• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
سينما و تلویزیون (بازدید: 2018)
دوشنبه 27/6/1391 - 20:36 -0 تشکر 560500
داستان ورود مجریان مشهور به تلویزیون از زبان خودشان !





 

بهمن هاشمی: از كودكی مجری بودم

به یاد دارم از همان دوران كودكی در كلاس‌های كانون آموزش قرآن و تجوید شركت می‌كردم و از آن پس به آموزش قرآن و تجوید پرداختم.

از همان ابتدای كودكی با كتاب آسمانی قرآن مجید آشنا شدم و در طول روز و هفته و ماه‌ها هر شب در مسجد امام حسن مجتبی(ع) در بازار حضرتی خیابان مولوی به تحصیل قرآن و تجوید مشغول بودم. از شاگردان این كانون، گروه سرودی را تشكیل دادند كه بنده هم یكی از اعضای این گروه بودم و در اعیاد مختلف مذهبی برنامه‌های متفاوتی از جمله قرائت قرآن، دكلمه و سرودهای مذهبی اجرا می‌كردم و می‌توان گفت از همان دوران كودكی با اجرای برنامه در مقابل چشمان مردم تجاربی كسب كردم و زمینه برای ورود به اجرا برایم فراهم شد. این دوران، دوران با شكوه زندگیم بود، چرا كه هر چه دارم و ندارم از عنایت پروردگار و تشویق هم محلی‌های آن روزگار است؛ چرا كه تشویق بخصوص در آن سن نیروی مضاعفی به آدم می‌دهد و همین نیرو باعث می‌شود انسان احساس و اعتماد به نفس خوبی برای رسیدن به هدفش به دست آورد.این دوران گذشت تا این‌كه دی 1371 از طریق یكی از عكاسان ورزشی (جمشید داهول) مجله دنیای ورزش به مدیریت وقت گروه ورزش شبكه دو سیما آقای كیومرث صالح‌نیا معرفی شدم و پس از تست صدا و تصویر، برای اجرا و گزارشگری شروع به كار كردم. البته پس از این كه تست صدا و تصویر بنده به سمع و نظر مدیران مسئول وقت شبكه دو سیما رسید و مورد تائید قرار گرفت، بلافاصله شروع به كار كردم. اولین كار تلویزیونی‌ام برنامه‌ای بود با عنوان «تهران ساعت 20» كه با اجرای مرحوم منوچهر نوذری و مجری توانای رادیو و تلویزیون جناب آقای هرمز شجاعی مهر همراه بود.من كه بخش ورزشی این برنامه را در طول 54 روز به‌عهده داشتم پس از مدتی در راهروی استودیوهای ضبط و پخش شبكه دو سیما با جناب آقای خسرو شاهی و دیگر گویندگان واحد دوبلاژ آشنا شدم كه ماحصل این آشنایی ورود به عرصه دوبلاژ بود. چرا كه وقتی ابراز علاقه‌ من را جناب آقای خسرو خسرو شاهی (صدای آلن دلن) دیدند از ایشان خواستم راهكار ورود خودم را به عرصه دوبلاژ بگویند. ایشان از من تستی را برای گویندگی دوبلاژ گرفتند و گفتند صدایم مناسب است و از آنجا بود كه به جمع گویندگان این واحد پیوستم.

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

                                     هرکجا هست خدايا به سلامت دارش

دوشنبه 27/6/1391 - 20:38 - 0 تشکر 560501


احسان كرمی: از رادیو یاد گرفتم



پیش از این‌كه وارد اجرای تلویزیونی شوم، از رادیو فعالیت خود را آغاز كردم. از همان ابتدا به رادیو علاقه‌مند بودم و همراه با آن خاطرات شیرینی را در كودكی گذراندم.


من كار رادیو را از خود رادیو یاد گرفتم. از بچگی با رادیو مانوس بودم. با آن از خواب بیدار می‌شدم و شب هم بالای سرم رادیو روشن بود. بازی من این بود كه وقتی رادیو را خاموش می‌كردم در ذهنم برنامه‌‌های رادیویی را با توانایی خودم اجرا می‌كردم. من از رسانه یاد گرفتم چطور با صدایم بازی كنم. یاد گرفتم در چه ساعتی از روز چطور صحبت كنم و حیطه شوخی‌های من در یك برنامه طنز در چه حد باشد. این آموخته‌ها به من كمك كرد كه طی چهار سال كار در رادیو، تجربه زیادی به دست آورم و حاصل آن، موفقیت در جشنواره‌های بین‌المللی صدا بود كه توانستم تندیس این جشنواره را با خود به خانه ببرم. من همیشه اعتقاد دارم مهم‌ترین عامل موفقیت من در رادیو، عشق به این رسانه شنیداری و تلاش و آموختن از پیشكسوتان بوده است. من معتقد نیستم جذابیت رسانه‌های شنیداری كمتر از رسانه‌های تصویری است؛ با این حال از بچگی به رادیو علاقه داشتم و «برنامه صبح جمعه با شما» را می‌شنیدم. چیزهایی از این برنامه یادم می‌آید كه شاید خود هنرمندانش یادشان نیاید. این صرفا به خاطر علاقه شدیدم به رادیو بود كه خودم را به آن رساندم و با تلاش و پشتكار به علاقه كودكی خود رسیدم. فكر كردم استعدادش را دارم و به همین دلیل خود را امتحان كردم كه البته توانستم با همكاری دوستان به یك موفقیت نسبی برسم و فعالیت خود را در رادیو آغار كنم.


شاید جالب باشد بدانید من اولین جوانی بودم كه به سری جدید بازیگران برنامه «جمعه ایرانی» رادیو ایران اضافه شدم و به ‌این نیت آمدم كه یك سال در كنار پیشكسوتان بنشینم و از آنها یاد بگیرم و به‌لطف خداوند به من اعتماد شد و خیلی زودتر از آنچه فكر می‌كردم در برنامه جمعه ایرانی مشغول به كار شدم. ابتدا به این برنامه به چشم یك دانشگاه نگاه كردم. چون تجربه هر یك از هنرمندان به اندازه یك قرن می‌ا‌رزد، من فكر كردم باید هنگام كار از آنها بیاموزم و آنقدر دقیق باشم كه اشتباه كوچك من به كار بزرگ آنها خدشه وارد نكند.


پس از فعالیت در رادیو چند پیشنهاد از تلویزیون به من شد كه آنها را نپسندیدم، اما گروه برنامه‌ساز «نقره»، وقتی به من پیشنهاد همكاری داد، بلافاصله قبول كردم، چون هم گروه خوبی بود و هم كار متفاوتی به من پیشنهاد شده بود.


منصور ضابطیان كه آن زمان برنامه نقره را اجرا می‌كرد در رادیو صدای مرا می‌شنود و از من دعوت به همكاری می‌كند. وقتی به دفتر آنها رفتم تست گرفتند و بعد از قبولی اولین اجرای تلویزیونی خود را با این برنامه آغاز كردم. این كار اصلا پیچیده نبود و بعد از آن باز با همكاری همان گروه در برنامه «تصویر زندگی»، كار جدیدی را آغاز كردیم. من این سبك از برنامه‌‌ها را دوست دارم و این چیز مهمی بود كه بتوانم بین كار رادیو و تلویزیون تفكیك قائل شوم، چون اغلب كسانی كه به من كار تلویزیونی پیشنهاد می‌كردند می‌خواستند همان كار طنز را در تلویزیون ادامه دهم كه من این كار را دوست ندارم.


من عاشق رادیو هستم، ولی علاقه‌ای كه به اجرای تلویزیونی هم داشتم مرا به این وادی كشاند و امروز هم از این‌كه در تلویزیون هستم، خوشحالم و سعی می‌كنم با تلاش اجرای خود را هر روز بهتر از دیروز كنم.



آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

                                     هرکجا هست خدايا به سلامت دارش

دوشنبه 27/6/1391 - 20:43 - 0 تشکر 560502


صالح اعلا: باد مرا جلوی دوربین نشاند



باد تندی وزید و مرا جلوی دوربین نشاند و از من مجری ساخت. من هیچ وقت تصور نمی‌كردم اجرا كنم و فكر می‌كنم گردش آفاق و دور فلكی بود كه مرا مقابل دوربین نشاند. البته كار من همیشه بازی و نمایشنامه‌نویسی و كارهای زیباشناسی در حوزه فرهنگ بوده، ولی هیچ گاه به اراده خودم وارد دنیای مجری‌گری نشدم.


من از دوره دبیرستان برای رادیو نمایشنامه می‌نوشتم و برای این رسانه حرف می‌زدم. یادم هست سال‌ها پیش كه در اوج كارهای كارگردانی بودم به من تكلیف كردند به رادیو بیایم و صحبت كنم. من هم رفتم و خیلی از گویندگی در رادیو خوشم آمد كه تا الان هم این همكاری ادامه دارد.


در مورد تلویزیون هم باز من برنامه‌ای برای شبكه سه سیما درست می‌كردم با عنوان «نقد خنده» كه متاسفانه در لحظه آخر مجری محترم برنامه نتوانست برای اجرای برنامه بیاید. چون پیشاپیش آگهی برنامه اعلام شده بود و مردم منتظر دیدن برنامه بودند مجبور شدم برای اولین بار كت بپوشم و موهای خود را شانه كنم و آن برنامه را اجرا كنم.


وقت دیگری كه زمان دكتر پورحسین مدیر محترم شبكه دو سیما بود كه ایشان خواستند من در روز تولد حضرت رسول اكرم(ص) با‌جمعی از فیلسوفان معاصر بنشینم و در مورد فلسفه اسلامی صحبت كنم. من هم به استودیو شبكه رفتم و در حالی كه بشدت قلبم می‌زد این برنامه را اجرا كردم.


مدت‌ها گذشت تا این ‌كه یك روز از دفتر دكتر پورحسین تماس گرفتند و گفتند برنامه‌ای را در شبكه چهار سیما اجرا كنم. من آمادگی نداشتم ولی باز جلوی دوربین رفتم و مجری‌گری كردم. همان طور كه گفتم باد مرا به سمت اجرا كشاند، ولی با این حال خوشحالم كه در تلویزیون كار اجرا كردم و معتقدم حمایت‌های خداوند و مردم عزیز باعث شد در این مسیر موفق شوم.




آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

                                     هرکجا هست خدايا به سلامت دارش

دوشنبه 27/6/1391 - 20:45 - 0 تشکر 560504


احمدزاده: كاملا اتفاقی آمدم




من مانند بسیاری از مردم كه در صدا و سیما كار می‌كنند در این نهاد به عنوان كارمند مشغول فعالیت بودم و اصلا در ذهن خود تصور نمی‌كردم روزی مقابل دوربین قرار بگیرم. در حقیقت من به صورت كاملا اتفاقی به دنیای اجرا آمدم و پس از آن هم تصمیم گرفتم این حرفه را ادامه دهم، چرا كه به نوعی با آن همذات‌پنداری كردم و مجری‌گری را دوست دارم.


در مورد نحوه ورودم به اجرا باید بگویم در شبكه سه سیما برنامه‌ای به نام «چشمه‌های نور» پخش می‌شد. روزی یكی از مجریان این برنامه گرفتار كاری شد و نمی‌توانست سر برنامه حضور یابد. دوستان در آن لحظه احساس كردند من تجربه خوبی در گفتار و بیان دارم و با شناختی كه از توانایی‌هایم داشتند از من خواستند به مدت یك هفته اجرای این برنامه را به عهده بگیرم. من هم كه تا حدی روی گفتار و كلام خود اطمینان داشتم این موضوع را پذیرفتم و به طور اتفاقی اولین كار اجرای من در تلویزیون شكل گرفت. البته باید بگویم این یك هفته اجرا به هفت ماه اجرای مداوم در این برنامه تبدیل شد.


در واقع اجرای خوب من در این برنامه باعث شد دوستان از من به عنوان عضو ثابت استفاده كنند و من هم همه تلاشم را كردم كه بهترین اجرا را داشته باشم. همان‌طور كه گفتم از ابتدا مجری‌گری هدف من نبود، اما یك اتفاق در زندگی باعث شد مسیر زندگی‌ام به روی اجرای تلویزیونی باز شود و به نظرم این خواست خدا بود كه مرا در این راه قرار داد. از آنجا كه انگیزه من از ابتدا اجرا نبود، به همین علت دوره خاصی هم نگذرانده یا حتی امتحان مجری‌گری هم نداده بودم.


البته من در خود سازمان تجربه اجرا نداشتم، اما در برنامه‌های بیرون از سازمان پیش آمده بود كه به عنوان مجری و سخنران حضور پیدا كنم و به نوعی تجربه سخنوری مقابل چشمان مردم را داشتم و همین امر باعث شده بود وقتی مقابل دوربین قرار گرفتم، استرسی نداشته باشم و با اعتماد به نفس اجرای خود را پیش ببرم. من پیش از اجرا در زمینه گفتار و فن بیان تجربه داشتم و همین مساله باعث شد عوامل برنامه چشمه‌های نور به من اطمینان كنند و مجری‌گری یك برنامه تلویزیونی را به من بسپارند.


برای رسیدن به این فن بیان هیچ دوره كلاسی را طی نكردم فقط با مطالعه و افزایش اطلاعات توانستم دایره لغات خود را افزایش دهم و به یك موفقیت نسبی دست پیدا كنم. امروز هم كه مدت‌هاست كار اجرا می‌كنم اعتقاد دارم یك مجری با مطالعه می‌تواند برنامه را مدیریت كند، ضمن این كه در كنار مطالعه باید بتواند براحتی با مردم ارتباط برقرار كند تا به عنوان بهترین مجری میان مخاطبان شناخته شود.




آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

                                     هرکجا هست خدايا به سلامت دارش

دوشنبه 27/6/1391 - 20:50 - 0 تشکر 560507


شجاعی مهر: تست دادم، قبول شدم





داستان ورود من به حرفه اجرا به دوران نوجوانی و زمانی كه محصل بودم، برمی‌گردد. وقتی برادرم در اداره تئاتر شهرستان بابل گریمور و طراح دكور بود، مرا به گروه تئاتر مامتی استان مازندران معرفی كرد. بنابراین كار خود را ابتدا با تئاتر آغاز كردم. بسیاری از كارگردانان در همان زمان به من می‌گفتند صدای من برای فعالیت در رادیو خوب است، اما گفته‌هایشان را جدی نمی‌گرفتم تا این كه سال 53 برای ادامه تحصیل به تهران آمدم. آنجا بود كه تصمیم گرفتم وارد رادیو شوم.


در همان زمان رادیو اعلام عمومی كرد كه علاقه‌مندان به كار در رادیو می‌توانند در تست گویندگی شركت كنند. من هم مانند خیلی‌ها در این آزمون شركت كردم و برای گویندگی در رادیو پذیرفته شدم. قبول شدن من در تست گویندگی با جریان انقلاب مصادف شد و من آن كار را كنار گذاشتم. پس از آن به خدمت سربازی رفتم و وقتی انقلاب پیروز شد، مجدد به وسیله یكی از دوستانم به رادیو بازگشتم و حدود سال 62 بود كه كار خود را به طور جدی در رادیو آغاز كردم.


اولین برنامه رادیویی‌ای كه من گویندگی آن را به عهده گرفتم «سلام صبح بخیر» بود كه نخستین برنامه زنده رادیو پس از انقلاب هم محسوب می‌شد. جواد آتش‌افروز تهیه‌كنندگی، محمود شهریاری گزارشگری و آقای پورمحمدی هم سردبیری این برنامه را به عهده داشتند. پس از گذشت یك سال همراه خانم بید مشكی به برنامه زنده رادیو خانواده رفتیم. این روند به همین ترتیب ادامه داشت تا این كه پس از ده سال اجرای اولین برنامه زنده تلویزیونی به نام «تهران ساعت 20» به من پیشنهاد شد كه در آنجا همراه مرحوم منوچهر نوذری اجرا داشتم.


از آنجا كه در آن زمان من تقریبا گوینده موفقی بودم دوستان اعتقاد داشتند می‌توانم كنار آقای نوذری یك زوج بسیار خوبی باشم تا برنامه موفق‌تر شود. به همین دلیل هم این اجرا را پذیرفتم و اولین اجرای تلویزیونی من كلید خورد. من از ابتدای ورودم به رادیو آقای سعید توكل را به عنوان معلم و استاد در كنارم داشتم. ایشان همیشه طرف مشورت من است و مرا راهنمایی می‌كند كه به چه برنامه‌ای بروم و چه كاری انجام دهم. من با ایشان هماهنگ می‌كنم و زمانی كه می‌خواستم وارد تلویزیون شوم با ایشان مشورت كردم و در نهایت وارد عرصه تصویر شدم.


گرایش من به مجری‌گری به بیست و پنج تا بیست و شش سال‌پیش برمی‌گردد، چراكه این حرفه را دوست داشتم و عاشق و علاقه‌مند به اجرا بودم. در دوران دانشجویی همیشه سعی می‌كردم كلام خود را قوی كنم و سوادم را بالا ببرم تا بتوانم خوب حرف بزنم و خوشحالم كه با تمرین و تلاش توانستم به هدفم برسم.

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

                                     هرکجا هست خدايا به سلامت دارش

دوشنبه 27/6/1391 - 20:52 - 0 تشکر 560512


نظری: از پنجره وارد شدم



من از طریق آزمون گویندگی خبر وارد مجموعه شدم و یك سال دانشكده صدا و سیما را گذراندم، اما به خاطر این كه روحیه‌ام با خبر هماهنگ نبود خودم را به تولید سیما و رادیو منتقل كردم.


در آن زمان، شبكه رادیو جوان بتازگی افتتاح شده بود و من در این شبكه آغاز به كار كردم. كار من در تلویزیون با برنامه «مردم و مجلس» در شبكه یك سیما آغاز شد كه بعد به شبكه دو سیما رفته و برنامه «گوناگون» را اجرا كردم.


در شبكه 4 برنامه زنده «فردا» را اجرا كردم و با اضافه شدن زمان شبكه تهران اولین برنامه صبحگاهی شبكه به نام «تماشا» را همراه حسن جوهرچی روی آنتن بردیم. پس از اتمام این برنامه به دستور مدیر شبكه به برنامه «به خانه برمی‌گردیم» رفتم و تا الان آنجا ماندگار شده‌ام.


مدرك من دكتری بود و می‌توانستم شغل دیگری انجام دهم. در واقع من فارغ‌التحصیلی بودم كه به تلویزیون آمدم و همان موقع هم شغل دیگری داشتم، ولی علاقه به مجری‌گری مرا به این سمت كشاند.


باید بگویم من خیلی راحت هم وارد دنیای اجرا نشدم چون دوستانی كه بدون رابطه می‌آیند معمولا خیلی سخت می‌توانند كانال باز كنند و خیلی از درها به رویشان بسته است كه باید پشتكار داشته باشند تا درها را به روی خود باز كنند. من هم جزو آدم‌هایی بودم كه اگر مرا از در می‌انداختند بیرون از پنجره وارد می‌شدم و در واقع با تلاش مستمر و زحمات فراوانی كه كشیدم توانستم خودم را در مجری‌گری ثابت و ماندگار كنم.


معمولا وقتی برای اولین بار وارد این حرفه می‌شوید زیاد روی خوشی به شما نشان نمی‌دهند، ولی همین پشتكار باعث می‌شود به جایگاه ثابتی دست پیدا كنید. در این عرصه كسانی كه با رابطه می‌آیند خیلی سریع بالا می‌روند، ولی خیلی زود هم پس از گذشت چند سال محو می‌شوند.


با این حال اگر با كانال خودتان وارد این حرفه شوید سختی‌های زیادی را باید تحمل كنید تا به هدف خود برسید.

آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

                                     هرکجا هست خدايا به سلامت دارش

دوشنبه 27/6/1391 - 20:54 - 0 تشکر 560514


رفیعی: بازیگر بودم، ولی مجری شدم



به نظرم توفیقی كه در اجرا پیدا كردم به دلیل آمار بالای برنامه‌های زنده من بوده است كه در مدت هشت،9 سال به طور مداوم پخش‌های زنده داشتم و شاید بالاترین آمار اجرای زنده را داشته باشم و برنامه‌های خیلی حساس و سختی را اجرا كرده‌ام.


آغاز كار هنری من از زمان دانشگاه شكل گرفت. قرار بود سال 72 برنامه‌ای به نام «39» ساخته شود. آقای كاردان و خسروی از من و امیر غفارمنش تستی گرفتند كه با قبولی در آن تست تا امروز در عرصه هنر فعالیت می‌كنم. تا این كه سال 77 به عنوان مكمل آقای مدرس وارد برنامه «نیمرخ» شدم.


پس از آن به پیشنهاد برخی دوستان در شبكه تهران یك مسابقه تلفنی اجرا كشم كه آنجا قرار نبود مجری باشم، بلكه قرار بود به عنوان مجری‌ـ بازیگر كار كنم كه بعد از آن به دلیل توفیقی كه آن برنامه‌ها داشتند به من برنامه‌های دیگری هم پیشنهاد شد و در طول این سال‌ها برنامه‌های مختلفی را اجرا كرده‌ام.


طبیعتا كسی كه در رسانه فعالیت می‌كند با پیشنهادهای مختلفی روبه‌روست، ولی من ابتدا بازیگر بودم و بعد اجرا را تجربه كردم و در واقع از دنیای بازیگری به مجری‌گری قدم گذاشتم. من وارد هر برنامه‌ای كه می‌شوم سعی دارم اطلاعات خود را به روز كنم و با مطالعه و صحبت كردن به تجربیات خود بیفزایم.


آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست

                                     هرکجا هست خدايا به سلامت دارش

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.