* نظر حاجآقا ابوترابی در رابطه با ورزش رزمی در اسارت
با تمام سختیها ورزش رزمی به صورت دستهجمعی باب شد. حاجآقا ابوترابی هم بعد از دیدن نحوه ورزشمان، ضمن تأکید بر انجام این کار برای تقویت روحیه اسرا، میگفت مواظب باشید ضربهها کنترل شده باشد. چون ممکن است در صورت وارد شدن ضربههای شدید احتیاج به درمان باشد و اینجا محدودیت درمانی داریم.
* تربیت 36 مربی رزمیکار
لذا خودمان با بچهها مبارزه میکردیم تا خوب یاد بگیرند و بعد از آموزش کامل، از آنهایی که قابلیت بالایی داشتند به عنوان مربی استفاده میکردیم. گاهی اوقات بعد از تمرینات آن قدر خسته میشدم که وقتی خودم را روی تخت میرساندم، خوابم میبرد و فرصت درس خواندن و سایر برنامههای آموزشی را نداشتم.
در اسارتگاهی که 2 هزار اسیر داشتیم، گاهی پیرمرد 50 ـ 60 ساله وارد ورزش رزمی میشد و ورزش، دیگر جزو برنامههای روزانهمان شده بود. در ابتدا آسایشگاه را که سه قسمت بود، تمیز میکردیم. پتوها را در یکی از قسمتها پهن میکردیم. آنهایی که در کلاسهای زبان انگلیسی و عربی و درسی شرکت میکردند، روی پتوها مینشستند و در قسمتی که پتویی پهن نبود، ورزش میکردیم.
ورزش رزمی تا پایان دوره اسارتمان از سوی بعثیها ممنوع بود. منتهی با اعتراض مسئولان اردوگاه به صلیب سرخ، نرمش آزاد شد به شرط اینکه نرمش در جلوی دید افسران بعثی انجام شود.
در آنجا دوستان زیادی از جمله رضا بیادی، علیرضا ابراهیمی، اکبر شیخالاسلام و رنگینکمان، نبی و حمدالله دکانیزاده ورزشهای رزمی از جمله جودو، کونگفو، کاراته و بوکس را به دور از چشم بعثیها به اسرا آموزش میدادند.
من بعد از ظهرها سه کلاس آموزش مربی داشتم. 36 مربی تربیت کردم که هر یک از آنها دو سه کلاس در اسارتگاه برگزار میکردند. این کلاسها در ماه مبارک رمضان هم برگزار میشد، منتهی تمریناتمان کمی سبکتر بود.