* حضور بازیگران در عرصه ادبیات
بازیگرانی هم هستند که علاوه بر حضور پررنگ در عرصه سینما به ادبیات و روزنامهنگاری روی آوردند. حضور چشمگیر بازیگران بیشتر در عرصه ادبیات و کتاب بوده است، اما شاید یکی دیگر از پررنگترینِ این نقشها ادبیات باشد که برخی از منتقدین دلیل توجه به این مقوله از طرف بازیگران را سعی آنها برای روشنفکر نشان دادن خود میدانند. در این میان «نیکی کریمی» و «ترانه علیدوستی» در عرصه ترجمه فعالیت کردند و کتابهایشان به دلیل شهرتشان فروش خوبی داشت. «رضا کیانیان» علاوه بر نگارش کتاب «این مردم نازنین»، کتابهایی هم درباره سینما نوشته است که کارهایی قابل تامل است.
بازیگری هم مثل «هدیه تهرانی» سراغ برپایی نمایشگاه عکس میرود که با حاشیههای مختلفی هم مواجه میشود.
* بازیگرانی که پشت دوربین قرار گرفتند
اما در این میان تعدادی از بازیگران از فرصتها استفاده کرده و برای خلق اثر در مقام کارگردان قرار میگیرند. تعدادی از آنها برای حضور در پشت دوربین بدون اعلام از عرصه بازیگری خداحافظی میکنند، از این میان میتوان به «ماهایا پطروسیان»، «پرند زاهدی»، «عطا سلمانیان»، «مجید مجیدی»، «احمد کاوری»، «حبیبالله بهمنی» و... اشاره کرد. عدهای از آنها در عرصه فیلمسازی موفق عمل کردند و همانگونه که شاهد هستیم آثار درخور توجهی را خلق کردند اما برخی از آنها شاید به این دلیل وارد عرصه کارگردانی میشوند که قصد دارند جهان را تغییر دهند، اما این جهان ساز و کار دیگری دارد. البته بازیگران زیادی از جمله رامبد جوان، مهران غفوریان، رضا عطاران، حامد کلاهداری، شاهد احمدلو، نیکی کریمی و ... هستند که علاوه بر کارگردانی، به بازیگری خود هم ادامه میدهند.
برخی از بازیگران نقشهای به یادماندنی زیادی را خلق کردند اما به دلیل جذابیت حضور در پشت دوربین حاضر نیستند دوباره جلوی دوربین قرار گیرند؛ این درحالی است که برای تعدادی از این افراد امکان ساخت دوباره فیلم در شرایط فعلی و با هزینههای گزاف تولید فراهم نیست و با شرایط فعلی تعدادی از آنها تنها به ساخت فیلم کوتاه یا یک فیلم تلویزیونی بسنده کردهاند.
سینمای ایران متاسفانه حساب و کتاب ندارد، اگر حساب و کتاب داشت که بازیگران پرکار سال نباید مشغول رشتههای دیگر هنری از جمله نگارش کتاب و خوانندگی، تهیهکنندگی و برپایی نمایشگاه باشند! فیلم ساختن در این دوره نیازمند به هیچ دانش و تجربهای نیست، این فاکتور گویا در دهه 60 و 70 منجمد شده است و به دهه بعدی راه نیافته است، در آن زمان به بعد مفهوم و کیفیت اهمیت بیشتری داده میشد.
در این سالها دقت نظر کافی صورت نگرفته است. فیلم ساختن را فقط گرفتن فیلم میدانیم، زیرا سینما را سهل گرفتهایم و تنها فکر میکنیم باید یک خط قصه داشته باشیم یا فقط یک فکر یا ایده اصلی کافی است؛ بدین طریق فیلمی ساخته میشود. فیلمساز که عاشق سینما است، بیخبر از کاری که ساخته و مخاطبی که قرار است در سالن سینما حاضر شود، تنها به فکر عنوانش است، بدون توجه به تماشاگر تنها به وسوسه و ذهنیات و دانستههایش میپردازد.
با نگاه اجمالی به کارنامه بازیگرانی که در عرصههای دیگر هنری نیز فعالیت دارند، این نکته را در مییابیم اگر باریگران با فکر و تجربه و پیدا کردن ریشههای هنری به جزء بازیگری، در وجود خود وارد عرصه جدید دیگری شوند امکان موفقیت دارند ولی در غیر این صورت نه تنها به خود بلکه به هنر لطمه وارد میکنند این امر باعث دلزدگی مخاطب میشود.