حسن اقارب پرست
تاریخ تولد :1325.تاریخ شهادت : 25/7/1363.محل تولد :اصفهان /اصفهان .طول مدت حیات :38.محل شهادت :جزیره مجنون
اصفهان شهری پر از صلابت اسلامی و مولد بسیاری از عاشقان و ره یافتگان، در اردیبهشت ماه سال 1325 بار دیگر آغوشش را به روی یكی از یاوران دین خدا گشود. كودكی كه نامش را حسن نامیدند و در ارشادش بسیار كوشیدند. حسن كودكی را در میان جو مذهبی و معتقد خانواده سپری كرد و وارد دبیرستان شد. با ورود به دبیرستان، فعالیتهای مذهبی و فرهنگی او شدت یافت و در كنار دروس تحصیلی، مطالعه كتابهای آموزنده و مفید، شركت در جلسات مذهبی و فراگیری درس عربی را نیز سرلوحه اقداماتش قرار داد. در سال 1343 دیپلمش را در رشته ریاضی دریافت كرد و پس از مشورت و تفكر و تحقیق، تحصیل در دانشكده افسری ارتش را برای مسیر زندگی انتخاب نمود.
دوره سه ساله دانشكده افسری را در كنار دوستانی چون شهید كلاهدوز با موفقیت طی كرده، برای گذراندن دوره مقدماتی زرهی به شیراز منتقل گردید. او همیشه تلاش میكرد تا از پرسنل ممتاز باشد و فنون نظامی را به نحو احسن یاد بگیرد، تا در مواقع لزوم، سربازی مفید برای اسلام باشد. همچنین از ورزش نیز غافل نمیشد و از اسب سواران خوب ارتش محسوب میشد.
در سال 1350 با بهترین یار زندگیاش آشنا گشت و با او پیوند مقدس همسری بست كه حاصل این پیوند چهار پسر بود. دو سال بعد برای تكمیل آموختههایش راهی سفری كوتاه به خارج از كشور شد. اقاربپرست با پیروزی انقلاب، حیاتی دوباره در رگهایش جاری شد و به سالم سازی و تقویت ارتش جمهوریاسلامی ایران پرداخت. هنگامیكه اولین ضربات سخت مستكبران به انقلاب اسلامی در قالب حمله عراق به مرزهای كشور آغاز شد، حسن به خرمشهر رفت و همراه دیگر رزمندگان به دفاع از آن پرداخت، اما در آخرین روزهای مقاومت خرمشهر، با گلوله دشمن، از ناحیه گلو مجروح و به تهران منتقل گشت. او پس از سقوط خرمشهر و بهبودی زخمش، به آبادان رفت و گردان المهدی را با همكاری بسیجیان سازماندهی نمود.
اوایل سال 1362 پس از دو سال خدمت در تهران دوباره به جنوب بازگشت و در لشگر 92 زرهی اهواز به فعالیتهایش ادامه داد. همیشه می گفت:«نور الهی در آنجا [جبهه] متجلی است، آنجا جایگاه تزكیه نفس است.»
صبح روز بیست و پنجم مهرماه سال 1363 تیمسار اقارب پرست هنگامیكه به همراه عدهای از فرماندهان، از جزایر مجنون بازدید میكرد، آخرین گامهایش را در طی طریق حق، برخاكهای سرخ جنوب (جبهه ) نهاد و «اللهم الرزقنا شهادة فی سبیلك» را آمین گفت. لحظاتی بعد خمپاره ای فرود آمد و خون سرخ او را بر زمین جاری ساخت.