آیا بهاییت و وهابیت را می توان دین به حساب آورد؟
درباره ی شینتوایسم چه طور یعنی اینكه هر كس روح بابا بزرگش را بپرستد؟ !
اما آزادی دینی معنای واحدی ندارد. عده ای دیگرآزادی دینی را در این می دانند كه افراد اگر بخواهند اصلا دین نداشته باشند -لائیك ها- یعنی آزادی دینی را آزادی مردم از دین می دانند. در واقع بعد از این كه منظورمان از دین را مشخص كردیم می توانیم راجع به آزادی دینی صحبت كنیم. این كه در این حد وسیع از لفظ آزادی استفاده می شود و برای این لفظ معنای واحدی وجود ندارد حقیقتا حیرت آور است !