• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 285)
دوشنبه 20/6/1391 - 8:39 -0 تشکر 555118
ادبیات مسلمانی، نه اسلامی

منبع: فرهنگ پویا شماره 19

 داستان‌نویس مسلمان، علاوه بر داشتن دیدگاه توحیدی، بایستی نظر اسلام را نسبت به انسان به طور دقیق و واضح بداند تا انسانی را که در داستانش مطرح می‌کند، یک انسان اومانیستی و امثال آن نشود.

خبرگزاری فارس: ادبیات مسلمانی، نه اسلامی

 

دوشنبه 20/6/1391 - 8:40 - 0 تشکر 555119

مختصات ادبیات داستانی کشور در دوران پس از انقلاب، اشتراک‌ها و افتراق‌های آن با ادبیات داستانی پیش از انقلاب، ریشه‌ها و پیشینه این ادبیات و وضعیت و جایگاه فعلی آن، کمیت و کیفیت داستان‌های کوتاه و رمان‌ها به‌ طور خاص، از مسائلی است که در ارتباط مستقیم با این انقلاب شگفتی‌ساز مطرح است.

دوشنبه 20/6/1391 - 8:41 - 0 تشکر 555120


ادبیات داستانی ایرانی


از مشروطه تا پیش از پیروزی انقلاب در کشور، ادبیات داستانی ما کمتر هویت ایرانی مشخص داشت. منظور از هویت ایرانی؛ شاخصه‌های پنهان و آشکارِ فنی و محتوایی و معنوی است که از دور فریاد بزند که این گُل، روییده از آب و خاکِ این قسمت از دنیاست. غرض از ایرانی بودن، بروز و ظهور توأمان تمام ویژگی‌های ناب متأثر از نژاد، قومیت، زبان، جغرافیا و فرهنگ، اعتقادات، آداب، رسوم، سنّت‌ها در اثر است.


ویژگی بارز این فرهنگ، اسلامیت آن است که در چهارده قرن گذشته، تأثیر عمیق خود را بر تمام شئون زندگی مردم گذاشته است. ادبیات داستانی شبه‌روشنفکری و مطرح قبل از انقلاب، با وجود خلق آثاری بعضاً چشمگیر، از اساس ادبیاتی بی‌هویت و متمایل به غرب‌ یا شرق‌ و مملو از دل‌سپردگی در برابر آن فرهنگ‌ها بود.


عبدالعلی دستغیب در این باره نوشته است: «در دوره پس از شهریور 1320، به‌تدریج کار تقلید از الگوهای فرنگی بالا گرفت. کتاب‌هایی مانند «سفر شب» بهمن شعله‌ور در دهه 1340 و قصه‌هایی مانند «طوبی و معنای شب» شهرنوش پارسی‌پور و «رازهای سرزمین من» رضا براهنی در دهه 1360، به تقلید از رمان‌های بسیار مدرن غربی نوشته شد... اینان می‌خواستند با نگارش این قصه‌های مستعار... قصه‌هایی مشابه داستان‌های پروست و جویس و وولف را به ادب فارسی و مردم بقبولانند.»1این گونه آثار در جهان، انعکاسی گسترده نیافت؛ زیرا طبیعی بود که خلق نسخه‌هایی مطابق اصل، جز کاری غیر اصیل، غیر خلاق و دست دوم برجستگی دیگری نداشت.

دوشنبه 20/6/1391 - 9:38 - 0 تشکر 555280


داستان پس از انقلاب





ادبیات داستانی پس از انقلاب آن‌چنان‌که اقتضای انقلابی با چنین ابعادی عظیم بود، موج تازه‌‌ای پدید نیاورد. در ابتدا معدودی از نویسندگان نسل پیشین و جمعی از نویسندگانِ نسل انقلاب بر آن شدند که ضمن بهره‌گیری متناسب از تمام فنون تجربه‌شده در عرصه ادبیات داستانی جهان، به کاوش در میراث‌های کهن داستانی ملی و دینی کشور بپردازند و از تلفیق و ترکیب حساب‌شده آن شگردها، گونه‌ای داستان ایرانی پدید آورند.




آنان کوشیدند جامعه و مردم خود را بی‌واسطه و آن‌طور که واقعاً بودند، ببینند.2 به‌تدریج، گونه‌ای جدید از واقعیت‌گرایی که قلمرو آن از مرزِ محسوس‌ها و مادیات می‌گذشت و وارد عوالم فراواقعی می‌شد، پا به عرصه وجود گذاشت که می‌شد آن را نطفه اولیه واقعیت‌گرایی اسلامی دانست. موج انقلاب و عواطف دینی در دهه شصت، حتی نویسندگان لائیک را در بر می‌گیرد و بعضی از آنها می‌کوشند گوشه‌ای از آن را در قصه‌های خود نشان دهند. به عنوان نمونه، می‌توان از رمان‌های «رازهای سرزمین من» و «زمستان 62» یاد ‌کرد.




پس از آن، این موضوع، در قالب نقدها، یادداشت‌ها، مقالات و مصاحبه‌های دیگر نویسندگان معتقد به اسلام و انقلاب؛ تکرار، تکمیل و تصحیح شد؛ حتی در برخی از آثار نویسندگان متعلق به نسل پیشین و دارای گرایش فکری متفاوت همچون نادر ابراهیمی، اسماعیل فصیح، ناصر ایرانی و سیروس طاهباز تجلّی یافت و انبوهی از داستان‌ها را پدید آورد که دارای تفاوت‌های کاملاً آشکار و محسوس محتوایی و ساختاری با داستان‌های قبل از انقلاب و نیز داستان‌های طیف نویسندگان غیرمذهبی بودند.




از جمله این نویسندگان آثار دهه 1360: حسن احمدی، قاسمعلی فراست، سیدمهدی شجاعی، اکبر خلیلی، مصطفی جمشیدی، سمیرا اصلانپور، ابراهیم حسن‌بیگی، رضا رهگذر، فریدون عموزاده خلیلی، محمد میرکیانی، .... و نیز آثاری همچون «راه بی‌کرانه» و «عروج» از ناصر ایرانی، «مردی در تبعید ابدی» و «سه دیدار با مردی که از فراسوی باور آمد» از نادر ابراهیمی، «باده کهن» و «لاله برافروخت» از اسماعیل فصیح و «دعای مرغ آمین» از سیروس طاهباز بود که برخی از آنها در دهه 1370 منتشر شدند و به طور کلی می‌‌توان آنها را متعلق به مکتبی متفاوت و جدید در ادبیات داستانی دانست.




مخملباف نیز در مقطعی از دهه شصت نمود پیدا کرد و با نظرات افراطی شهره گشت. او معتقد بود تنها مکتب قابل قبول، مکتب قصه‌های قرآنی است. این مکتب نیز می‌تواند قرابت‌ها و اشتراکاتی با دیگر مکاتب ادبی همچون رئالیسم، سمبلیسم، سورئالیسم و...، داشته باشد؛ اما کشف و تبیین این مسئله را که ویژگی‌های فنی داستان‌های قرآن و مکتب آنها چیست، به عهده صاحب‌نظران مسلمان ‌گذاشت.




از سوی دیگر رضا رهگذر در تبیین داستان مکتبی معتقد بود، داستانی که از بنیاد غیراسلامی است و نویسنده آن بنا به اقتضای بازار و یا احساس تعهد صرف می‌خواهد از آن داستانی اسلامی بسازد، حالت همان ساختمان سینما یا کاباره را دارد. متأسفانه داستان‌هایی از این دست، به اسم داستان اسلامی، کم نداریم. با این تفاوت که چون مسئله دارای ظرافت‌ها و ریزه‌کاری‌هایی خاص است، اشکال عظیم کار را هر کسی متوجه نمی‌شود و اغلب، فریب آب و رنگ ظاهری کار را می‌خورند و به اشتباه می‌افتند.




دوشنبه 20/6/1391 - 9:38 - 0 تشکر 555283


داستان اسلامی




قبل از هر چیز، داستان اسلامی، نشئت‌گرفته از یک روح تربیت‌شده با اصول اسلامی است؛ یعنی با حفظ چند آیه و چند حدیث، نمی‌توان داستان اسلامی موفقی نوشت. اسلام را باید فهمید (هرکس در حد استطاعت و توانش)؛ با آن مأنوس و همنشین و هم‌رنگ شد. آن‌گاه، آنچه از قلم می‌تراود، خود به خود اسلامی می‌شود؛ بی‌آنکه نویسنده مجبور باشد به خود فشاری بیاورد و این طرف و آن طرف بپرد.




داستان اسلامی، گسترش افق دیدی را به نویسنده می‌دهد که هیچ مکتب فکری غیرالهی به او نمی‌دهد. همچنین، محدودیت‌هایی را برای او قائل می‌شود که به صلاح نویسنده و بشریت است. از نوع اول، امکان ورود به عالم غیب است (در صورتی که نویسنده صلاحیت لازم را برای این ورود داشته باشد) و از نوع دوم، محدودیت‌های اخلاقی و عدم اجازه پرداختن به هر موضوعی است.به طور کلی، شاید بتوان گفت که تفاوت اساسی و بنیادی داستان اسلامی با داستان‌های غیراسلامی، در تفاوت نگرش دو مکتب به هستی و انسان است.




داستان اسلامی هیچ چیز را مستقل بالذات نمی‌بیند و همه‌چیز را در ارتباط با خالق هستی مطرح می‌کند (هرچند به شکل غیرعلنی)، در ضمن، نسبت به انسان، توانایی‌ها، استعدادها و محدودیت‌های او، نظراتی دارد که گاه تفاوت‌هایی بنیادی با دیگر دیدگاه‌ها دارد. این است که یک داستان‌نویس مسلمان، علاوه بر داشتن دیدگاه توحیدی، بایستی نظر اسلام را نسبت به انسان به طور دقیق و واضح بداند تا انسانی را که در داستانش مطرح می‌کند، یک انسان ناتورالیستی یا رئالیستی (به مفهوم صرف مادی آن) یا اومانیستی و امثال آن نشود؛ که اگر این مرزها نادیده گرفته شود، هر زحمتی برای اسلامی کردن داستان، نه تنها بی‌ثمر می‌شود، بلکه گاه نتیجه عکس می‌دهد.»3




غلامعلی حداد عادل نیز در مقاله «سخنی پیرامون ماهیت ادبیات انقلاب اسلامی» ویژگی‌های این ادبیات را توجه به عالم غیب و شهادت، تعهد و التزام، انسان‌گرایی غیرانسان‌مدارانه (غیراومانیستی)، در بر گرفتن عشق غیرشهوانی و گناه‌آلود، واقع‌گرایی توأم با آرمان‌گرایی، عرفان بدون انزوا و درویشی، تقید به فرم و صورت بدون اصالت دادن به آنها، جهان‌گرایی بدون غرب‌زدگی، نوگرایی بدون گذشته‌ستیزی و نفی همه اصالت‌ها و سنت‌ها، مرتبط بودن با مردم و توده‌ها بدون زیر پا گذاردن کیفیت ادبی متن می‌داند.




در بخش‌هایی از این مقاله آمده است: «در ادبیات انقلاب اسلامی، توجه به انسان هست، اما اومانیسم به معنی غربی این کلمه نیست؛ یعنی ادبیات انقلاب اسلامی، انسان‌گرا هست، اما انسان‌مدار نیست. به این معنا، در ادبیات انقلاب اسلامی، سخن آخر را انسان به اعتبار انانیت و نفسانیت خود نمی‌زند، بلکه حقایق برتر از سرچشمه وحی و از مبدأ توحید می‌جوشد. یعنی شاعر و نویسنده انقلاب، غایت قصوای خود را خدا می‌داند، در عین حال که، برای رسیدن به خدا، راه خدا را از میانه اجتماع و از خلق انتخاب می‌کند.» (مجموعه مقاله‌های سمینار بررسی ادبیات انقلاب اسلامی، ص345




شهریار زرشناس، ضمن نامیدن این ادبیات به «ادبیات واقع‌گرای آرمان‌طلب شیعی»، در مقاله‌ای با عنوان «ادبیات در حال تکوین واقع‌گرای آرمان‌طلب انقلاب اسلامی»،4 ویژگی‌های این ادبیات را واقعیت‌گرایی ـ تا حدودی متفاوت با رئالیسم ـ توأم با آرمان‌گرایی، متعهد و ملتزم به تعالیم و آرمان‌های اسلامی، دارای عفّت قلم و اخلاق‌گرا، واجد شخصیت‌های مثبت آرمان‌گرای تعالی‌طلب در کنار شخصیت‌های منفی، جزئی‌نگر و ریزپرداز، متوجه به زمان و مکان مشخص، دربرگیرنده علل مادی و غیبی - هر دو - در وجه علت و معلولی خود، امیدآفرین و روح‌بخش، مبارز و عدالت‌خواه، محتوی شعائر و شعور شیعی و مناسک و جلوه‌های اعتقادی آن، بدون تصنع و شعارپردازی ملال‌آور و رها از سیطره غربزدگی شبه‌مدرن ذکر کرده است.




زرشناس این ادبیات را «در حال تکوین» می‌داند و معتقد است ادبیات مذکور می‌تواند زمینه‌ساز و بسترآفرین ظهور تمدن اسلامی فردای تاریخ باشد. (ادبیات در حال تکوین واقع‌گرای آرمان‌طلب انقلاب اسلامی، ص19ــ18) میثاق امیرفجر نیز، بی‌آنکه توضیحی درباره جزئیات و ویژگی‌های این مکتب بدهد، آن را «رمان متعالیه» می‌نامد. در این‌باره، در ارتباط با شهاب، پسر عارف، یکی از شخصیت‌های رمان «دره جذامیان» می‌خوانیم: «رمان متعالیه» زندگی را تفسیر می‌کند و در آن «وظیفه نویسنده، پیداکردن جهان درون و اعماق زیرین حیات و راه بردن به دنیای ایده‌هاست.» (دره جذامیان، ص 402)




البته امیرفجر، ضمن داشتن نگاه اسلامی به رمان، از منظر عرفانی و حکمت اشراق به این موضوع می‌نگرد، لذا حاصل اندیشه و کارش، تفاوت‌های قابل توجه با اشخاص دیگری که پیش از این خواننده نظراتشان درباره داستان اسلامی بودیم، دارد. چه، آنان دین را با شریعت ملازم می‌بینند و به این امر کاملا مقیدند؛ حال آن‌که در نظریه امیرفجر؛ شریعت، جای درخور توجهی ندارد. همان‌گونه که در مصاحبه‌ای گفته است: «ما با ادبیاتمان در جست‌وجوی معنا هستیم و این معنای انسان، چیز خیلی عظیمی است و ریشه در تمامی زمینه‌های اندیشه ما دارد. فرمود: اتزعم انک جرم الصغیر...»5




او خود را نه جزء طیف نویسندگان مذهبی پس از انقلاب، بلکه از آن گروه «نویسندگان ایران جدید که براساس اندیشه‌های متعالی توحیدی و نوع نگاه هنرمندانه به مبانی ایمان، قرآن، عرفان و عشق به عدالت اجتماعی و در بستر نظر، تأملات و تأویلات جامعه‌شناختی علمی قلم می‌زنند» می‌داند؛ از سنخ «نویسندگانی وابسته به حوزه اندیشه مسئولانه الهی و ادبیات قرآنی» که «نگاه نوین و نظر جدید هنرمندانه‌ای را که بر مبنای آن، نوعی ادبیات تفسیرگرانه از هستی ارائه»، و «به مردم جامعه خویش عرضه می‌کنند.»6




عبدالعلی دستغیب می‌‌گوید: «این همان ادب عرفانی کهن است که می‌کوشد در قالب رمان امروز، بار دیگر تجلی آغاز کند و انسان دردمند و سودازده امروزین را متوجه حقیقت، عشق و زیبایی سازد؛ اما اشکال کار و مسئله اساسی در حوزه ادب و برای نویسندگان در این است که رمان‌نویس با جزئیات و حاقّ واقعیت و سلسله‌ روابط جامعه و گسترش یا کاهش نهادهای اجتماعی و فکری و روانی سروکار دارد، نه با ایده‌ها.




از ایده‌ها نمی‌توان به سوی واقعیت رفت و جهان را در لوله آزمایش تصوّرات و تخیّلات صرف، نمی‌توان شناخت. این گرایش را در ادب غرب، در ترانساندانتالیسم نیوانگلند (امرسون، هاثورن، هرمان ملویل،...) و در رمانتی‌سیسم آلمانی و دنباله آن، رمان‌های هرمان هسه و گوتفرید کلر مشاهده می‌کنیم.»7


دوشنبه 20/6/1391 - 9:39 - 0 تشکر 555288



افول تدریجی ادبیات انقلاب




با این همه، «می‌توان گفت که ادبیات دو دهه اخیر (دینی و جز آن؛ واقع‌گرایانه یا درون‌گرایانه؛ رمزی یا واقعی)، وجه تازه‌ای از ادبیات معاصر ماست... تصویر داده‌شده، هرچه باشد، خبر از تحول می‌دهد.»8 «در قصه‌های دینی نیز تحول و حتی تکامل می‌بینیم. این قصه‌ها به‌تدریج از حالت تبلیغی و خامی بیرون می‌آیند و با توجه به ظرایف زبان و شکل و رعایت قواعد کار، رو به پیشرفت دارند. نمونه‌های خوبی از این نوع قصه، اکنون در دسترس است.»9




در حال حاضر، به سبب‌های مختلف، از جمله نداشتن منابع فکری و علمی تغذیه‌کننده و پشتوانه کافی مطالعاتی و تحقیقاتی، نبودِ یک جریان خاص نقد در این زمینه، به عمل نیامدنِ تشویق و پشتیبانی کافی از سوی اندیشمندان و مراجع و مراکز فرهنگی ذی‌صلاح و ذی‌نفع از این جریان و بعدها، بروز عناصر نفسانی مُخِل در غالب همان نویسندگان معتقد به این مکتب و عواملی از این دست، این چراغ تقریباً رو به خاموشی گذاشته است.




تا آنجا که امروز به حدی بی‌رنگ و کم‌فروغ شده که می‌توان گفت چندان اثری از آن باقی نمانده است. صد البته، ما اکنون نویسندگان زیادی داریم که بسیاری از اصول این مکتب را در نوشته‌هایشان رعایت می‌کنند، اما به همان سببِ نداشتن تصویر جامعی از کل مکتب، در بهترین صورت، آثار آنان را می‌توان داستان‌های «مسلمانی» ــ و نه «اسلامی» ــ نامید.




یکی از معدود رمان‌های بسیار نزدیک به این مکتب که در دهه 1380 منتشر شده، «عریان در برابر باد» نوشته احمد شاکری است. در عین حال که برخی دیگر از آثار داستانی دفاع مقدس ما، هم‌چون «نخل‌ها و آدم‌ها» نوشته نعمت‌الله سلیمانی، «پریرو» اثر سیدحسین مرتضوی کیاسری و... نیز، بیش و کم در این چارچوب نوشته شده‌اند.این در حالی است که در جوامع غربی، تحولاتی اغلب به مراتب کوچک‌تر و کم‌اهمیت‌تر و با پشتوانه اندیشه‌ای بارها ضعیف‌تر، موجد مکاتب هنری و ادبی‌ پرسروصدا و جهان‌گیر شده است.




ضمن آن‌که، این یک اصلِ منطقی پذیرفته شده است که مضمون و محتوا، توده‌ای آن‌چنان بی‌شکل و هویت نیست که در هر ظرفی (مکتب هنری‌ای) جا بگیرد و به شکل همان ظرف درآید، بی‌آنکه در ماهیتِ آن تغییری ایجاد شود، بلکه هر مضمون و محتوای بدیع، برای بیان و عرضه هر چه بهتر و موثرتر خود، باید شکلِ بیانی و قانون‌مندی‌های هنری مناسب خود را نیز خلق کند. آرمان‌های متعالی با طرحی زودهنگام در جهت پدید آوردن مکتبی ویژه هنر و ادبیات انقلاب، امروزه تقریباً به دست فراموشی سپرده شده، یا آن‌که در برخی مکاتبِ ادبی بیگانه، مضمحل یا با آنها تلفیق شده است.10


دوشنبه 20/6/1391 - 9:39 - 0 تشکر 555291



پی‌نوشت‌ها:




1. به سوی داستان‌نویسی بومی، انتشارات سوره مهر، چاپ اول، 1376، ص 31.




2. عبدالعلی دستغیب، کیهان فرهنگی، سال 16، شماره 160، ص 22.




3. صحیفه؛ ویژه‌نامه ادبی روزنامه جمهوری اسلامی، آبان 63، ص 10.




4. شهریار زرشناس، ادبیات در حال تکوین واقع‌گرای آرمان‌طلب انقلاب اسلامی، ماهنامه ادبیات داستانی، شماره 76 ـ 75، دی و بهمن 1382.




5. کیهان فرهنگی، ش 93، بهمن 1371، صص 128 ــ 126.




6. حضور خلوت انس، ماهنامه ادبیات داستانی، ش31 و 32، ص54.




7. به سوی داستان‌نویسی بومی، پیشین، صص177 ــ 176.




8. همان، ص 100.




9. همان، ص 53.




10. رضا رهگذر ، چشم‌انداز ادبیات داستانی پس از انقلاب، زمانه، شماره 53، ص 70.




حسین ارشیاء


برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.