دنیای عزیز
فرزندم از امروز به مدرسه میرود .این موضوع تا مدتی برایش عجیب و تازه خواهد بودو من آرزو دارم با او با ملایمت رفتار کنی.
میدانی ! او تا به حال پادشاه خانه و رئیس حیات خلوت بوده است و همیشه برای التیام بخشیدن به جراحت هایش و برای آرام کردنش ، دم دستش بوده ام .ولی حالا ، همه چیز فرق خواهد کرد.
صبح امروز از پله های خانه پایین می رود ، دستش را تکان میدهد و ماجرای بزرگش را که شاید همراه با جنگ و مصیبت و اندوه باشد ، آغاز می کند.او برای زیستن در دنیایی که قرار است در آن زندگی کند ، به عشق ، ایمان و شجاعت نیاز خواهد داشت .
پس ای دنیا ! آرزو دارم که دست کوچکش را بگیری و آنچه را که لازم است به او بیاموزی .
ای دنیا ! به او همه چیز را بیاموز ، ولی اگر می توانی این کار را با ملایمت و ملاطفت انجام بده .به او بیاموز که به ازای هر آدم پستی یک قهرمان وجود دارد و به ازای هر دشمنی یک دوست . به او شگفتی و عجایب کتاب ها را بیاموز .
به او فرصت کافی بده تا بتواند به راز جاودانه پرنده های آسمان ، زنبور هایی که در نور خورشید پرواز می کنند و به گلهای زیبای روی تپه های سبز فکر کند .به او بیاموز که شکست خوردن بهتر از تقلب کردن است.
به او بیاموز به خود و اندیشه خود ایمان داشته باشد ، حتی اگر همه بگویند که اشتباه می کند.
به او بیاموز که نیروی بدنی و هوش خود را به گرانترین قیمت بفروشد ، ولی هرگز بر قلب و روح خود قیمتی نگذارد.
ای دنیا ! با مهربانی به او همه چیز را بیاموز ، ولی لوس اش نکن .چون فولاد فقط با آتش آبدیده می شود.
ای دنیا ! می دانم که توقعم از تو زیاد است ، ولی ببین چه کار می توانی با او بکنی .او کوچولوی خیلی خوبی است.
فصلنامه ره آورد تربیت / سال چهارم /شماره سیزدهم