• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن قرآن و عترت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
قرآن و عترت (بازدید: 4914)
دوشنبه 20/6/1391 - 15:5 -0 تشکر 556628
400 نكته از تفسیر نور

به لطف خداوند، مجموعه «تفسیرنور» تألیف حجت الاسلام و المسلمین محسن قرائتى كه با زبانى ساده و روان، نكات و پیام‏هاى آیات قرآن كریم را ارائه كرده، مورد استقبال حوزویان، دانشگاهیان و فرهنگیان قرار گرفت و پیشنهادات و نظرات خود را در جهت عرضه گسترده‏تر مطالب آن ارسال كردند.
از این‏رو سعى شده مطالب دوره‏ى 12 جلدى تفسیر نور در قالب‏هاى متفاوت در اختیار علاقه‏مندان قرار گیرد:
1. انتشار تفسیر سوره‏هاى: یوسف، حجرات، زمر، یس، اسراء، نور و... در قطع پالتوى.
2. نگاه موضوعى به پیام‏هاى تفسیرنور كه كتاب 300 نكته در مدیریت محصول این نگاه است و به زودى در موضوعات حقوقى و اقتصادى نیز منتشر مى‏شود.
3. انتشار مطالب برگزیده هر جلد از تفسیر نور در قالب پرتوى از نور.
4. انتشار كتاب پرسش‏ها و پاسخ‏هاى قرآنى بر اساس مطالب تفسیرنور.
5. جمع‏آورى نكته‏هاى مهم دوره‏ى 12 جلدى و تنظیم آنها در قالب مباحث: اعتقادى، اجتماعى، اخلاقى و عبادى كه این كار توسط برادر گرامى حجّت‏الاسلام و المسلمین عباس بابائیان صورت گرفته و پس از تأیید مؤلف محترم، تحت عنوان 400 نكته از تفسیر نور منتشر مى‏شود.
امید است این فعالیت‏هاى متنوع قرآنى، زمینه مهجوریت‏زدایى از قرآن كریم را در میان اقشار مختلف جامعه فراهم سازد.
مركز فرهنگى درسهایى از قرآن

http://tarvijequran.com

دوشنبه 20/6/1391 - 15:6 - 0 تشکر 556633

1. صفات الهى



گرچه همه‏ى نام‏ها و صفات الهى نیكوست و خداوند همه‏ى كمالات را دارد كه قابل احصا و شماره نیست، امّا در روایات، بر 99 اسم تكیه شده، كه در كتب اهل‏سنّت مانند صحیح مسلم، بخارى، ترمذى نیز آمده است. و هركس خدا را با آنها بخواند، دعایش مستجاب مى‏شود.(3) و هركس آنها را شماره كند، اهل بهشت است. البتّه منظور تنها شمردن لفظى و با حركات لب نیست، بلكه توجّه و الهام گرفتن از این صفات و اتّصال به آنهاست. این 99 اسم، عبارتند از:
«اللّه، اله، الواحد، الاحد، الصّمد، الاوّل، الآخر، السّمیع، البصیر، القدیر، القاهر، العلىّ، الاعلى، الباقى، البدیع، البارّ، الاكرم، الظاهر، الباطن، الحىّ، الحكیم، العلیم، الحلیم، الحفیظ، الحقّ، الحسیب، الحمید، الحفىّ، الربّ، الرّحمن، الرّحیم، الذّارء، الرّازق، الرّقیب، الرؤوف، الرّائى، السّلام، المؤمن، المهیمن، العزیز، الجبّار، المتكبّر، السیّد، السُبّوح، الشهید، الصادق، الصانع، الطاهر، العدل، العفو، الغفور، الغنىّ، الغیاث، الفاطر، الفرد، الفتّاح، الفالق، القدیم، الملك، القدّوس، القوىّ، القریب، القیّوم، القابض، الباسط، قاضى‏الحاجات، المجید، المولى، المنّان، المحیط، المبین، المقیت، المصوّر، الكریم، الكبیر، الكافى، كاشف الضرّ، الوتر، النور، الوهّاب، الناصر، الواسع، الودود، الهادى، الوفىّ، الوكیل، الوارث، البرّ، الباعث، التوّاب، الجلیل، الجواد، الخبیر، الخالق، خیر النّاصرین، الدیّان، الشكور، العظیم، اللطیف، الشافى».(4)
در قرآن، اسامى خدا تا 145 نام آمده و عدد 99 در روایات، یا براى این است كه برخى نام‏ها قابل ادغام و تطبیق بر بعض دیگر است، یا مراد این است كه این نام‏ها در قرآن نیز هست، نه اینكه فقط این تعداد باشد. در بعضى آیات، مضمون این نام‏ها وجود دارد. مثلاً «صادق»، به عنوان نام خدا در قرآن نیست، ولى آیه‏ى «و من أصدق من اللّه قیلاً»(5) یعنى چه كسى راستگوتر از خداست؟ آمده است. در برخى روایات و دعاها مانند دعاى جوشن كبیر، نام‏هاى دیگرى هم براى خدا بیان شده است، البتّه بعضى از اسماى حسناى الهى، آثار و بركات و امتیازات خاصّى دارد. فخررازى مى‏گوید: همه‏ى صفات خداوند، به دو چیز بر مى‏گردد: بى‏نیازى او و نیاز دیگران به‏او.(6)
امام صادق علیه السلام فرمود: به خدا سوگند، اسماى حسنى ماییم.(7) یعنى صفات الهى در ما منعكس شده است و ما راه شناخت واقعى خداییم. طبق این احادیث، جمله‏ى «ذروا الّذین یلحدون»، به ما مى‏گوید كه به ملحدین فضائل اهل‏بیت‏علیهم السلام تكیه و اعتنا نكنید.
در روایت دیگرى امام رضا علیه السلام فرمودند: ما اهل‏بیت‏علیهم السلام اسماى حسناى خدا هستیم كه عمل هیچ كس بدون معرفت ما قبول نمى‏شود. «نحن واللّه الاسماء الحسنى الّذى لایقبل اللّه من احد عملاً الاّ بمعرفتنا»(8)
عبارت «الاسماء الحسنى»، چهار بار در قرآن آمده است.(9) اسماى حُسنى‏ سه مصداق دارد: صفات الهى، نام‏هاى الهى و اولیاى الهى.(10)
امام رضاعلیه السلام فرمود: هرگاه به شما مشكلات و سختى روى آورد، به وسیله‏ى ما از خداوند كمك بخواهید و سپس فرمود: «وللّه الاسماء الحسنى فادعوه بها»(11)
امام رضا علیه السلام فرمود: «انّ الخالق لا یوصف الاّ بما وصف به نفسه» آفریدگار، جز به آنچه خود توصیف كرده، وصف نمى‏شود. یعنى نمى‏توان از پیش خود بر خدا نام نهاد. مثلاً او را عفیف و شجاع و امثال آن نامید.(12)
اسم، نمایانگر مسمّى است، ذات خداوند مقدّس است، نام او هم باید مقدّس باشد. بنابراین هم ذات خدا را باید منزّه شمرد، «سبحانه عمّا یشركون»(13) و هم نام او را تنزیه كرد. «سبّح اسم ربّك الاعلى»(14) لذا قرار دادنِ نام دیگران در ردیف نام خدا جایز نیست و نمى‏توان گفت: به نام خدا و خلق.
شهید مطهرى مى‏گوید: نام‏هاى خداوند جنبه علامت ندارند، بلكه نمایان‏گر صفت و حقیقتى از حقایق ذات مقدّس او مى‏باشند.(15)
امام صادق‏علیه السلام ذیل این آیه 181 اعراف فرمود: غیر خدا را با اسم‏هاى الهى نام ننهید و آنگاه به مناسبت جمله «یلحدون فى اسمائه» فرمود: «یضعونها فى غیر مواضعها» آنان نام‏هاى الهى را در غیر مورد آن بكار مى‏برند و با این كار، مشرك مى‏شوند و به همین دلیل خداوند فرمود: و ما یؤمن اكثرهم باللّه و هم مشركون»(16) ایمان اكثر مردم با شرك همراه است

دوشنبه 20/6/1391 - 15:7 - 0 تشکر 556635

2. اسم اعظم‏


طبق روایات، هر كه اسم اعظم خداوند را بداند، دعایش مستجاب است و مى‏تواند در طبیعت، تصرّف كند. چنانكه بلعم‏باعورا (كه در آیه 175 از او یاد شد) اسم اعظم الهى را مى‏دانسته است.
امّا اینكه اسم اعظم چیست؟ بعضى گفته‏اند: یكى از نام‏هاى الهى است كه بر ما پوشیده است. بعضى گویند: اسم اعظم، در حقیقت لفظ و نام نیست، بلكه كمال و صفتى از خداوند است كه هركس بتواند پرتوى از آن را در وجود خویش پدید آورد، قدرت روحى او به حدّى مى‏رسد كه مى‏تواند در طبیعت تصرّف كند، وگرنه چنان نیست كه یك فرد، با فراگرفتن لفظ و گفتن كلمه‏اى بتواند مستجاب الدّعوه شود و مثلا در جهان اثر بگذارد.

دوشنبه 20/6/1391 - 15:7 - 0 تشکر 556637

3. هدف آفرینش انسان


سؤال: هدف از آفرینش انسان چیست؟
پاسخ: قرآن چهار هدف را براى آفرینش انسان بیان كرده است:
الف) عبادت كردن. در قرآن مى‏خوانیم: ما جن وانس را جز براى عبادت نیافریدیم. «و ما خلقت الجن والانس الاّ لیعبدون»
ب) انتخاب راه صواب از ناصواب و رسیدن به رشد و كمال در سایه آزمایش‏هاى الهى: «خلق الموت و الحیاة لیبلوكم ایّكم احسن عملا»
ج) آبادى و عمران زمین. قرآن مى‏فرماید: خداوند شما را از زمین آفرید و شما را بر آبادى آن گماشت: «هو انشأكم من الارض واستعمركم فیها»
د) رحمت بر مردم. قرآن هدف دیگر خلقت را رحمت خاص خداوند بر مردم ذكر مى‏كند و مى‏فرماید: (انسانها) براى آن آفریده شدند كه به رحمت خاص خداوند هدایت شوند: «الّا من رحم ربّك ولذلك خلقهم»

دوشنبه 20/6/1391 - 15:8 - 0 تشکر 556640

4. فلسفه عبادت خداوند


سؤال: چرا باید خدا را عبادت كنیم؟
پاسخ: در چند جاى قرآن پاسخ این پرسش چنین آمده است:
* چون خداوند خالق و مربّى شماست. «اعبدوا ربّكم الّذى خلقكم»
* چون تأمین كننده رزق و روزى و امنیت شماست. «فلیعبدوا ربّ هذا البیت الذى اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف»
* چون معبودى جز او نیست. «لا اله الاّ أنا فاعبُدنى»
عبادت انسان، هدف آفرینش انسان است نه هدف آفریننده. او نیازى به عبادت ما ندارد، اگر همه مردم زمین كافر شوند او بى‏نیاز است: «ان تكفروا انتم و من فى الارض جمیعاً فانّ اللَّه لغنى...» چنانكه اگر همه مردم رو به خورشید خانه بسازند یا پشت به خورشید، در خورشید اثرى ندارد.
با اینكه عبادت خدا بر ما واجب است، چون خالق و رازق و مربّى ماست، ولى بازهم در برابر این اداى تكلیف، پاداش مى‏دهد و این نهایت لطف اوست.
آنچه انسان را وادار به عبادت مى‏كند امورى است، از جمله:
1. توجّه به نعمت‏هاى او كه خالق و رازق و مربّى ماست.
2. توجّه به فقر و نیاز خود.
3. توجّه به آثار و بركات عبادت.
4. توجّه به آثار سوء ترك عبادت.
5. توجّه به اینكه همه هستى، مطیع او ودر حال تسبیح او هستند، چرا ما وصله ناهمرنگ هستى باشیم.
6. توجّه به اینكه عشق وپرستش، در روح ماست وبه چه كسى برتر از او عشق بورزیم.
سؤال: در قرآن آمده است: «واعبد ربّك حتّى یاتیك الیقین»یعنى عبادت كن تا به یقین برسى. پس آیا اگر كسى به یقین رسید، نمازش را ترك كند؟!
پاسخ: اگر گفتیم: نردبان بگذار تا دستت به شاخه بالاى درخت برسد، معنایش این نیست كه هرگاه دستت به شاخه رسید، نردبان را بردار، چون سقوط مى‏كنى. كسى كه از عبادت جدا شد، مثل كسى است كه از آسمان سقوط كند؛ «فكانّما خرّ من السماء» به علاوه كسانى كه به یقین رسیده‏اند مانند: رسول خدا و امامان معصوم، لحظه‏اى از عبادت دست برنداشتند. بنابراین مراد آیه،بیان آثار عبادت است نه تعیین محدوده‏ى عبادت.

دوشنبه 20/6/1391 - 15:9 - 0 تشکر 556645

5. خداوند، بهترین خالق


دلائل بهترین خالق بودن خداوند بسیار است از جمله:
الف: خالقیّت او دائمى است.
ب: محدودیّت به اشیاى خاصّى ندارد.
ج: تنوّع در آن نامحدود است.
د: از ساده‏ترین چیز مهم‏ترین را مى‏سازد.
ه: مواد اوّلیه‏اش از خودش مى‏باشد.
و: در ساختن تقلید نمى‏كند.
ز: پشیمانى و تردید در او راه ندارد.
ح: بر اساس رحمت مى‏آفریند، و تمام ساخته‏هایش هدفدار است.
ط: ساخته او با نظام هستى هماهنگ است.
مراد از «احسن الخالقین» به فرموده امام رضاعلیه السلام آن است كه قدرت آفریدن را خدا به دیگران نیز داده، مثلاً حضرت عیسى از طرف خداوند مى‏آفریند. «أخلق لكم من الطین كهیئة الطّیر»

دوشنبه 20/6/1391 - 15:11 - 0 تشکر 556654

6. رؤیت خدا



آن نیروى الهى كه بر كوه وارد آمد، آیا نیروى عظیم اتم بود، یا قدرت امواج صوتى و یا نیروى مرموز دیگر، هر چه بود كوه را متلاشى ساخت و موسى در اثر صداى غرّش انهدام كوه (یا از این مكاشفه و جذبه‏ى باطنى)، بیهوش بر زمین افتاد.
دیدن خداوند، تقاضاى جاهلانه‏ى بنى‏اسرائیل بود كه از موسى مى‏خواستند خدا را با چشم سر به آنان بنمایاند (كه در آیه 155 اعراف مى‏خوانیم)، و آن كافران غافل از بودند كه هرگز چشم توان دیدن خداوند را ندارد، «لاتدركه الابصار»، بلكه باید خدا را با چشم دل دید و به او ایمان آورد. چنانكه حضرت على‏علیه السلام فرمود: «رأته القلوب بحقایق الایمان»
چشم دل باز كن كه جان بینى‏
آنچه نادیدنى است آن بینى‏
امام صادق‏علیه السلام در مورد «انا اوّل المؤمنین» فرمودند: «انا اوّل مَن آمن و صَدّق بانّك لاتُرى»، من اوّلین ایمان آورندگان باشم به این‏كه ذات الهى قابل دیدن نیست.
در جلسه‏اى مأمون به امام رضاعلیه السلام گفت: مگر شما نمى‏گویید انبیا معصومند، پس چرا موسى رؤیت الهى را از خداوند درخواست كرد؟ «أرنى أنظر الیك»، آیا موسى نمى‏دانست كه خداوند قابل دیدن نیست؟
امام‏علیه السلام در جواب او فرمودند: حضرت موسى‏علیه السلام مى‏دانست كه خداوند قابل دیدن با چشم نیست، امّا هنگامى كه خدا با موسى سخن گفت و آن حضرت به مردم اعلام نمود، مردم گفتند: ما به تو ایمان نمى‏آوریم مگر اینكه كلام الهى را بشنویم.
هفتاد نفر از بنى‏اسرائیل برگزیده شدند و به میعادگاه كوه طور آمدند. حضرت موسى‏علیه السلام سؤال آنان را از خدا درخواست نمود، در این هنگام آنان كلام الهى را از تمام جهات شنیدند، ولى گفتند ایمان نمى‏آوریم مگر اینكه سخن گفتن خدا را خود ببینیم، صاعقه‏اى از آسمان آمد و همه‏ى آنان هلاك شدند. حضرت موسى گفت: اگر با چنین وضعى برگردم، مردم خواهند گفت تو در ادّعایت راستگو نیستى كه دیگران را به قتل رساندى. به اذن الهى دوباره همه زنده شدند، این بار گفتند: اگر تنها خودت نیز خدا را ببینى، ما به تو ایمان مى‏آوریم. موسى گفت: «انّ اللّه لایُرى بالابصار و لاكیفیّة له و انّما یعرف بآیاته و یكلّم باعلامه»، خدا را تنها با نشانه‏ها و آیاتش مى‏توان درك كرد. امّا آنان لجاجت كردند، خطاب آمد موسى بپرس آنچه مى‏پرسند و تورا به خاطر جهالت آنان مؤاخذه نمى‏كنم. حضرت موسى‏علیه السلام گفت: «ربّ ارنى انظر الیك»، خطاب آمد: «لن ترانى» هرگز، امّا نگاه كن به كوه، اگر پایدار ماند تو نیز خواهى توانست مرا ببینى.
با اشاره‏ى الهى كوه متلاشى و به زمینى صاف تبدیل شد وموسى پس از به هوش آمدن گفت: «سبحانك تبتُ الیك»، خدایا! از جهل و غفلت مردم، به شناخت ومعرفتى كه داشتم بازگشتم ومن اوّلین كسى هستم كه اعتراف مى‏كنم خدا را نمى‏توان با چشم‏سر دید. مأمون با این پاسخ شرمنده شد
در واقع حضرت موسى‏علیه السلام با بیان جمله‏ى «ارنى» و پاسخ «لن ترانى» خواست به مردم بفهماند كه خداوند براى من قابل رؤیت با چشم نیست، تا چه رسد به شما.
از امام صادق‏علیه السلام پرسیدند: اگر خدا قابل رؤیت نیست، پس در مورد روایاتى كه مى‏گویند: پیامبرصلى الله علیه وآله، خدا را دید، یا در قیامت مؤمنان خدا را در بهشت مى‏بینند، شما چه مى‏فرمایید؟
حضرت تبسّمى كردند و فرمودند: بسیار زشت است كه شخصى 70 - 80 سال در زمین خدا زندگى كند و از رزق و روزى او استفاده كند، امّا او را چنانچه باید نشناسد. پیامبر، خدا را باچشم ندیده است و اگر كسى چنین ادّعایى داشته باشد، دروغگو و كافر است، چنانكه آن حضرت فرمودند: «مَن شبّه اللّه بخلقه فقد كفر» كسى كه خدا را به صفات مخلوقات تشبیه كند، كافر است. حضرت على‏علیه السلام در پاسخ به این سؤال كه اى برادرِ پیامبرصلى الله علیه وآله! آیا تو خدا را دیده‏اى؟ فرمود: «لم أعبد ربّاً لم أره و لم تره العیون بمشاهدة الاعیان ولكن تراه القلوب بحقایق الایمان»، خدایى را كه ندیده باشم عبادت نمى‏كنم، امّا نه با چشم سر، كه با چشم دل. در جاى دیگر فرمود: «ما رأیتُ شیئاً الاّ و قد رأیتُ اللّه قبله و بعده و معه و فیه» چیزى را ندیدم، مگر آنكه خداوند را قبل و بعد و همراه با آن دیدم.
آرى، چشم توان دیدن او را ندارد، «لاتدركه الابصار و هو یدرك الابصار»، امّا با چشم دل مى‏توان خدا را دید، چنانكه قرآن مى‏فرماید: «لقد رآه نَزلَة اُخرى عند سِدرة المنتهى» پیامبر، در معراج، ایات عظمت الهى را دید. البتّه آنچه در تورات در مورد ماجراى حضرت موسى در كوه طور آمده، از تحریفات تورات است

دوشنبه 20/6/1391 - 15:12 - 0 تشکر 556665

7. انگیزه‏هاى شرك



مردم، یا به خاطر قدرت به سراغ كسى مى‏روند كه قرآن مى‏فرماید: تمام مردم حتّى قدرت آفریدن یك مگس را ندارند، «لن یخلقوا ذباباً و لو اجتمعوا له»
یا براى لقمه نانى به سراغ این وآن مى‏روند، كه قرآن مى‏فرماید: «لایملكون لكم رزقاً»
یا به خاطر رسیدن به عزّت به سراغ كسى مى‏روند كه قرآن مى‏فرماید: «فانّ العزّة للّه جمیعاً»
یا به خاطر نجات از مشكلات، دور كسى جمع مى‏شوند كه قرآن مى‏فرماید: «فلایملكون كشف الضرّ عنهم»
و در جاى دیگر مى‏فرماید: كسانى كه به جاى خدا به سراغشان مى‏روید، بندگانى مثل خودتان هستند: «عباد امثالكم» چرا شما بهترین آفریننده را رها مى‏كنید و به دیگران توجّه دارید؟ «تذرون احسن الخالقین»

دوشنبه 20/6/1391 - 15:13 - 0 تشکر 556671

8. نشانه‏هاى شرك‏


یكى از نشانه‏هاى شرك، بهانه‏گیرى در برابر قانون الهى است. قرآن به بعضى از آنها اشاره نموده، مى‏فرماید:
* آیا هرگاه پیامبر قانونى آورد كه با سلیقه‏ى شما هماهنگ نبود، تكبّر مى‏ورزید؟ «أفكلّما جاءكم رسول بما لاتهوى انفسكم استكبرتم»
* همین كه فرمان جهاد مى‏رسید، مى‏گفتند: چرا به ما دستور جنگ و جهاد دادید؟ «لِمَ كتَبتَ علینا القِتال»
* هنگامى كه غذا براى گروهى از بنى‏اسرائیل رسید، گفتند: چرا این غذا؟ «لن نَصبِرَ على طعام واحد»
* هرگاه خداوند مثالى مى‏زد، مى‏گفتند: چرا این مثال؟ «ماذا اراد اللّه بهذا مثلاً»
نشانه‏ى دیگر شرك، برترى دادن فامیل، مال، مقام و... بر اجراى دستور خدا است. در آیه 24 سوره توبه مى‏خوانیم: اگر پدران، فرزندان، برادران، همسران، فامیل، ثروت، تجارت و مسكن نزد شما از خدا و رسول و جهاد در راه او محبوب‏تر باشد، منتظر قهر خدا باشید.
شرك به قدرى خطرناك است كه با وجود آن كه قرآن چهار مرتبه در كنار توحید، به احسانِ والدین سفارش كرده، امّا اگر والدین فرزند خود را به غیر خدا فرا خوانند، قرآن مى‏فرماید: نباید از آنها اطاعت كرد

دوشنبه 20/6/1391 - 15:13 - 0 تشکر 556677

9. آثار شرك‏


1. حبط عمل:
شرك، كارهاى خوب انسان را از بین مى‏برد، همان گونه كه آتش، درختانِ سبز یك جنگل را از بین مى‏برد. قرآن، خطاب به پیامبر مى‏فرماید: «لئن اشركت لیحبطنّ عملك» اگر مشرك شوى، تمام اعمالت نابود مى‏شود.
2. اضطراب و نگرانى:
هدف یك فرد خداپرست و موحّد، راضى كردن خداى یكتاست كه زود راضى مى‏شود، امّا كسى كه به جاى خدا در فكر راضى كردن دیگران باشد، دائماً گرفتار اضطراب و نگرانى است. زیرا تعداد مردم زیاد است و هر كدام هم خواسته‏ها و توقّعات گوناگونى دارند.
حضرت یوسف‏علیه السلام در زندان به دوستان مشرك خود فرمود: «ءارباب متفرّقون خیر ام اللّه الواحد القهّار»، آیا چند سرپرست و ارباب بهتر است یا یك خداى واحد.
قرآن مى‏فرماید: مثال كسى كه از خدا جدا شود، مثال كسى است كه از آسمان پرتاب شود و طعمه‏ى انواع پرندگان قرار گیرد و هر ذرّه‏ى او به مكان دورى پرتاب شود. «و مَن یشرك باللّه فكانّما خَرَّ من السّماء فتَخطَفه الطیَر او تَهوى به الرّیح فى مكان سَحیق»
آرى، توحید و بندگى خالص خداوند، قلعه‏ى محكمى است كه انسان را از هدر رفتن، به هركس دل بستن، دور هركس چرخیدن، به هركس امید داشتن، تملّق و ستایش از هركس و ترسیدن از هركس، حفظ مى‏كند. در حدیث مى‏خوانیم: «كلمة لااله‏الاّاللّه حِصنى فمن دَخل حِصنى أمِنَ من عذابى»، توحید قلعه و دژ محكمى است كه هركس در آن وارد شود، از عذاب خداوند در امان خواهد بود.
3. اختلاف و تفرقه:
در جامعه‏ى توحیدى، محور همه چیز خداوند است، رهبر، قانون و راه را خدا تعیین مى‏كند و همه دور همان محور مى‏چرخند، ولى در جامعه‏ى شرك آلود، به جاى خداى واحد، طاغوت‏ها، سلیقه‏ها و راه‏هاى متعدّد وجود دارد و مردم را دچار اختلاف و تفرقه مى‏نماید. قرآن مى‏فرماید: «لاتكونوا من المشركین من الّذین فرّقوا دینهم» از مشركان نباشید، از كسانى كه (به خاطر سلیقه‏هاى شخصى و نظریّات از پیش ساخته)، عامل تفرقه مى‏شوند.
4. خوارى و ذلّت در قیامت:
قرآن مى‏فرماید: «لاتَجعل مع اللّه الهاً آخَرَ فتُلقى‏ فى جهنّم مَلوماً مَخذولاً» با خداى واحد، معبود دیگرى قرار ندهید كه با ملامت به دوزخ پرتاب خواهید شد.

دوشنبه 20/6/1391 - 15:14 - 0 تشکر 556683

10. مبارزه با شرك‏


اوّلین پیام و هدف تمام انبیا، مبارزه با شرك و دعوت به بندگى خالصانه خداوند است. «ولقد بعثنا فى كلّ اُمّة رسولاً اَنِ اعبدوا اللّه واجتنبوا الطاغوت»
تمام گناهان، مورد عفو قرار مى‏گیرد، جز شرك. «اِنّ اللّه لایغفر ان یشرك به و یغفر مادون ذلك» انبیا مأمور بودند با صراحت كامل از انواع شرك‏ها برائت جویند شریك قرار دادن براى خداوند مردود است، گرچه درصد آن بسیار كم باشد. اگر 99% كار براى خداوند و تنها یك درصد آن براى غیر خدا باشد، تمام كار باطل است. چنانكه قرآن مى‏فرماید: «و اعبدوا اللّه و لا تشركوا به شیئاً»
نه تنها بت‏ها و طاغوت‏ها، بلكه انبیا و اولیاى الهى نیز نباید شریك خداوند قرار گیرند. خداوند به حضرت عیسى مى‏فرماید: آیا تو به مردم گفتى كه من و مادرم را شریك خدا قرار دهید. «ء انتَ قلتَ للناس اتّخذونى وامّى الهَین من دون اللّه» شریك دانستن براى خداوند، افترا، تهمت و گناه بزرگ است. «و مَن یشرك باللّه فقد افترى اثماً عظیماً»
شرك، به قدرى منفور است كه خداوند مى‏فرماید: پیامبر و مؤمنین حقّ ندارند براى مشركان، حتّى اگر از خویشاوندانشان باشند، استغفار نمایند. «ما كان للنبىّ والّذین آمنوا اَن یستغفروا للمشركین و لو كانوا اولى قُربى‏»
اسلام، با استدلال و منطق به مبارزه با شرك مى‏پردازد و مى‏فرماید: غیر خدا چه آفریده كه شما به آن دل بسته‏اید؟! «ماذا خلقوا من الارض» مرگ و حیات شما به دست كیست؟ عزّت و ذلّت شما به دست كیست؟
آرى، رها كردن خداوندى كه قدرت و علم بى نهایت دارد و به سراغ افراد و اشیائى رفتن كه هیچ كارى به دستشان نیست، بزرگ‏ترین ظلم به انسانیّت است. اسیر جماد و انسان شدن و تكیه به صنعت كردن و كمك از عاجز خواستن خردمندانه نیست. یكى از اهداف نقل داستان‏ها و تاریخ گذشتگان در قرآن، ریشه كن كردن رگه‏هاى شرك است.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.