وتو ای دختر...
تویی که گوهر این عالمی...تویی که میتوانی جوری که باشی،که همه ی مردها را اسیر یک نگاهت بکنی ، به شرطی که خودت را به سادگی نفروشی...
سرت را بالا بگیر، ارزش خودت را ببین و بعدش بگرد دنبال جایگاه خودت توی این دنیای برهوت...
تو مرواریدی و مروارید اگر داخل صدف نباشد دزدیده میشود ،اگر دزدیده نشود لااقل دستمالی میشود...
صدفت را هم همیشه با خودت داشته باش
مواظب باش...خیلی هم مواظب باش...فکر نکن اگر بخزی توی سوراخ فمینیسیم و کانالهای مد ، حفظ خواهی شد...بلند مرتبه خواهی شد...حقوقت را خواهی گرفت
آنجا دهان گرگ است
شاید اول کار تحویلت بگیرند...بزرگت کنند و ببرندت بالا ، آن هم به خاطر هوس سگی خودشان...ولی بعدش چنان به زمین میکوبندت که هیچوقت نتوانی کمر راست کنی...
هیچ جای دنیا دهان گرگ محل مناسبی برای طعمه نیست.
این نقشه ی مردهاست که تو را به چنگ آورند...برای اینکه به چنگ بیاورندت اول صدفت را نشانه رفته اند...همه جای دنیا گرگ ها اول حصار گله رامیشکنند.
به بهانه ی آزادی صدفت را از تو گرفته اند...که راحت تر وراندازت کنند...که راحت تر دستمالی ات کنند...که راحت تر رویت قیمت بگذارند
اگر میخواهی مروارید بمانی صدفت را دو دستی بچسب...آنها میخواهند با نگاه هوس تو را ببینند
اگر فمینیسم و شعار آزادی زن مکتب مناسبی بر ای حفظ بلندی ات بود...توی امریکا جواب میگرفتند...نه اینکه اعلام کنند که به 80 درصد دختر ها تجاوز میشود!!!نه اینکه حقوق کار 70 درصد زنها یک سوم مردها باشد...
تو لطیفی حتی برگ گل سرخ هم به لطافت تو نمیرسد...دستهای زبر مردانه نباید به تو برسند
بیا و از گل سرخ عبرت بگیر...
هوس چیدن گل به دل رهگذر افتاد...دست برد و آنرا چید...چند روزی در اوج بود...چه رویایی بود وقتی دست به دست میگشت و به رسم عاشقی تقدیم میشد...ولی وقتی پژمرد دیگر کسی تحویلش نگرفت ...چون همه عاشق عطر و بو و ظاهرش بودند
کسی گل را بخاطر خودش نمیخواست...آخرش هم زباله دان...وغنچه اما چیده نشد...این را مدیون حجاب سبزش بود.
