اول هـــــــر کار بنـــــــام خدا حل کند هر مشکل و حاجت روا
عقل خــــدا داد کند رهبــــــری عقل سلیــــــم است کند سروری
امر خدا علم یقین بهرما علم شود بهر بشر رهنما
نعمت حق است همین راه راست علم همان منبع درمان ماست
علم کند معجز ه ها در جهان علم یقین است چو خط امان
اهل کرم علم کلامی مرام خلعت زیبا به تن نقره فام
غایت علمی به جهان نیست نیست علم بشر ره به همین زندگیست
امر احد آمد قرآن گواه نام خدا خوان که بود اصل راه
اهل سخن علم بیاموختند شمع شدند شعله شدند سوختند
روشنی دل ز همان نور بود ظلمت از این طایفه بس دور بود
علم شود شمس منور عزیز ملک سخن ازهنراست مشک ریز
فرض بود برزن ومرد ای جوان علم کند مشعل رهش هر زمان
تا که شود گل همه ی زندگی علم عزیزاست بودمنشأ پایندگی
گفت مقدم ز سخن علم راست این سخنش علــــــم داد خداست
شعر از: منصور مقدم