• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 4263)
جمعه 26/8/1391 - 8:2 -0 تشکر 574348
به خیمه عزای امام حسین علیه السلام خوش آمدید








 رسیده بازیه کاروان باابرهای بهاری
میون کربلا شده روضه بی قراری
با عرض تسلیت ایام شهادت حضرت ابااعبدالله الحسین علیه السلام 
  هرروز با یک داستان از کربلا با ما باشید هریک از دوستانی که براشون مقدوره در صورت تمایل  فایل صوتی روضه رو هم بذارن تا دوستان دیگه هم  استفاده کنند اگه اشکی جاری شد برای همه دعا کنید...

پیامبر اکرم ( ص ) هر وقت امام حسین ( ع ) را می دیدند و یا به یاد او می افتادند اشک می ریختند و گریه می کردند و به علی ( ع ) می فرموند :
او را باز دار؛ پس گلوی او را می بوسید و گریه می کرد

عرض می کردند : چرا گریه می کنی؟
می فرمود : جای شمشیر ها را می بوسم .

هر گاه حسین بن علی ( ع ) را خوشحال می دید گریه می کرد، اگر محزون می دید گریه می کرد و اگر او را در لباس نو می دید گریه می کرد. و چون امیرالمومنین ( ع ) و فاطمه ( ص ) و برادرش حسن (ع ) گریه می کردند به اهل بیت خود سفارش می کرد و می فرمود.
صورت مخراشید و گریبان چاک نزنید و واویلا نگوئید.
آری ؛ این حسین ( ع ) بود که محبان را می گریاند و محبت خود را در دل شیعیان می اندازد که به خدای خود نزدیک شوند و در حدیثی از امام صادق( ع ) نقل شده است که فرمود :
اگر می خواهید شیعیان ما را بشناسید در برابرش سه مرتبه نام اباعبدالله را بر زبان آورید اگر حالات وی تغییر کرد بدانید که از ما است.  کتاب روضه الحسین ( ع )


 

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

جمعه 26/8/1391 - 8:26 - 0 تشکر 574349

شب عاشورا و لبخند بر لبان بی بی زینب کبری (س)


فخر بانوان حضرت زینب  علیها السلام   فرمودند: شب عاشورا از خیمه خود بیرون آمدم تا حال برادرم حسین  علیه السلام  و یارانش را بجویم . او را در خیمه خود تنها دیدم که نشسته و با خداى سبحان مناجات مى کند و قرآن مى خواند. پیش خود گفتم آیا در چنین شبى باید او تنها بماند؟! مى روم و برادران و عموزادگان خود را سرزنش مى کنم . به سوى خیمه عباس  علیه السلام  آمدم . ناگاه همهمه و صداى غرایى شنیدم در پشت خیمه ایستادم دیدم بنى هاشم همه حلقه زده گرد عباس بن على  علیه السلام  - که همچون شیر بر زانو تکیه داشت – نشسته اند و او همانند حسین  علیه السلام  خطبه اى مشتمل بر حمد و ثناى خداوند و سلام بر پیامبر  صلى الله علیه و آله و سلم   ایراد کرد و در آخر گفت : برادران ! و برادرزادگان ! و عمو زادگانم ! چون صبح درآید چه مى کنید؟
گفتند: تو فرمانده مایى هر چه فرمایى همان کنیم .



عباس  علیه السلام  فرمودند: بار سنگین را جز صاحبانش بر نمى دارند. این اصحاب با امام  علیه السلام  خویشى ندارند پس چون صبح درآید اولین کس که به کارزار مى پردازد، شمایید. ما پیش از آنها کشته مى شویم تا مردم نگویند! اصحاب خود را پیش انداختند و چون آنان کشته شدند خود با شمشیر ساعت به ساعت به درمان پرداختند.
بنى هاشم برخاسته شمشیر از نیام کشیدند و به برادرم عباس  علیه السلام  گفتند: ما بر همانیم که تو بر آنى .



من چون این یکپارچگى و تصمیم قاطع ایشان را  در یارى امام  علیه السلام  دیدم قلبم آرام گرفت و خوشحال شده چشمانم اشکبار شد.


خواستم به سوى برادرم حسین  علیه السلام  رفته به او خبر دهم که ناگاه از خیمه حبیب بن مظاهر نیز همهمه و صدا شنیدم بدان سو رفته پشت خیمه ایستادم و دیدم اصحاب همانند بنى هاشم برگرد حبیب حلقه زده اند و او مى گوید: همراهانم ! چرا به اینجا آمده اید؟ خدا رحمتتان کناد، آشکارا گویید؟
گفتند: آمده ایم تا حسین فاطمه  علیها السلام   را یارى کنیم .
گفت : چرا زنان خود را طلاق گفتید؟
گفتند: براى یارى حسین  علیه السلام ؟
گفت : چون صبح در آید چه مى کنید؟
گفتند: تو فرمانده مایى هر چه فرمایى همان کنیم .
گفت : چون صبح در آید اول کس که به میدان نبرد مى رود شمایید. ما پیش ‍ از بنى هاشم به پیکار مى پردازیم و تا خون در رگ ماست نباید یک نفر از ایشان کشته شود مبادا که مردم بگویند: بزرگان خود را پیش انداختند و خود از بذل جان دریغ ورزیدند.
اصحاب شمشیران خود را به اهتزاز درآوردند و گفتند: ما همه بر آنیم که تو مى پسندى .


من با دیدن این صحنه ها خوشحال شده گریان برمى گشتم که با برادرم حسین  علیه السلام  روبرو شدم . خود را آرام نموده ، در چهره او تبسم کردم .
فرمودند:  خواهرم
عرض کردم : بلى برادر جان !
فرمودند:  خواهرم ! از وقتى که از مدینه کوچ کردیم تبسم تو را ندیده بودم . اینک چرا خندانى؟


عرض کردم : برادر جان ! به سبب این رویدادها که از بنى هاشم و اصحاب دیدم …
فرمودند:  خواهرم ! بدان ، اینان از عالم ذر اصحاب من بوده اند. این مژده جدم رسول خدا  صلى الله علیه و آله و سلم ست . آیا مى خواهى پایدارى ایشان را ببینى  ؟
گفتم : آرى .
فرمودند:  در پشت خیمه باش
من در پشت خیمه ایستادم برادرم ندا داد:  خویشان من کجایند ؟
بنى هاشم  از خیام   برخاستند و عباس پیش از همه شتافت و عرض کرد: بله آقا جان ! بله چه مى فرمایى ؟
امام  علیه السلام  فرمودند:  مى خواهم پیمان تازه کنیم  . فرزندان حسین ، حسن ، على  علیهم السلام  ، جعفر و عقیل همه آمدند و فرمودند تا بنشینند.
سپس ندا داد:  حبیب بن مظاهر، زهیر، هلال و دیگر یارانم کجایند ؟
آنان نیز از خیمه ها سر بر آوردند و حبیب پیش تاخته عرض کرد: بلى یا اباعبدالله ! همه شمشیر به دست آمدند و فرمودند: تا بنشینند. خطبه بلیغى ایراد کرد و فرمودند:  یاران من ! بدانید که اینان جز آهنگ کشتن من و هر که با من باشد ندارند. من نگرانم شما کشته شوید. بیعتم را از شما برداشتم اینک هر که مى خواهد در این تاریکى شب  ره خود گیرد و  برود بنى هاشم و اصحاب هر کدام سخن گفتند و بر وفادارى خود پا فشردند .

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

جمعه 26/8/1391 - 8:28 - 0 تشکر 574350

امام  علیه السلام  چون وفادارى و پایدارى ایشان را دید فرمودند:  حال که چنین است سر بردارید و منازل خود را در بهشت بنگرید
پرده از عوالم غیب برداشته شد و ایشان منازل و حوریان و قصرهاى خویش را دیدند و صداى اشتیاق حوریان را شنیدند. پس همه برخاستند و شمشیر از نیام کشیده گفتند: یا اباعبدالله ! هم اینک فرمان ده تا بر این نامردمان بشوریم و پیکار کنیم تا خواسته خداوند در حق ما و ایشان فرا رسد!
امام  علیه السلام  فرمودند:  خدا رحمتتان کند و پاداش نیکتان دهد، بنشینید
سپس فرمودند:  هر که همسر خود را همراه دارد او را به قبیله بنى اسد برگرداند
على بن مظاهر  اسدى   برخاست و پرسید: آقا جان ! چرا!
فرمودند:  پس از کشته شدن من زنان اسیر مى شوند. از اسیرى بانوان شما نگرانم
على بن مظاهر به خیمه خود رفت . همسرش با تبسم و ادب نزد او آمد. على گفت : مرا به حال خود گذار.
زن گفت : من همه سخنان فرزند فاطمه  علیها السلام   را شنیدم در آخر همهمه اى بود که ندانستم چه فرمودند؟ على گفت : خانم ! امام  علیه السلام  به ما فرمودند:  هر که همسر خود را همراه دارد او را نزد عموزادگانش ‍ برگرداند، زیرا فردا من کشته مى شوم و بانوانم اسیر مى شوند
زن گفت : تو چه مى کنى ؟
گفت : برخیز تا تو را نزد خویشانت در بنى اسد ببرم .
زن برآشفت و گفت : به خدا سوگند، اءى فرزند مظاهر! با من منصفانه رفتار نمى کنى . آیا مى پسندى که دختران رسول خدا  صلى الله علیه و آله و سلم  اسیر شوند و من در امان باشم ؟! آیا مى پسندى که چادر از سر زینب برگیرند و من در امان باشم ؟! آیا مى پسندى که گوشواره از دختران زهرا  علیها السلام   بربایند و من در امام باشم ؟! آیا مى پسندى که تو نزد رسول خدا  صلى الله علیه و آله و سلم  رو سفید باشى و من نزد فاطمه زهرا  علیها السلام   رو سیاه باشم ؟! به خدا سوگند شما مردان را یارى مى رسانید و ما نیز بانوان را  من جز این را نمى پذیرم  !
على بن مظاهر گریان به سوى امام  علیه السلام  برگشت . امام  علیه السلام  پرسید:  چرا گریانى  ؟ عرض کرد: سرورم ! همسر اسدى من جز یارى و همراهى با شما را نمى پذیرد امام  علیه السلام  گریست و فرمودند:  خدا همه شما را پاداش نیک دهاد.

موسوعة کلمات الامام حسین علیه السلام / فصل چهارم / شماره ی ۳۶۷

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

جمعه 26/8/1391 - 8:31 - 0 تشکر 574351


آفرین بر حبیب …



امام  علیه السلام  چون وفادارى و پایدارى ایشان را دید فرمودند:  حال که چنین است سر بردارید و منازل خود را در بهشت بنگرید
پرده از عوالم غیب برداشته شد و ایشان منازل و حوریان و قصرهاى خویش را دیدند و صداى اشتیاق حوریان را شنیدند. پس همه برخاستند و شمشیر از نیام کشیده گفتند: یا اباعبدالله ! هم اینک فرمان ده تا بر این نامردمان بشوریم و پیکار کنیم تا خواسته خداوند در حق ما و ایشان فرا رسد!
امام  علیه السلام  فرمودند:  خدا رحمتتان کند و پاداش نیکتان دهد، بنشینید
سپس فرمودند:  هر که همسر خود را همراه دارد او را به قبیله بنى اسد برگرداند
على بن مظاهر  اسدى   برخاست و پرسید: آقا جان ! چرا!
فرمودند:  پس از کشته شدن من زنان اسیر مى شوند. از اسیرى بانوان شما نگرانم
على بن مظاهر به خیمه خود رفت . همسرش با تبسم و ادب نزد او آمد. على گفت : مرا به حال خود گذار.
زن گفت : من همه سخنان فرزند فاطمه  علیها السلام   را شنیدم در آخر همهمه اى بود که ندانستم چه فرمودند؟ على گفت : خانم ! امام  علیه السلام  به ما فرمودند:  هر که همسر خود را همراه دارد او را نزد عموزادگانش ‍ برگرداند، زیرا فردا من کشته مى شوم و بانوانم اسیر مى شوند
زن گفت : تو چه مى کنى ؟
گفت : برخیز تا تو را نزد خویشانت در بنى اسد ببرم .
زن برآشفت و گفت : به خدا سوگند، اءى فرزند مظاهر! با من منصفانه رفتار نمى کنى . آیا مى پسندى که دختران رسول خدا  صلى الله علیه و آله و سلم  اسیر شوند و من در امان باشم ؟! آیا مى پسندى که چادر از سر زینب برگیرند و من در امان باشم ؟! آیا مى پسندى که گوشواره از دختران زهرا  علیها السلام   بربایند و من در امام باشم ؟! آیا مى پسندى که تو نزد رسول خدا  صلى الله علیه و آله و سلم  رو سفید باشى و من نزد فاطمه زهرا  علیها السلام   رو سیاه باشم ؟! به خدا سوگند شما مردان را یارى مى رسانید و ما نیز بانوان را  من جز این را نمى پذیرم  !
على بن مظاهر گریان به سوى امام  علیه السلام  برگشت . امام  علیه السلام  پرسید:  چرا گریانى  ؟ عرض کرد: سرورم ! همسر اسدى من جز یارى و همراهى با شما را نمى پذیرد امام  علیه السلام  گریست و فرمودند:  خدا همه شما را پاداش نیک دهاد.

موسوعة کلمات الامام حسین علیه السلام / فصل چهارم / شماره ی ۳۶۷

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

جمعه 26/8/1391 - 23:10 - 0 تشکر 574444

مسلم بن عقیل


به شهر کوفه پر دردم میان کوچه می گردم
نمی خواهم که از خجلت دگر سوی تو بر گردم
شکسته قلب پر خونم شبیه نیل و جیحونم
تو سرگردان در صحرا من از هجر تو مجنونم
الا ای زاده حیدر بیا در کوفه و بنگر
به روی دار عشق تو طرفدارت شده بی سر
ز داغت آتشینم من ببین نقش زمینم من
چنین جان داده ام تا که عزایت را نبینم من
فدایی تو گردیدم ز اندوه تو رنجیدم
کمی از غربت حیدر به شهر کوفه را دیدم
به یاری من تنها همه بستند همه درها
به خاک کوچه افتادم ببردم نام زهرا را
به شهر شب چو مهتابم به دیدار تو بی تابم
کشیده بر زمین جسمم که خاک پای اربابم

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

جمعه 26/8/1391 - 23:18 - 0 تشکر 574450

دانلود
صوت/ روضه مرحوم کافی درباره مسلم بن عقیل
http://alef.ir/video/kafi37.mp3

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

جمعه 26/8/1391 - 23:43 - 0 تشکر 574455

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

جمعه 26/8/1391 - 23:48 - 0 تشکر 574457

امام، آن گاه خبر شهادت مسلم را به زنان كاروان خویش هم داد و دختر كوچك مسلم‏ بن عقیل را طلبید و دست محبت‏ بر سرش كشید. دختر متوجه شهادت پدر شد. امام فرمود:
من به جاى پدرت... دختر گریست، زنان گریستند. امام هم اشك در چشمانش حلقه زد. پس از شهادت اینان وقتى بعضى از رهگذران كه از اوضاع كوفه به امام گزارش مى دادند و از آن حضرت مى‏ خواستند كه برگردد و به كوفه نرود، امام جواب مى‏داد: «بعد از آنان در زندگى خیرى نیست.» و به همه مى ‏فهماند كه تصمیم به رفتن دارد.

کاش می شد بنویسم که گرفتار شدم
مثل خورشید گرفتار شب تار شدم

گرد این شهرم و بر پیر زنی مدیونم
این هم از غربت من بود که ناچار شدم

من نمی خواستم علّت دلواپسی
معجر زینب کبری شوم انگار شدم

من بدهکاری خود را به همه پس دادم
به تو اندازه یک شهر بدهکار شدم

من در این خانه تو در خانه خولی ، تازه
با تو همسایه دیوار به دیوار شدم

کاش می شد بنویسم کفنی برداری
کفنی نیست اگر ، پیرهنی برداری


 السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

شنبه 27/8/1391 - 14:32 - 0 تشکر 574548

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

شنبه 27/8/1391 - 14:34 - 0 تشکر 574549

پروانه عشقم من و شمع سحرم نیست

خواهم که زنم بال ولی بال و پرم نیست

از شدت شرمندگی از زینب و عباس

آنگونه شدم آب که دیگر اثرم نیست

سوی تو سرافکنده بیایم که بدانی

در پیش وجود تو نمای دگرم نیست

اذنم بده تا جان به فدایت بنمایم

والله کز این آرزوی بیشترم نیست

حرّم من و در بین کمند تو اسیرم

جز آتش عشقت به دل شعله ورم نیست

از چشمه ی چشمم شده یک نهر روانه

جز خون دل آرامش اشک بصرم نیست

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

دوشنبه 29/8/1391 - 23:42 - 0 تشکر 575047

روضه گنه کاران امیدوار


حسین جان سر افکنده ام چون حر،مرا بپذیر و بر گناه فراوانم خرده مگیر،ای شاه قلوب که نامت نقش دلهاست،آنچه در دل سیاه من نور امید می تاباند و افسردگیم را به مشتاقی تبدیل می کند،قصه تو با غلام سیه روی است،آیا می شود؟ ،حسین جان تویی آن باب الهی که هیچ گاه بر بنده گنه کار بسته نیست و آن روی رحمت که هیچ گاه چشمه عنایتش  دور از جان و دلهای خسته نیست.

حسین جان،چرا حلاوت نامت را پیوسته نچشم که مرا توشه ای جز یاد تو نیست،کشتی نجات و دستگیری محرمت دوباره به راه افتاده و ما در راه افتادگان در حسرت فراز عرشه حسینی شدن نگاه امید به عنایت تو داریم و پیوسته سلام پر طمع به پیشگاه تو و بزرگ یاران تو عرضه می داریم،باشد که علیک تو برکت جانمان شود؛اما رشته های نجات افکنده از سفینه تو اصحاب باوفای تواند،

سلام بر مسلم تنهای کوچه های بی وفای کوفه،سلام بر حبیب پیر رکاب اباعبدالله،سلام بر قاسم بن الحسن همان شیرین کام از حلاوت حسینی شدن،سلام بر فداییانی که بودند و ماندند و پیام وفاداری در رکاب ولی را به مدعیان ولایتمداری رساندند،

حسین جان سلام بر اسماعیل اربا اربا شده تو که سیراب از پیمانه محمدی بود و اباالفضل،اباالفضل،اباالفضل که مناجاتی جدا بایدم با اباالفضل بر منی که کامم آشنا با مشت مشت آبهای غفلت و دنیا زدگی است که از سر بی وفایی به اربابم به کام رسانده ام و هیچ گاه او و خانواده کریمش را به مشک لبیکی وفادارانه مهمان نکرده ام؛کاش در کربلای آخرالزمانی روزهای زندگیم چنان دستگیریم نمایی که لحظه آخر،لبخند رضوان را بر لبان بهشتی ات تماشا کنم.

السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.