بسم رب الحسین
سلام
داشتم فکر میکردم چه پاسخی در جواب این پست به ذهنم میخوره که شعر بالا رو نوشتم دیدم جوابی بهتر از یکی از ابیات این شعر پیدا نمیکنم.
خوش آن روزی کین قفس شکند، استخوان تن پر هوس شکند
به پرواز آید کبوتر دل ، در هوای حسین ای خدای من
هر چه میکشیم از این من و منیت هاست... هر چه هوا و هوس و خوپسندی و دنیا پسندی در وجود ما هست(خودم رو عرض میکنم) بیچارمون کرده
تا وقتی نتونی خودتو له کنی در برابر امام و ولی؛ تا زمانی که نتونی هوا و هوس درونی رو خاک کنی چه بسا خدای نکرده اونی میشه که نباید....
اما من به شخصه نسبت به بچه شیعه ها امیدواری قریب به یقین دارم
چون این امیدواری نشات گرفته از محبت به ائمه ی اطهار علیهم السلام هستش.
چیزی که سر سوزنش رو "حضرت حر" نسبت به فاطمه ی زهرا داشت و آن عاقبت عظمی رو نصیب شد.
دعا کنیم
دعایی که خداوندا هر چه نداریم و هر چه باید باشیم و نیستیم ، محبت ائمه مان را در دلهای ما حفظ بفرما.
[quote=hayat_e_tayebe;336051;574594][quote=SOHA_1990;373781;574587]سلام.
یه چیزی می گم شاید درست نباشه، ولی اگه بخوایم ادعای این رو بکنیم که اره ما در خط حسین علیه السلام هستیم، قبلش باید تکلیفمون رو با این مطلب روشن کنیم که ایا حاضریم دنیامون رو فدای دین مون بکنیم یا نه؟
اگر حاضر نیستیم برای «ولی» نامه ننویسیم، چون وقتی حاضر نیستیم از آبرو! فرزند! مال! جوانی! و ... بگذریم تا حضرت امام حسین علیه السلام رو یاری کنیم، پس اصلا ادعاش رو هم نکنیم بهتر.
شاید الان بگیم «بابی و انت امی و نفسی و اهلی و مالی و اسرتی» بعدشم نیم ساعت مثل رودخروشان گریه کنیم، ولی یه لحظه به سنگینیه ادعایی که میکنیم فکر کنیم، واقعا براش اماده ایم؟
وقتی زیارت عاشورا رو می خونیم بهش فکر کنیم.
یه بار که با عزیزی توی حرم امام رضا علیه السلام زیارت جامعه می خوندم وقتی این فراز رسیدم بهش نگاه کردم و پرسیدم ازش واقعا حاضری که این ادعا رو جلو خدا می کنی؟ بهم گفت علی حال ندارم باز این سوالا می کنی؟
بسه دیگه پرحرفی.
برمی گردم
سلام.
راجع به امیدواری به بچه شیعه های حضرت امام زمان که حقیر هم منکرش نیستم، محبت تنها هم همیشه کمک نمی کنه به ادم.
این عقیده ی من هست، چون خیلی هایی که بعداً توّاب شدن، هم به حسین علیه السلام ارادت و محبت داشتن، ولی چون حاضر نبودن هزینه بشن و دنیا رو به دین ترجیح دادن، حسین علیه السلام به کربلا شهید شد.
در صورتی که به فرموده ی شما جناب حرّ با یه سرسوزن ارادت و محبت به حضرت زهرا سلام الله علیها عاقبت به خیر شد.
شاید تعبیر شما به حب باشه، ولی همه اش این بوده؟ تقوای دل و فکر جناب حرّ ادب و حرمت جناب حرّ هم تاثیر داشت یا نه؟ چطوری حفظش کرد؟ تقواش چجوری بدستش رسید؟
به هرحال من حس می کنم حبّ کافی نیست، اماده شدن برای کربلایی دیگر اونقدر مجاهده ی ب نفس میخاد که فکر کردن کمترینشه.
یه لقمه حروم، گوش حق شنوی ادم رو کر می کنه و هزار چیه دیگه جناب از ما بهتر عالمن.
بچه شیعه ای که سربند یا فاطمه می بنده و میره به امید اینکه بی سر شهید بشه، جهاد اکبر قبل شهادتش گواه عاشورایی بودنشه.
محبت یه صحبته! اثبات محبت هم یه صحبت. اثباتش سخته. اثباتش با چشم گناهکار و دست خظاکار و زبان همیشه ساکت و پای همیشه لنگ و دل همیشه پشیمون، یکم سخته.
باید به فکر خودمون باشیم.
مقصود این بود
در پناه حق