«وَ یَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی وَ ما أُوتیتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَلیلاً»
و از تو درباره «روح» سؤال مىكنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است و جز اندكى از دانش، به شما داده نشده است!» (1)
مفسران بزرگ در گذشته و حال درباره معنی روح و تفسیر این آیه شریفه سخن بسیار گفتهاند. یکی از تفسیرها این است که پرسش کنندگان از حقیقت روح آدمی سؤال کردند؛ روح عظیمی که ما را از حیوانات جدا میسازد و برترین شرف ما است و تمام قدرت و فعالیت ما از آن سرچشمه میگیرد.
از آن جا که روح، ساختمانی مغایر با ساختمان ماده دارد و اصول حاکم بر آن غیر از اصول حاکم بر ماده و خواص فیزیکی و شیمیایی آن است، پیامبر(ص) مأمور میشود در یک جمله کوتاه و پر معنی بگوید: "روح از عالم امر است؛ یعنی خلقتی اسرارآمیز دارد. (2)
این که گفته شد روح از عالم امر است، معنایش این است که روح، موجود مجرد است و در پیدایش متوقف بر ماده و مادیات نیست، بلکه با امر و مشیت الهی دفعتاً موجود میشود. چنان که قرآن میفرماید: "انّما أمره اذا أراد شیئا أن یقول له کن فیکون"؛ فرمان او چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید: موجود باش، آن نیز بی درنگ موجود میشود. (3)
بنابر این تفسیر مراد از روح در این آیه شریفه روح انسان است.
علامه طباطبایی میفرماید: "قل الروح" پاسخ کافی است از سؤال از روح و آن این که روح از مقوله امر است که فقط با امر الهی دفعتاً موجود میشود. لذا معنای "مااوتیتم من العلم الا قلیلاً" این است که علم به روح که خداوند به شما داده، اندکی از بسیار است، چون روح موقعیتی در عالم وجود دارد و آثار و خواصی در این عالم بروز میدهد که بسیار بدیع و عجیب است و شما از آن آثار بی خبرید.(4)
روح انسانی، مجرد از ماده است و تعلقش به بدن تعلق تدبیری است، و پس از زوال روح حیوانى كه بخار است، تعلقش قطع می شود و در قبر همین روح تعلق می گیرد بدون روح حیوانى، و پرسش و سؤال می شود از او.
و چون كسانى كه سؤال كردند، معناى مجرد را درك نمىكنند، لذا جواب اینها "قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی" است. (5)
برخی از موارد استعمال روح در قرآن:
گاهى به معنى روح مقدسى است كه پیامبران را در انجام رسالتشان تقویت مىكرده:
«وَ آتَیْنا عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ»؛ ما دلائل روشن در اختیار عیسى بن مریم قرار دادیم و او را با روح القدس تقویت نمودیم.(6)
گاه به نیروى معنوى الهى كه مؤمنان را تقویت مىكند اطلاق شده:
«أُولئِكَ كَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْإِیمانَ وَ أَیَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ»؛ آنها كسانى هستند كه خدا ایمان را در قلبشان نوشته و به روح الهى تاییدشان كرده است.(7)
زمانى به معنى فرشته مخصوص وحى آمده و با عنوان امین توصیف شده:
«نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ»؛ این قرآن را روح الامین بر قلب تو نازل كرد تا از انذار كنندگان باشى. (8)
و گاه به معنى فرشته بزرگى از فرشتگان خاص خدا یا مخلوقى برتر از فرشتگان آمده:
«تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ»؛ در شب قدر فرشتگان، و روح، به فرمان پروردگارشان براى تقدیر امور نازل مىشوند. (9)
و گاه به معنى قرآن یا وحى آسمانى آمده است:
«وَ كَذلِكَ أَوْحَیْنا إِلَیْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا»؛ این گونه وحى به سوى تو فرستادیم، روحى كه از فرمان ما است. (10)
و بالآخره زمانى هم به معنى روح انسانى آمده است:
«ثُمَّ سَوَّاهُ وَ نَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ»؛ سپس آدم را نظام بخشید و از روح خود در آن دمید (11). (12)
روح از نگاه روایات:
در تفسیر عیاشى از امام باقر و امام صادق علیهما السلام چنین نقل شده كه در تفسیر آیه «یَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ» فرموده اند:
"انما الروح خلق من خلقه، له بصر و قوة و تایید، یجعله فى قلوب الرسل و المؤمنین": روح از مخلوقات خداوند است بینایى و قدرت و قوت دارد، خدا آن را در دلهاى پیغمبران و مؤمنان قرار مىدهد.(13)
در حدیث دیگرى از یكى از آن دو امام بزرگوار نقل شده كه فرمود: "هى من الملكوت من القدرة": روح از عالم ملكوت و از قدرت خداوند است.(14)
در بخشى از روایات كه از طرق اهل بیت علیهم السلام در تفسیر این آیه رسیده مىبینیم كه روح به معنى مخلوقى برتر از جبرئیل و میكائیل معرفى شده كه با پیامبر(ص) و امامان همواره بوده است و آنان را در خط سیرشان از هر گونه انحراف بازمىداشت. (15)
این روایات با آن چه در تفسیر آیه بیان شد (که مراد روح انسانی است) نه تنها مخالفتى ندارد، بلكه با آن ها هماهنگ است، چرا كه روح آدمى مراتب و درجاتى دارد، آن مرتبهاى از روح كه در پیامبران و امامان است مرتبه فوق العاده والایى است، كه از آثارش معصوم بودن از خطا و گناه و نیز آگاهى و علم فوق العاده است و مسلما چنین مرتبهاى از روح از همه فرشتگان برتر خواهد بود حتى از جبرئیل و میكائیل! (16)
مطلب مهم:
"امر" از "عالم امر" میآید. عالم امر فاقد زمان و مكان، به مفهوم عام رایج آن است؛ آفریدن در عالم امر، آنی است، و تدریجی نمیباشد. در این عالم، وجود هر موجودی به صورت مستقیم، تنها مستند به خدای تعالی است.
نقطه مقابل عالم امر، عالم خلق است كه مقید به قیود زمان و مكان بوده، از انرژی و ماده تشكیل شده است؛ خلق در عالم خلق تدریجی است. در این عالم، وجود هر موجودی به صورت غیر مستقیم و با وساطت علل و اسباب، مستند به خدای تعالی است.
علامه طباطبایی(ره) در این باره چنین بیان می کنند:
امر عبارت است از وجود هر موجود از این نقطه نظر كه تنها مستند به خدای تعالی است، و خلق عبارت است از وجود همان موجود از جهت این كه مستند به خدای تعالی است با وساطت علل و اسباب.
امر خدا عبارت از كلمه ایجاد او است، و كلمه ایجاد او همان فعل مخصوص به او است، بدون این كه اسباب وجودی و مادی در آن دخالت داشته و با تاثیرات تدریجی خود در آن اثر بگذارند، این همان وجود مافوق نشئه مادی و ظرف زمان است، و روح به حسب وجودش از همین باب است، یعنی از سنخ امر و ملكوت است. (17)
_________
(1) اسراء، 85.
(2) تفسیر نمونه، ج 12، ص 252.
(3) یس، 82.
(4) ترجمه تفسیر المیزان، ج 13، ص 333.
(5) أطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج8، ص 301.
(6) بقره، 253.
(7) مجادله، 22.
(8) شعراء، 193.
(9) قدر، 4.
(10) شورى، 52.
(11) سجده، 9.
(12) تفسیر نمونه، ج12، ص 251.
(13) نورالثقلین، جلد 3، ص 216.
(14) نورالثقلین، جلد 3، ص 216.
(15) نورالثقلین، جلد 3، ص 215.
(16) تفسیر نمونه، ج12، ص 253.
(17) ترجمه المیزان، ج 13، ص 273.