• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 1082)
جمعه 31/6/1391 - 12:10 -0 تشکر 561350
به رنگ خزان

 


(تب عشق)

خزان و بوی غم،خزان و رنگ عشق

خزان و زندگی ، میــان چنگ عشق

 

به روی شـاخه­ها ، نشسته بوی شعر

شـكوفه می دمد ، ز نای تنگ عشق

 

شــــروع زرد غم ، ز كنـج اظطـراب

نهــاده بر سرش ، هوای جنگ عشق

 

ز بـاغ ارغـوان ، رســـد به گوش دل

نـوای بلبـل و صــدای زنگ عشــق

 

ســـرود عـاطفــه ، طنــین خـاطـره

شكسته قلب غم ، دگر به سنگ عشق

 

 خـزان و حیـــرت غــزل غــزل نگاه

تمــام قـافیه ،كه گشـته منگ عشـق

 

بـه بســتر خـزان ، غنــــوده دفتـرم

گـرفتـه شعر من ، تب قشنگ عشـق

 

حمـــایل خـزان ، كمـــان عـاشـقی

بـه سـینه «رهـا» ، زند خدنگ عشق
بهروز رها

جمعه 31/6/1391 - 12:20 - 0 تشکر 561370

تمام احساس))
خزان زده برگی  به باغ  پاییــــــــزم
کـه اشک جـدایی چـو ابـر می ریـزم

ببین که تهی شد دو دیده ام از اشک
ولی بـه هـوایت ز چشــم خونـریـزم

بیــا به ســراغم تمــام احســـاسم
به پای حضــورت ز شــوق گلــریـزم

ز یـاد تـو پـر شـد فضـای این دل بـاز
بـه یمن وصــالت ز عشـــق لبــریزم

ز جـان گـذرم تـا مگـــــر تـرا بیـــــنم
ز تیــــــر نگاهت کـه خـون دل ریــزم

و هـر چـه تمـــنا کنــــد دلم جـز تـو
بـه پـاس نگاهت ز آن بپــــرهیــــزم

و گـر ز فـراقت شبی «رهـا» گـردم
بـه دامن لطفت دگــر بیـــاویـزم
بهروز _ ((رها))

جمعه 31/6/1391 - 16:55 - 0 تشکر 561457




آهای همسفر شعر های پاییزی 


   در استکان غزل چای گرم می ریزی؟


ببین صدای سکوتم گرفته مثل دلم


بیا بخاطر من حرف تازه ای چیزی


نگاه کن به نگاهم بگو که یادت هست


که هفت ثانیه قبل از طلوع برخیزی


و هفت بار بگویی که باز عاشق باش


و هفت آیینه در هفت شب بیاویزی


صدای باد می آید کجاست برگ عبور؟


به روی شانه افرا؟چنار؟تبریزی؟


و یا به روی زمین زیر پای سادگیت


کنار دفتر این شعرهای ناچیزی


که پاره های دل و تکه های شعر من اند


و یادگاری باران خاطرانگیزی


که بر سطوح سخن های خشک می بارید


و می سرود غزل شعرهای پاییزی!!!



؟؟؟؟؟

 ghowloghazal.blogfa.com 

شاید تقدیر قابل تغییرنباشد،اما تغییر قابل تقدیر است.
جمعه 31/6/1391 - 22:19 - 0 تشکر 561591

شعر زیباییست
از مدیر محترم وبلاگی که شعر را از آنجا گرفتید درخواست کردم که نام شاعر این شعر زیبا را به ما بگوید.

جمعه 31/6/1391 - 23:21 - 0 تشکر 561603

behroozraha گفته است :
[quote=behroozraha;558041;561591]شعر زیباییست
از مدیر محترم وبلاگی که شعر را از آنجا گرفتید درخواست کردم که نام شاعر این شعر زیبا را به ما بگوید.

سلام
ممنون کار خوبی کردین منم دوست دارم اسم شاعرش رو بدونم
اسم وبلاگ رو هم اضافه کردم

شاید تقدیر قابل تغییرنباشد،اما تغییر قابل تقدیر است.
چهارشنبه 5/7/1391 - 10:2 - 0 تشکر 562569

مثل درخت باشید که در تهاجم پاییز هرچه بدهد


روح زندگی را برای خویش نگه می دارد .

چهارشنبه 5/7/1391 - 10:3 - 0 تشکر 562571

زرد است که لبریز حقایق شده است / تلخ است که با درد موافق شده است


شاعر نشدی وگرنه می فهمیدی / پاییز بهاری است که عاشق شده است

پنج شنبه 6/7/1391 - 22:59 - 0 تشکر 562927

پاییز رفته تازه٬دلش زرد می شود

کم کم هوای خاطره ها٬سرد می شود


شهری پراز غبار و انسان بی پلاک


اما به زوج چشم تو ٬او فرد می شود


زخمی عمیق ٬کنج دلش بستری شده


هر شب دوباره عاشق آن درد می شود


می خواست پای سادگی خود٬بایستد


هر چند از جهان شما ٬طرد می شود


یک نیشخند تلخ ٬به روی لبش کشید


پایان  هر چه عشق٬به او کرد می شود


امشب تمام کودکیش را ٬زمین گذاشت


آهسته می رود ٬و دگر مرد می شود



سعید

جمعه 7/7/1391 - 23:54 - 0 تشکر 563110

خزان

شد خزان، یادی نما از مردگان


فصل سوم، بهرمان باشد نشان


روز و شب با رفت و آمدهای خود


می نماید این بهارم را، خزان


صبحگاهان نوحه ها دارد خروس


عمر خود دریاب، هر دم ای جوان


آینه هر صبح دارد گفتگو


حاصل عمرت نباشد، بس زیان


تار موهایت همه در جنب و جوش


خوب بنگر حال خود، ای نکته دان


آفتِ عمرست پنهان و پلید


شهرت و شهوت بُوَد، این را بدان


تو مشو غافل ز یاد حق و مرگ


خوب بنگر برگ ریزانِ خزان


رنگ زرد ِبرگ باشد عبرتی


شد غروب باغ و بستان این زمان


عیش و نوش بلبل و گل شد تمام


بشنو از بلبل فقط آه و فغان


مرگِ برگ دارد به بر ننگِ سقوط


زین نباشد مرگ بدتر در جهان(1)


مرگ شعله بهترین مرگ جهان


میرود چون شعله رو به آسمان(2)


ای «مبین» طوفان سوزان گنه


قد ایمان را نماید چون کمان


نصرالدین کریمی (مبین) از زیاران


وزن شعر: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن



(1)   و (2) این دو بیت از سروده ی زیبای دکتر شفیعی کدکنی مضمون سازی شده است


در میان گونه گونه مرگ ها


تلخ تر مرگی ست، مرگ برگ ها


زان که در هنگامه ی اوج و هبوط


تلخی مرگ ست با شرم سقوط


وز دگر سو٬ خوش ترین مرگ جهان٬


-زانچه بینی٬ آشکارا و نهان-


رو به بالا و ز پستی ها رها


خوش ترین مرگی ست، مرگ شعله ها ...


استاد  شفیعی کدکنی

نصرالدین کریمی(مُبین)
چهارشنبه 12/7/1391 - 14:20 - 0 تشکر 564153

خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
باد خنک از جانب خوارزم وزان است

آن برگ رزان بین که بر آن شاخ رزان است
گویی به مثل پیرهن رنگ رزان است

دهقان به تعجب سر انگشت گزان است
کاندر چمن و باغ نه گل ماند و نه گلنار



دهقان به سحرگاهان کز خانه بیاید
نه هیچ بیارامد و نه هیچ بپاید

نزدیک رز آید در رز را بگشاید
تا دختر رز را چه به کارست و چه شاید

یک دختر دوشیزه بدو رخ ننماید
الا همه آبستن و الا همه بیمار



دهقان چو درآید و فراوان نگردشان
تیغی بکشد تیز و گلو باز بردشان

وانگه به تبنگوی کش اندر سپردشان
ورزانکه نگنجند بدو درفشردشان

بر پشت نهدشان و سوی خانه بردشان
وز پشت فرو گیرد و برهم نهد انبار



آنگه به یکی چرخشت اندر فکندشان
بر پشت لگد بیست هزاران بزندشان

رگها ببردشان ستخوانها شکندشان
پشت و سر و پهلوی به هم درشکندشان

از بند شبانروزی بیرون نهلدشان
تا خون برود از تنشان پاک به یکبار



آنگاه بیارد رگشان و ستخوانشان
جایی فکند دور و نگردد نگرانشان

خونشان همه بردارد و بردارد جانشان
وندر فکند باز به زندان گرانشان

سه ماه شمرده نبرد نام و نشانشان
داند که بدان خون نبود مرد گرفتار



یک روز سبک خیزد شاد و خوش و خندان
پیش آید و بردارد مهر از در زندان

چون در نگرد باز به زندانی و زندان
صد شمع و چراغ اوفتدش بر لب و دندان

گل بیند چندان و سمن بیند چندان
چندانکه به گلزار ندیده است و سمن زار


 منوچهری دامغانی

سه شنبه 18/7/1391 - 13:15 - 0 تشکر 565369



پاییز



وقتی که صدای پای باد می آید


پاییز است تن به شاخه ها می ساید


هربرگ خزان به خس خسی می خواند :


<<هیهات رفیقان که سفر می باید


آماده شوید و بار خود را بندید


این قافله یک لحظه نمی آساید>>


ناگاه وزید بادو افتاد آن برگ


پایان به سراغ برگ آمد ؟ شاید !...


دنیاکه همین درخت ویک باغ نبود


نه راه دراز است  پریدن  باید


این باغ فنا صورت بی رنگش را


با رنگ طلای برگ می آراید


پس جامه دنیای ستمکار نبا ش


چون درپس این خزان بهاری آید


ای شعله بیا شمع به پایان نرسد


این اول راهیست که می پیماید


مجتبی فدوی




برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.