شیخ مفید همان بزرگی است که امام زمان(عج) او را «اخ السّدید» خطاب کرد؛ این مرد الهی خوبیها را از ناحیه خداوند میدانست و بدیها را به نفس خویش مربوط میکرد.
سایت حوزه علمیه امام مهدی(عج)، آیتالله روحالله قرهی در تازهترین درس اخلاق خود به موضوع «بهترین خوبی در عالم، راضی به رضای ذوالجلال و الاکرام بودن است» پرداخت که بخشی از آن در ادامه میآید:
*خیر دنیا و آخرت در چیست؟
وجود مقدّس و منوّر حضرت سیّدالسّاجدین، زینالعابدین، امام العارفین، آقا علی بن الحسین(ع) بیان فرمودند: «ثَلَاثٌ مَنْ کُنَّ فِیهِ فَقَدْ رُزِقَ خَیْرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ»، سه چیز است که هر کس داشته باشد، خیر دنیا و آخرت روزیاش شده است - اگر انسان به دنبال خیر است، ببیند معصومین(ع) و اولیاء خدا چه میفرمایند- حضرت نمیفرمایند: اگر کسی این سه خصلت را داشته باشد، در آخرت به او خیر میرسد، بلکه میفرمایند: در این دنیا هم خیر و خوبی به او میرسد. در دنیا و آخرت خیر است. خوبی دنیا را دارد، خوبی آخرت را هم دارد.
1-رضا به قضای الهی
«هُنَّ الرِّضَا بِالْقَضَاءِ»؛ کسی که راضی به قضای الهی است، آرام میشود. بهترین خیر را دارد، بهترین خوبی در دنیا نصیب او شده است. عرض کردم نمیفرمایند: فقط آخرت، میفرمایند: دنیا و آخرت. برای این که در این هیاهوی دنیا، در این قیل و قال، آرام است. نه این که اینها غصّه مردم را نخورند و به ظاهر بیخیال باشند. آرام با بیخیال بودن فرق میکند. اینها چون اتّکایشان به پروردگار عالم است و راضی به قضای الهی هستند، در خیر دنیا هستند.
2-صبر در بلا
مسئله دیگر خیر دنیا و آخرت، در صبر است، «وَ الصَّبْرُ عَلَى الْبَلَاءِ». نزد کسی که راضی به رضای حضرت حقّ شد، عند الاولیاء، بلا به این معنایی که ما بیان میکنیم، نیست. اولیاء میدانند همه اینها لطف است.
هر کسی در بلا صبر کرد، معلوم است اهل خیر است؛ چون این از نشانههای خیر است. بلا هم مختلف است. یک موقع بلا به صورت ظاهر، بلای مالی است. یک موقع، به صورت ظاهر مریضی است یا فرزند ناصالح است یا خدای ناکرده همراه نبودن همسر است و ...، امّا کسی که در مقابل اینها صبر کرد و حلم و بردباری به خرج داد، خیر دنیا و خیر آخرت شاملش شده است.
در روایات در باب صبر بیان میشود: اگر کسی صبر کند، مقام او مقام انبیاء است. اصلاً یکی از امتحانات پروردگار عالم برای انبیاء، مسئله صبر است. یونس نبی(ع) خیلی صبر کرد، امّا یک جا، یک مقدار آن هم به خاطر این که چرا مردم خدایی نمیشوند، نه این که چرا به من اهانت میکنند، به تعبیری زود از کوره در رفت و آن طور مبتلا شد. «وَ ذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ أَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادى فِی الظُّلُماتِ أَنْ لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمینَ» من به خودم ظلم کردم، «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنینَ». یک مقدار کم، آن هم نه برای خودش، برای این که این امّت چرا این طور هستند، از کوره در رفت و آنوقت به این حالت رسید.
3- شکر در آسایش
«وَ الشُّکْرُ فِی الرَّخَاءِ» موقعی که در آسایش و رفاه است، شکرگزاری کند. آنوقت این بهترین کسی است که هم خیر دنیا دارد، هم خیر آخرت. خوبی دنیا و خوبی آخرت در این شخص جمع شده است. شاکر نعمت الهی باشد شاکر خدا باشد.
فرمودند: اگر کسی در لحظاتی که باید شکر کند، شکر نعمت را انجام ندهد، پروردگار عالم آن نعمت را از او میگیرد. دلیل آن اهانت به خود این نعمت است و إلّا پروردگار عالم خود فرموده: ما اگر چیزی را دادیم پس نمیگیریم. «إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ» عزیز دلم! خدا تغییر نمیدهد، مگر این که کسی خودش عامل تغییر باشد.
یکی از عوامل تغییر این است که انسان شکر نعمت را به جا نیاورد. یک نوع شکر، شکر لسانی است، امّا حقیقت شکر این است که انسان قدر آن نعمت را بداند. قدر نعمت نبی مکرّم(ص) را بداند، جایی نرسد که بگوید: «اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْکَ فَقْدَ نَبِیِّنَا». مردم قدر امامت را نشناختند، حالا کار به غیبت ولیّ خدا رسیده است.