تولستوی و آنا کارنینا
نویسندگان بزرگ در جهان ادبیات داستانی گاهی آن قدر با فضا و شخصیتهای آثار خود عجین شدهاند که باعث اتفاقات جالب شده است، نوشتن در ذات خود دارای رمز و رازهایی است که گاهی ممکن است نویسنده را به مسیرهای غیر قابل پیش بینی بکشاند یعنی روایت داستانی آن قدر به صورت خودجوش پیش میرود که شخصیتها خود برای خود سرنوشت لازم را انتخاب میکنند.
معروف است که لئو تولستوی در جلسهای که برای نقد و بررسی رمان «آنا کارنینا» حضور داشت که ناگهان یک زن گریه کنان به او نزدیک شد و گفت: «شما نویسندهها آدمهای بیرحم و سنگدلی هستید چون یک شخصیت را میپرورانید تا خواننده با او حس همذات پنداری پیدا کند اما ناگهان او را به زیر چرخهای قطار پرتاب میکنید، همام بلایی که بر سر آناکارنینا آوردید، آخر چرا؟»
لئو تولستوی لحظاتی به فکر فرو میرود و بلافاصله میگوید: «باور کنید من همه تلاشم را برای نجات ایشان به کار گرفتم،حتی بارها با او حرف زدم اما او بر خلاف میل من رفتار کرد و خودش را نابود کرد، من هرگز چنین سرنوشتی را برای آنا انتخاب نکرده بودم».