کل آیتم ها 11
به جانت نگارا که داری وفا
نگارا وفاکن به دل بی جفا
که داری به دل دوستی مر ، مرا
وفا بی جفا مر ، مرا خوشترا
منوچهری دامغانی
از چهره ی افروخته گل را مشکن
افروخته رخ مرو تو دیگر به چمن
گل را دیگر خجل مکن ای مه من
مشکن به چمن ای مه من قدر سمن
اهلی شیرازی
چراغ طریق هدایت كتاب
طریق سعادت سوی آفتاب
هدایت سوی شاهراه كمال
كتاب آفتاب كمال صواب
مختار مالداری
معلم چراغی به دانش فروزان
چراغی به راه هدایت درخشان
به دانش هدایت نماید مربی
فروزان درخشان مربی انسان
ممکن نه که هرگز چو تو یاید عالم
هرگز چو تو کس ندید مردی به کرم
یابد مردی دگر کسی مثل تو کم
عالم به کرم مثل تو کم یابد هم
خیلی زیبا و البته بسیار سخت.ممنون استاد ، عالی بود.
[ هر کسی از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من ]
بنده هم یکی سرودم ، البته چون محدودیت هایی داشت ، زیاد خوب نشد و فقط مصرع های زوج هم قافیه شدند :-(امـــامـــا چنان کن شفاعت برایمچنان کن دعــایی که یابم رهاییشفـاعـت که یابــم جدایی زنادانبــــرایــــم رهـــایی زنادان و یاغی
ممنون از انرژی مثبتتون استاد.خواستم این نکته رو هم بگم که " آسان تر و بهتر است که مصرع از ارکان یکسانی ساخته شده باشه ، تا با جابجایی های اجباری مخصوص به این قالب ، در وزن شعر گره ای ایجاد نشه "مثل فعولن فعولن فعولن فعولن که در شعر "معلم / چراغی / به دانش / فروزان" هم استفاده شده.