- هر ازدواج مجددی خیانت نیست!
اینکه آمار خیانت در روابط زناشویی نسبت به قدیم بالاتر رفته یا پایینتر آمده، دخلی به ما ندارد.
اینکه آمار خیانت در روابط زناشویی نسبت به قدیم بالاتر رفته یا پایینتر آمده، دخلی به ما ندارد. قدیمترها، بعضی وقتها زنها خودشان برای شوهرهایشان آستین بالا میزدند و زن دوم و سوم میگرفتند. در اغلب وقتها هم وقتی خود مرد اقدام به تجدید فراش میکرد، زن اعتراضی نمیکرد و این پیوند فرخنده را حق مسلم مرد میدانست.
آن موقع «خیانت» معنایی نداشت. چون روابط زناشویی مثل امروز معنایی نداشت. زن خانه، مادر بچهها بود و در اکثر اوقات، اسمش هم اسم با پسر بزرگ خانواده میشد.
حالا این روزها، که ارتباطات پیشرفت کرده و به لطف زندگی ماشینی، چشم و گوشها هم باز شده و مردی که کنترل خواهشهای بعضا غیر شرعی درونیاش دستش نیست، بعد از ازدواج پیش خودش میگوید: «ای دل غافل! دختر فلانی که بهتر از زن ماست! چرا او را نگرفتم؟!»
همین سئوال، آغاز موش دواندن موجودی است به نام شیطان. و آغاز تیره و تار شدن روابط!
حالا که دیگر ارتباطات خیلی هم پیشرفت کرده است! دیگر نیازی نیست در خیابان چشمت را بچرانی! فیسبوک و کلوب و گوگل پلاس پر است از این امکانات!
حالا خیلی هم موضوع را زنانه نکنیم. چون خانمها هم در این میان بیتقصیر نیستند. چراغ سبز یک خانم به یک مرد متأهل برای ازدواج، مشارکت در خیانت است! مشارکت در جُرم هم کم از انجام دادن آن ندارد.
ورود به دنیای خیانت، برای هر دو طرف، یا هر سه طرف، هیچ عایدی جز نفرت، سیاهی و ناخوشایندی ندارد. مگر تجدید فراش با رضایت کامل و قبلی و قلبی همسر اول باشد. آن هم در شرایط خاص که پرداختن به آن در سرمقاله، جفا به دیگر مطالب همکاران در این شماره است.
جدای از همه این اتفاقات، باید یک نکته را فراموش نکرد. اینکه وقتی داریم رنگ سیاه را روی واژه خیانت میکشیم، حواسمان به مفاهیمی چون «ازدواج مجدد» و یا «چند همسری» باشد. مفاهیمی که ممکن است در شرایطی مشخص، و در مواردی معین، به خیانت معنا نشوند.
باید حواسمان باشد که تیشه به ریشه خودمان نزنیم. خیانت، یک مفهوم مشخص دارد. آنهم عدم وفاداری به پیمان زناشویی. همین!