_ تا وقتی اصل دین همچون اکسیژن (که بدون آن زندگی محال است)برای آدمی مهم نباشد و مانند آب برای تشنه در راه مانده، گوارا و شیرین نباشد دین درجای والای خود قرار نخواهد گرفت. اصلا کسی که نیاز به دین در خود احساس نکند چه دلیلی دارد دیندار شود؟
_ مشکل از جایی شروع می شود که اولویت ها لحاظ نشود! وقبل از خود دین ، متن و محتوای درون دین مطرح شود. آیا کسی که نه عقلش از وجود دین و برنامه هایش اقناع شده و نه قلب و دلش احساسی شیرین از دینداری پیدا کرده در این زمانۀ لذت پرستی به دنبال دین می رود؟ برای کسی که اصل دین را دوست ندارد و برخی رفتارها و عقاید ناپسند برخی دیندارها راهم به پای دین می نویسد چه جای صحبت از روزۀ دراز روزهای گرم تابستان!؟شما بگویید: کسی که دین را باری میداند از سوی دیگرانی که برای منافع خودشان آن را بر او تحمیل کرده اند ! آیا قدمی برای دیندانی و دینداری خود بر میدارد؟ شما به این گروه اضافه کنید کسانی که سختی های دینداری را بدون آنکه در انها رشدی ببینند مانع خوشی های خود می دانند!؟
_ شما چگونه می اندیشید؟ قدم اول دینداری چیست؟
بنده نامه