چون پس از طی بیش از دویست سال که از آغاز ترقی مینیاتور میگذشت و شاهکارهای ارزشمندی در نقاشی ایران به دست استادان بزرگی مانند جنید، بهزاد، میرک، شیخزاده، محمدی، سلطان محمد، میرسیدعلی و میرزاعلی و دیگران به عرصه شهود آمده بود، به علت رکود و انحطاط عارض برای این هنر، ظهور یک تحول در سبک نقاشی انتظار میرفت و پدید آمدن شیوه تازهای که در عین تفاوت با مینیاتور، مورد پسند هنرشناسان قرار گیرد زمینه پیدا کرده بود، از این رو تنی چند از استادان چیرهدست، پس از آشنایی با روش پیگیری شده نقاشان هند در اقتباس پارهای از ویژگیهای نقاشی فرنگستان و مأنوس شدن با این سبک از روی باسمههای فرنگی، بر آن شدند که در نقاشی ایران به گونهای منطقی تغییراتی بدهند و اسلوب تازهای پدید آورند.
یکی از سردستگان نامور و موفّق این عده، محمد زمان بود که وقتی به حکم شاه عباس دوم برای فراگرفتن فنون نقاشی با چند تن دیگر به اروپا اعزام گردید، سخت مجذوب سبک فرنگی شد و شیوه نقاشان ایتالیا را آماج فراگیریهای خود ساخت و با استعداد فزونمایهای که داشت، در این مکتب پیشرفتهایی حاصل کرد و در تقلید استادان طراز نخستین، نمونههایی خوب به نظر رسانید؛ وی پس از دو یا سه سال توقف در رم، تصمیم به بازگشت به ایران گرفت و چون متهم به تغییر مذهب شده بود، اندک زمانی بعد از ورود به وطن، به سوی هندوستان رخت سفر بست و در آنجا از طرف شاه جهان با مقررّی و منصب داری به کشمیر فرستاده شد. این نقاش در هند، «سبک هند و ایران» را که از شاخههای مینیاتور ایرانی است، مورد تتبع قرار داد و از آمیختن سبک هندی با ایرانی و ایتالیایی مکتبی به نام «اندپرسان ایتالین» به وجود آورد. محمد زمان در این مکتب که التقاطی از چند شیوه بود، به تدریج جنبه ایرانی را بر دو جنبه دیگر چربانید و برتری داد و سبک معروف به «ایرانیسازی» را ابداع کرد. از ویژگیهای این سبک، اقتباس (دور و نزدیک نمایی) یا پرسپکتیو و رعایت قواعد مربوط به آن بود. افزون بر این، از ویژگیهای محلی ایران و چاشنی ظرافت و جاذبه مینیاتور ایرانی و لطافت پردازکاری و درخشندگی رنگها بهره کافی داشت و میتوانست در برابر مینیاتور مطلق و تمام عیار که سبکی جدا از آن بود، خود را خوب و دلپذیر و گران مقدار نشان دهد؛ غیر از محمد زمان، استادان دیگری هم در بنیانگذاری و پیشبرد این مکتب نوبنیاد کوشیدند که از آن شمار میتوان علیقلی جبّادار، استاد محمد، عباسی، ابدال بیک، محمدقاسم، محمدعلی بن محمد زمان و محمد حسن رضوی را نام برد.
این شیوه تازه، پایههای پیشرفت را پیمود تا در دوران نادرشاه و اوایل عهد زندیه به اوج بلند پایهگی خود رسید و استادان بزرگی چون محمدعلی بیک و علی اشرف موفق به عرضه آثاری فاخر و دلانگیز شدند که از حیث صحنه آرایی و رنگآمیزی و انطباق با قواعد فن و تابناکی الوان در حد اعلای هنری بود؛ ولی غمگنامه باید گفت که قطعات بازمانده از آن زمان به استثنای گل و بوتهسازی علی اشرف، نادر و کمیاب است. این سبک در دوران زندیه، با اندک تصرفی به وسیله استادان نام پروری چون آقا صادق، میرزابابا، محمدباقر، آقازمان و ابوالحسن غفاری مستوفی به دوران قاجار وارد گردید و از جهت اسلوب، مبنا و شالوده نقاشیهای آن دوره قرار گرفت.