• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 1106)
سه شنبه 11/7/1391 - 13:9 -0 تشکر 563886
شعرهای درد و درد نوشته ها

می دانی
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند ....

حسین پناهی

سه شنبه 11/7/1391 - 13:13 - 0 تشکر 563888

وقتی بخوای فقط برای خودت باشی،تنها باشی،وقتی بخوای فقط با صفرها باشی،عمر تو مثل یك خط منحنی،دور خودت دور می زنه،مثل صفر،باز از آخر میرسی،به اول!می مونی،می گندی،مثل مرداب،مثل حوض،بسته میشی،مثل دایره،مثل صفر!اما اگ جلو "یك" بشینی..؟اگ بخوای فقط برای "یك" باشی،از پوچی و تنهایی دربای،همنشین "یك" بشی..؟!باید برای دیگران زندگی كنی...

                                                                                             دكتر علی شریعتی

سه شنبه 11/7/1391 - 13:15 - 0 تشکر 563891

هر لحظه حرفی در ما زاده می‏شود هر لحظه دردی سر بر می‏دارد و هر لحظه نیازی از اعماق مجهول روح پنهان و رنجور ما جوش می‏کند این ها بر سینه می‏ریزند و راه فراری نمی‏یابند مگر این قفس کوچک استخوانی گنجایش‏اش چه اندازه است؟
                                                                               دکترشریعتی

سه شنبه 11/7/1391 - 13:17 - 0 تشکر 563892

ای قاصدکان خوش خبر چندی است
گرد در و بام من نمی گردید
از قاصد روزهای بارانی
رفتید ولی خبر نیاوردید


ای قاصدکان خوش خبر اینجا
کار من دل گرفته بی صبری است
این خانه شبیه خانه ی نیما
از هر طرفی که می روی ابری است


در شعر اگر من و رفیقانم
از حافظ و از فروغ می گوییم
اما به هوای سکه ای زرین
پشت سر هم دروغ می گوییم


امروز اگر من و رفیقانم
تیغ آخته ایم بر گلوی هم
دیروز پر از بگو مگو بودیم
"ما چون دو دریچه روبروی  هم


بی شاعر روزهای بارانی
"هر لحظه غمی و هر غمی دردی
خنجر همه در کف رفیقان است
ای وای چه روزگار نامردی


سنگیم میان شهر سنگستان
شعر از غم ما مگر فروکاهد
شاعر! غزلی ترانه ای بیتی ...
این شهر هوای تازه می خواهد


با وعده به هیچ می فروشندت
ای وای چه روزگار ارزانی
آی ای اخوان که خفته ای در طوس
بر خیز که سرکنی زمستانی


چندی است به لاک غم فرو رفته است
این شهر فسونگر برادر کش
از سکه فتاده غیرت و مردی
ما شاعرکان به سکه ای دلخوش


ای قاصدکان خوش خبر چندی است
این خانه ی دل گرفته کم نور است
آشفتگی ترانه های من
از دوری قیصر امین پور است ....

سه شنبه 11/7/1391 - 13:17 - 0 تشکر 563893

گفتی بمان! می خواستم ، اما نمی شد!
گفتی بخوان! بغض گلویم وا نمی شد!
گفتم که می ترسم من از ، سِحر نگاهت
گفتی نترس ای خوب من ، اما نمی شد!
می خواستم ناگفته هایم را بگویم
یا بغض می آمد سراغم یا نمی شد!
گفتی که تا فردا خداحافظ ، ولی آه
آن شب نمی دانم چرا فردا نمی شد

سه شنبه 11/7/1391 - 13:19 - 0 تشکر 563894

باد پَرسه می‌زند،
تا نان را، از منقار تُرد گنجشکان بِرُباید.
دختران شالیکار پنهان می کنند، دلهاشان رادر سبد چای!
و ما همچنان، از مُردگان پیر، غولهای جوانی می‌سازیم !
و غولهای جوان را، به قامت مُردگان پیر، کوچک می‌کنیم …
تا همسنگ گور شود .
باد، پرسه می‌زند،
ماه چکه می‌کند از گلوی گنجشک،
و من،
گریه‌ام می‌گیرد …
در این جغرافیای خسته‌ی بلاتکلیف،
که دامن پُرخارش را
تا آخر دنیا کشیده است.
گریه‌ام می‌گیرد،
نه برای رفتار متروک عقل،
یا روزنامه‌های عصر،
یا جمعه‌های دیوانه،
برای تنهایی
تعمید
دانایی
عشق
شادمانی از کف رفته!
برای ماهی‌ها
با آن پوست پولک پولک‌شان
که به رودخانه نیامدند.
و برای هر آنچه، به زندگی پیوندمان می‌دهد.
حالا تو، سبب گریه‌ی مرا می‌دانی،
و می دانی که هیچ چیز به قدر خنده‌های تو،
نوزاد ماهی‌ها،
و گلی که به سپیده دمی می‌شکفد، خوشبختم نمی‌کند …


محمدرضا رحمانی

سه شنبه 11/7/1391 - 13:23 - 0 تشکر 563895

از این جا
تا جایی که تویی
قدم نمی‌رسد
دست دراز می‌کنم
چیزی می‌نویسم
دریایی
دلی
قابی
غمی
از بی‌نشان
تا نشانی که تویی
مرهم نمی‌رسد …
در این جا و این دَم
رونقی نیست
عطشناک آنم
آن دَم نمی‌رسد …

سه شنبه 11/7/1391 - 13:24 - 0 تشکر 563896

گفتی شتاب رفتن من از برای توست
آهسته تر برو که دلم زیر پای توست


با قهر میگریزی و گویا که غافلی
آرام سایه‌ای همه جا در قفای توست


سر در هوای مهر تو رفت و هنوز هم
در این سری که از کف ما شد هوای توست


چشمت رهم نمیدهد به گذر گاه عافیت
بیمارم و خوشم که دلم مبتلای توست


خوش میروی به خشم و به ما رو نمیکنی
این دیده از قفا به امید وفای توست


ای دل نگفتمت حذر از راه عاشقی؟
رفتی، بسوز، این‌همه آتش سزای توست


ما را مگو حکایت شادی که تا به حشر
مایئم و سینه‌ای که در آن ماجرای توست


بیگانه‌ام ز عالم و بیگانه‌ای ز ما
بیچاره آن کس که دلش آشنای توست


بگذشت و گفت این به قفس افتاده کیست
این مرغ پر شکسته محزون همای توست


هما گرامی

سه شنبه 11/7/1391 - 13:25 - 0 تشکر 563897

دلم برای کسی تنگ است
که آفتاب صداقت را
به میهمانی گلهای باغ می آورد
و گیسوان بلندش را به بادها می داد
و دستهای سپیدش را به آب می بخشید
دلم برای کسی تنگ است …


حمید مصدق

سه شنبه 18/7/1391 - 13:26 - 0 تشکر 565373



خوب و بد هر چه نوشتند به پای خودمان

انتخابــی است كـــه كردیم برای خودمان‌


این و آن هیچ مهم نیست چه فكری بكنند


غـــم نداریم‌، بــــزرگ است خدای خودمان‌


بگذاریم كه با فلسفه‌شان خوش باشند


خودمان آینــــه هستیــــم برای خودمان‌


ما دو رودیم كــــه حالا سرِ دریا داریم‌


دو مسافر یله در آب و هوای خودمان‌


احتیاجی بـــه در و دشت نداریم‌، اگـر


رو به هم باز شود پنجره‌های خودمان‌


من و تـو با همه ی شهر تفاوت داریم‌


دیگران را نگذاریم بــه جـــای خودمان‌


درد اگر هست برای دل هم می گوییم‌


در وجــود خودمان است دوای خودمان‌


دیگران هرچه كــه گفتند بگویند، بیا


خودمان شعر بخوانیم برای خودمان‌



مهدی فرجی



چهارشنبه 19/7/1391 - 12:33 - 0 تشکر 565510

پیاده شدم در دیاری غریب


پس از خوابی تلخ


...


جایی که گنجشکها


زبان درخت را نمی فهمند


و فاخته ها


با سرهایی بریده آواز می خوانند!


...


هنوز


متورم میشوند رگهای غیرت


از سرمه ی چشم دختران


و خاموش است


چراغ تاریخ !


...


تمام شهر


محو دهان یخ زده ی تندیس هایی


که آزادی را بشارت می دهند


و اما چنگ می زنند


بر گیسوی سپید مادرانی


که فرزندانشان


غرق خونابه ای شیرین


زندگی را فریاد می شوند !


....


اینجا کجاست


که چشم بی شرم


میخکوب بر دیوارهای قبله اش


خدا را فریاد می زند...



نیلوفر مهرجو

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.