جوانان وخواننده شدن
پدیده روی آوردن جوانان به انتشار فیلم، عكس یا آلبوم موسیقی از جمله مسائلی است كه میتوان از منظرهای مختلف به آن توجه كرد و آن را مورد تحلیل و بررسی قرار داد.
از منظر دانش روانشناسی میتوان گفت عواملی همچون خانواده، شخصیت، خود فرد، اجتماع و ... در ارائه این رفتار موثرند.
انسانها بویژه جوانان در تمام جوامع با روشهای گوناگون سعی میكنند خودشان را در مركز توجه اطرافیان قرار دهند تا با بهرهگیری از آن به درجهای از مقبولیت اجتماعی و فردی دست یابند.
بر این اساس، افراد بر خود لازم و ضروری میدانند تا برای آنكه مورد قبول جامعه قرار گیرند ماسك یا نقاب یا به تعبیری دیگر، ویترینی از خود برای دیگران به نمایش بگذارند.
این همان چیزی است كه كارل گوستاو یونگ روانشناس و فرهنگ پژوه قرن بیستم از آن بهعنوان «پرسونا» یا «نقاب» یاد كرده است.
به نظر یونگ این نقاب یا ویترین لایهای برای سیستم روانی فرد ایجاد میكند تا او خود را به جامعه بقبولاند.
پرسونا نقابی است كه بر چهره میزنیــــم تا خود را به صورتی متفاوت با آنچه واقعا هستیم نشان دهیم؛ زیرا مجبوریم برای اینكه در تحصیل و كار موفق باشیم و با افراد گوناگون كنار بیاییم نقشهای متعددی را بازی كنیم.
اگرچه پرسونا یا نقاب گاهی می تواند مفید باشد، ولی زیانبخش هم هست، چرا كه شاید به این باور برسیم که این نقاب هویت واقعی ما را منعكس میكند. اگر بخواهیم از زاویه دیگر بر اساس یافتههای دانش روانشناسی به این موضوع بیشتر بپردازیم میتوانیم به روحیه قهرمان پرستی در وجود آحاد مختلف مردم در سراسر گیتی اشاره كنیم. روحیهای كه انسانها را به سمت قهرمان شدن یا قهرمانپرست شدن سوق میدهد.
این رفتار جوانان را نیز میتوان از این نظر مورد توجه و تحلیل قرار داد آنان نیز با درك این روحیه انسانی بهدنبال آن هستند كه قهرمان شوند، قهرمانی كه جلوههای گوناگونی همچون توانایی های جسمی، هنری، زیبایی و... را دارد و با بهرهگیری از آن مورد توجه مردم و به عبارت دقیقتر مورد قبول جامعه قرار میگیرد.
اما سوالی در اینجا مطرح میشود كه پاسخگویی به آن نیاز به تحلیل و پژوهشهای وسیع و عمیق علمی دارد و آن اینكه آیا جوانانی كه به سمت انتشار آلبوم موسیقی و عرصههای هنری روی میآورند، دارای تواناییهای برجسته و ویژه در این عرصه هستند یا خیر؟ آیا این جوانان در دیگر عرصهها ناتوان از ابراز تواناییهای انسانی بوده و حال تنها عرصهای كه برای ابراز وجودشان مانده هنر است؟
پاسخ به این دو سوال میتواند راهگشای درك و فهم بیشتر این مساله مهم اجتماعی باشد و فضا را برای درك آن هموار كند كه البته رسیدن به این پاسخها بررسیهای عمیق روانشناختی و مجال موسع می طلبد
ورود چهرههای معروف به عرصه موسیقی موجب تنوع در آثار تولیدی میشود
تنگنظر نباشیم
این روزها بسیار میشنویم كه عدهای مخالف حضور افراد سرشناس با تخصص متفاوت در عرصه موسیقی هستند. من با خواننده شدن چهرهای كه در خارج از حرفه موسیقی ستاره و مطرح است و توانایی خوانندگی هم دارد، مخالف نیستم. در دنیا هم عرف است كه افراد از دیگر رشتههای هنری وارد عرصه موسیقی شوند.
از طرف دیگر، ورود فوتبالیستها، سینماگران، پزشكان به عرصه موسیقی، حتی اگر كارشان به یك اثر محدود شود، بیاشكال است. همانطور كه ما امروز موسیقیدانهای غواص، روانشناس، مهندس برق، پلیس و... نیز داریم كه بودنشان آسیبی به موسیقی نزده است.
بعضی به این گروه اشكال میگیرند، زیرا گمان میكنند این افراد به واسطه شهرتشان وارد عرصه موسیقی شدهاند و ممكن است جای متخصصان موسیقی را بگیرند. در حالی كه این طرز فكر غلط است و باید ذهنیتها را اصلاح كرد.
ما باید باور كنیم كه خدا روزی همه ما را میدهد و هم اوست كه هنر را به ودیعه در وجود انسانها نهاده است. پس ایرادی ندارد اگر شخصی علاوه بر توانایی ورزشی یا بازیگری، استعداد موسیقی و خوانندگی هم داشته باشد. خصوصا اگر بتواند با تركیب تواناییهایش و همچنین به كمك یك آهنگساز خوب یا ترانه خـوب در جامعه اثرگذار باشد.
برعكس این جریان را میتوانیم میان اهالی موسیقی ببینیم. بعضی از استادان موسیقی در طول زندگی هنریشان شهرت زیادی پیدا نمیكنند. ولی شاگردانشان به دلیل موقعیتهایی كه برایشان پیش میآید، شهرت و اعتبار پیدا میكنند. مسلما این استادان نباید از شاگردانشان آزردهخاطر شوند.
در مجموع، معتقدم استعداد خوانندگی و مــــوسیقی یك نعمت الهی است كه خدا در بعضی افراد به ودیعه میگذارد و وارد شدن چهرههای مشهور از دیگر رشتهها به این عرصه بیاشكال است و اهالی موسیقی نیز باید تنگنظریها را كنار بگذارند تا همگان بهرههای كافی از آن ببرند. زیرا چنین آثاری نهتنها به هسته اصلی موسیقی ضرری نمیرساند بلكه به چند قشر هم كمك میكند. گروه اول كسانی هستند كه در تولید آثارشان سستی و تنبلی میكنند و هر از گاهی از روی ذوق اثری میسازند. گروه دوم افرادی هستند كه محركهای اجتماعی آنان را به حركت درمیآورد. به خطر افتادن موقعیت مالی و اعتباری و شهرتــــی این افراد رقابتی سالم در عرصه موسیقی ایجاد میكند. از اینرو، استعدادهای مختلف در جامعه مجال به بار نشستن پیدا میكند. گروه سوم نیز كسانی هستند كه خودشان را به یك شاخه منحصر كردهاند. فضای زندگی امروز ما آنگونه نیست كه تخصص یافتن در یك رشته نیازهای ما را برآورده كند. بلكه ما باید به دوران ابنسینا بازگردیم و باور كنیم هركدام از ما باید در عرصههای مختلف مهارت پیدا كنیم.
ورود چهرههای معروف از دیگر رشتهها به عرصه موسیقی موجب ایجاد تنوع آثار تولید شده میشود و همین امر، جماعت موسیقی ایران را وادار میكند تا برای بر هم نخوردن اقتصاد موسیقی و باقیماندن شهرتشان، حركتهای رو به رشدی داشته باشند.
مساله دیگری كه لازم به ذكر است، درباره اصطلاح موسیقی زیرزمینی است. اگرچه عدهای معتقدند در كشور ما موسیقی زیرزمینی رایج است، من معتقدم موسیقیدانان ایرانی، افراد متعهد به دین و حكومت هستند و آن طور که گفته می شود ما در ایران موسیقی زیرزمینی نداریم.
گاهی اوقات بعضی محدودیتها موجب میشود جوانان بااستعداد ما، با هزینههای شخصی یا با كمك والدینشان تولیدات خانگی داشته باشند. برا ی اطلاق عنوان زیر زمینی به این دست آثار باید احتیاط بیشتری به خرج داد.
این بادهای موسمی....
خواننده شدن هم برای خودش عالـــمیدارد؛ عالمی که همه را دچار خود كرده است. از بازیگر و فوتبالیست گرفته تا مردم عادی، همه را به دنبال خود میكشاند و میبرد. البته اغلب این افراد حضوری كوتاهمدت در عرصه موسیقی دارند و پس از انتشار یك آلبوم با این عالم خداحافظی میكنند.
این افراد كه به اصطلاح آنها را خوانندگان تك آلبوم مینامیم معمولا بزودی درمییابند که با استقبال مواجه نشدهاند و بهتر است هر چه زودتر این عرصه را ترك كنند. البته برخی هم كم و بیش كارهایشان ادامه پیدا میكند، مثل مهران مدیری و محمدرضا هدایتی كه فعالیت طولانیتری در این عرصه داشتهاند.
ابوالحسن مختاباد، روزنامهنگار و کارشناس حوزه موسیقی انتشار این آلبومها را گذرا دانسته و بعد از انتشار آلبوم موسیقی بهرام رادان با عنوان «روی دیگر» گفته است: این گونه كارها مانند باد موسمی هستند كه بسرعت میآیند و میروند. موسیقی نخبه، جایگاهش والاتر از این است كه تحت تاثیر آن قرار بگیرد.
او درباره تاثیر انتشار این آلبومها بر موسیقی كشور نیز اظهار نظر میكند: من فكر نمیكنم كسی بتواند با یك آلبوم ضعیف، سنتهای یك موسیقی را متزلزل كند. به نظر من در كل انتشار این آلبومها مقطعی و اتفاقا تائیدی بر عمكرد كاملا مادی بازار است و راهش از آثار حرفهای و معنوی جداست.
او معتقد است: مردم نشان دادند تا حدودی به اینكه چه كالایی مصرف كنند، آگاه هستند. من معتقدم باید برای فكر و انتخاب مخاطب احترام گذاشت. مردم آلبومها را تهیه میكنند، اگر به نظرشان ارزشمند آمد جایگاهی برای آن باز میكنند وگرنه براحتی دورش میاندازند. باید به مخاطبان موسیقی احترام گذاشت، چراكه آنها همیشه با گوش موسیقایی قوی، زشت را از زیبا و خوب را از بد تشخیص داده و نگذاشتهاند جریانات غیراصیل، در جریان اصلی موسیقی تاثیر بگذارد.به هر حال بازار موسیقی نشان داده است موسیقی ضعیف را كنار میزند. برای مثال اگر كار آقای رادان به دل مردم بنشیند، طبیعی است میماند وگرنه جامعه آن را حذف و از گردونه خارج میكند.منبع جام جم