کشور سوئد به دلایل بسیار، مورد تمجید و تحسین قراردارد.شهرهای تمیز، مناطق روستایی زیبا و مردمی که عمر طولانی دارند.عاری از فقر و زاغه نشینی، جنایات خشونت بار و مواد مخدر، سوئد چنان جایگاه استثنایی دارد که موفقیت مالی در بخت آزمایی، کیفیت زندگی افراد را مشخص می کند.
اما هنوز نکتهای درباره توسعه در سوئد وجود دارد که حتی حامیان دولت رفاهی نیز باید در آن تمل کنند. به احتمال قوی، خانواده در سوئد بیشتر از هر جای دیگری در جهان تضعیف گردیده است.آنچه در چند دهه گذشته در سوئد برای خانواده رخ داد،تییدی بر آن است که خانواده به موازات پیشرفت دولت رفاه انحطاط یافته است. در صورت عدم بررسی مسئله، در نهایت انحطاط خانوادهمی تواند منجر به تضعیف آسایش واقعی شود که دولت برای پیشبرد آن تلاش میکند.
دولت رفاهی نوین با هدف کمک به خانوادهها برای عملکرد بهتر به عنوان نمایندگان غیرمتمرکز رفاه بنیان نهاده شد و تلاشی در راستای تقویت خانواده بود نه تضعیف آن.اما با گذشت زمان،دولتها به نحو فزایندهای گرایش یافتهاند که جایگزین خانواده شوند به جای آنکه خانواده را مساعدت کنند؛ وابستگی مردم به دولت در حالی افزایش پیدا کرده است که اتکا به خانواده کمتر شده است. در تصویر برجستهای از قانون نتایج ناخواسته، خانواده به تدریج در حال از دست دادن توانایی و اراده مراقبت از خودش است.
اشکال دولت رفاهی که به صورت انحطاط خانواده بروز می کند، اغلب قالبی کلی در اصطلاحات اقتصادی است. همانطور که مسوِل رفاهی دانمارک بنت رولد اندرسون2 تکید میکند؛ اگر دولت رفاهی میخواهد هدفهایش تحقق پیدا کند، شهروندان باید از سوء استفاده از کاملترین خدمات آن اجتناب نمایند. هیچ روش اقتصادی وجود ندارد تا دولت، کنترل همه خدمات رفاهی روزانه را بهدست گیرد که خانواده مدتهای مدید برای اعضای خود فراهم نموده است. حتی همانطورکه نیل گیلبرت3،کارشناس آمریکایی دولت رفاه آنرکمک به رفع معضلمی نامد، خانوادهها در دولت رفاه مجازات می شوند در صورتی که از مراقبت عمومی هنگام شکست در مراقبت از خویش استفاده نکنند.این، موِلفه اساسی پدیده ای است که برخی آنرا بحران آینده اقتصادی دولت رفاه می دانند.
با این وجود، احتمال وقوع بحران اجتماعی بیش از اینهاست. خانواده در دولت رفاهی ممکن است آن قدر ضعیف شود که نخواهد یا نتواند نوع شخصی شده کودک پروری را به تنهایی فراهم سازد.